۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه




ساعت ۱۰ صبح امروز سه مرد جوان در میدان آزادی کرمانشاه در ملاء عام به دار آویخته شدند. سن افراد اعدام شده اعلام نشده ولی به گزارش واحد مرکزی خبر میانگین سن این سه نفر ۲۱ سال و ۲ ماه میباشد.
به گزارش سایت رسمی دادگستری استان کرمانشاه این سه جوان بنامهای میلاد.ق ، جواد. الف و جواد الف سه شنبه ۶ اردیبهشت ماه سال جاری اقدام به ربایش یک دختر دبیرستانی کرده و او را مورد اذیت و آزار جنسی قرار دادند .
این پرونده که به گفته رئیس کل دادگستری استان به لحاظ روند و تسریع در رسیدگی در تاریخ قضائی ایران کم سابقه بوده است، ۱۸ روز پس از حادثه یعنی در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۰ آخرین جلسه رسیدگی آن در دادگاه کیفری استان مستقر در اسلام آباد غرب برگزار شد و حکم اولیه برای تایید به دیوانعالی کشور ارسال که ظرف مدت یک هفته حکم دادگاه بدوی در دیوانعالی کشور تایید و مجوز اجرای آن در مورخ۱۹ تیرماه ۹۰ توسط ریاست قوه قضائیه صادر شد.
سازمان حقوق بشر ایران اعدام های امروز کرمانشاه را شدیدا محکوم کرد.
محمود امیری مقدم سخنگوی این سازمان در مورد روند رسیدگی به پرونده این سه نفر گفت: "اینکه حکم دادگاه بدوی ظرف کمتر از ۱۸ روز پس از حادثه صادر شده نشان میدهد که این سه نفر از یک دادگاه عادلانه بر اساس استانداردهای بین المللی برخوردار نبوده اند. وی افزود: احتمال این وجود دارد که در بین این سه نفر نوجوان یا نوجوانانی نیز وجود داشته باشد از آنجایی که فقط میانگین سن این سه نفرتوسط مقامات رسمی اعلام شده است. امیری مقدم همچنین از جامعه جهانی خواستار محکومیت مجازات وحشیانه اعدام در ملاء عام در ایران شد و گفت این اعدام ها فقط به منظور ایجاد رعب و وحشت در جامعه اجرا میشوند.



سخنان زشت صادق زیبا کلام!!!
کوروش کبیر و دایوش بزرگ، از مفاخر بزرگ مردم داری و نوع پروری و چهره های تابناک تاریخ سیاسی ایران، از دید یک دلقک تازی زاده به نام حقه باز زشت کلام که به غلط نام صادق زیباکلام به خود گرفته، از موی گندیده محمد و علی و مانند آن کمتر است.
کوروش کبیر و دایوش بزرگ، از مفاخر بزرگ مردم داری و نوع پروری و چهره های تابناک تاریخ سیاسی ایران، از دید یک دلقک تازی زاده به نام حقه باز زشت کلام که به غلط نام صادق زیباکلام به خود گرفته، از موی گندیده محمد و علی و مانند آن کمتر است.


صادق زیبا کلام که با فرصت طلبی در بدو انقلاب دوره دکتری اسلامی را در یک دانشگاه درجه سه انگلیس می گذراند، آنگاه، با چاپلوسی و حقه بازی برای خود در دانشگاه تهران پست و مقامی کسب می کند، و همه روزه به نرخ روز نان می خورد. زمانی که احمدی نژاد در اوج قدرت بود، او چاپلوس و نوکر خانه زاد احمدی نژاد به شمار می رفت. اکنون که زیر پای احمدی نژاد شل شده، او ناچار است به نوعی خود را به بند تنبان خامنه ای بچسباند، و چون مستقیماً راه و روشی برای دسترسی او ندارد، به طور مستقیم به شارلاتان بازی دست می زند و حرف هایی را می گوید که  بتواند خود را از شر دشمنان احمدی نژاد برحذر دارد،
در این جا  به سخنان شرم آورانه  این زشت سیرت تازی زاده که در مناظره با الله کرم بیان کرده است می پردازیم:
“شما به صورت تیغ انداخته من نگاه نکنید من یک موی محمد بن عبدالله را به صد تا کوروش، داریوش، خشایار و گذشته ایران، تخت جمشید وپرسپولیس نمی‌دهم.” و این موجود خود فروخته ونوکر پیشه، در جایی دیگر از سخنان مضحک خود اینچنین گفته است:
“شما اگر به دانشکاه تهران بیایید واز دانشجویان من بپرسید که آیا آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را به شما تبریک می گوید یا نه یک دانشجو هم پیدا نمی کنید که بگوید آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را تبریک می گوید.می دانید چرا؟ چون من آن را خیلی قبول ندارم، از نظر من عید، دو عید قربان وعید فطر هست همان دو عیدی که رسول الله جشن گرفته وبزرگ دانسته است.”
زمانی که استاد دانشگاه مملکت، چنین فرد وطن فروش خائن بی کفایتی است، از اقشار کم سواد و بی سواد جامعه چه انتظاری می شود داشت؟.
هنگامی که حکومت خونخوار اسلامی، چنین مزدوارن تازی صفتی را گماشته است تا به دانشجویانی که در پی کسب علم و دانش هستند، چیز بیاموزد، بهتر است در آن دانشگاه را همراه با د۲هان این بی غیرتان عرب، با هم گل گرفت.
صادق زیبا کلام در مناظره ی خود، چند بار بر روی این جمله که ” من تکلیفم با عقایدم روشن است ” پا فشاری کرد، باید به ایشان گفت که شاید شما تکلیف تان با عقاید منحوس تان روشن باشد، ولی به طور قطع تصویر روشنی از ” شخص پدر ” در گذشته ی شما به چشم نمی خورد. من نمی گویم نطفه ی حرام عرب بودن بد است، من اعلام می کنم که آقای زیبا کلام نطفه ی لق تازی، در ایران نشستن،  نان و نمک این مرز و بوم را خوردن و لجن مال کردن تاریخ همین مملکت، عمل ننگینی است که پست ترین حیوانات نیز راضی به انجام آن نمی شوند.

آیا خشایار و کوروش و داریوش و دیگر بزرگان و نام آوران این سرزمین، این محمّد بچّه باز شما را، به نوکری و بردگی خود نیز قبول می کردند که حال شما برای ما سنگ محک میان انتخاب بین کوروش و محمّد شده اید؟. شما و امثال شما تازی زادگان، چه جانورانی هستید که نوروز، جشن ملّی ایرنیان را قبول داشته باشید یا نداشته باشید؟.
آقای زیبا کلام، فقط بدان که نه کلامت زیباست و نه خودت صادق هستی، زمستان می رود و رو سیاهی است که بر زغال خواهد ماند. بهتر است نامت را به حقه باز زشت کلام تغییر دهی.
آقای حقه باز زشت کلام، این مزخرفاتی که بلغور کرده ای را فراموش نخواهیم کرد و پیشنهاد می کنم که کوله بارت را جمع کن و دست خانواده ات را بگیر و برگرد به سرزمین پدرانت در میان صحراهای سوزان عربستان و دور هم مارمولک شکار کنید و کباب کنید و نوش جان کنید.
گفتی که یک تار موی محمّد را به کوروش و داریوش و خشایار و تاریخ این مرز و بوم نمی دهی، می گویم که ما، همه ی ایرانیانی که عاشقانه وجب به وجب خاک سرزمین مان را می پرستیم، یک تار از پشم های بیضه ی اسب یکی از سربازان کوروش و یا داریوش و خشایار را، به تمامیت الله و محمّد دزد زن باز و علی قاتل و خاندان مفت خور و متجاوزشان و همه ی هستی اسلامت نمی دهیم.
حال دکتر حقه باز زشت کلام، شاید در حال صدور اجازه ی صیغه شدن دخترت برای هزارمین بار، با یکی از اعراب بادیه نشین زیر خلیج پارس هستی، یک پرسشی از تو خائن سلمان صفت دارم،  آیا شرف و وجدان و ناموس و غیرت در طایفه ی شما پیدا می شود؟. گمان می کنم که خیر؟، اگر ذره ای شرافت در وجودتان هست، مثقالی چند؟؟
ما همه مجید توکلی هستیم


خامنه‌ای قاتل است، ولایتش باطل است


خواهرفاطمه رهنما زندانی محکوم به ۱۰ سال زندان: دوسال است فریاد می زنیم او بیگناه است؛ پرونده اش را دوباره بررسی کنید


خواهر زهرا رهنما، زندانی  عقیدتی ۵۰ ساله ای که به ده سال حبس با تبعید در زندان سپیدار اهواز محکوم شده است با اظهار اینکه اتهامات خواهرش جعلی است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « آقای دولت آبادی (دادستان تهران) به فاطمه یکبار گفته که وقتی ده سال در زندان ماندی صداقتت ثابت می شود. یعنی چه! ما از طریق وکیل تلاش کردیم تا او به زندان تهران یا اصفهان بیاید اما گفتند حکم را نمی توان تغییر داد. اما مگر کلام قران است که نشود نعوذ بالله تغییرش داد.او مبتلا به سرطان است و همچنین افسردگی شدید دارد. ما تمام پرونده های پزشکی او را به دادستانی تحویل دادیم. ما نگران وضعیت جسمی و روحی او هستیم. مادرمان هم چند ماهی به کما رفته است، تصورش را بکنید که چه اوضاعی است. بارها از طریق وکیل مان تقاضا کردیم که او برای چند روز به مرخصی بیاید و مادر در کماش را ببیند، به رهبر انقلاب، به رییس قوه قضاییه و دادستان تهران نامه نوشتیم اما باز هم نتیجه ای نگرفتیم.دادستان تهران یکبار گفت کارشناس پرونده با مرخصی مخالفت می کد اما کارشناس بر مبنای چه چیزی مخالفت می کند.»
فاطمه رهنما در تاریخ ۷ مرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. او از سوی شعبه ۲۶ انقلاب اسلامی به اتهام ارتباط با مجاهدین به ۱۰ سال زندان در تبعید محکوم شد و در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۸۹ برای اجرای حکم تبعید از زندان اوین به زندان سپیدار اهواز منتقل شد. این زندانی یکبار دیگر در دهه شصت و در سن ۱۹ سالگی به سه سال و نیم زندان به علت هواداری از سازمان مجاهدین محکوم شده است. او دچار بیماری سرطان است. ادامه حضور خانم رهنما در زندان علیرغم بیماری وی و نیز سوالاتی که در خصوص نحوه دادرسی پرونده ایشان هیچگاه پاسخ داده نشده طی ماه های گذشته همواه از سوی فعالان حقوق بشر مورد انتقاد قرار داشته است.
زهرا رهنما خواهر این زندانی عقیدتی با توضیح وضعیت ناراحت کننده ای که به دلیل مرخصی ندادن به خواهرش برای خانواده اش به وجود آمده است گفت: « ما ساکن اصفهان هستیم امروز از اصفهان آمده ام تا دادستان را ببینم راهم ندادند. گفتند اگر با مرخصی موافقت شود با ما تماس می گیرند که تا حالا خبری نشده است. از خواهرم سنی گذشته، مادرش در کما است حداقل بگذارند برای چند روز مادرش را ببیند.ما حدود ۶ ماه است که به دلیل بیماری مادرمان و پیری پدرمان و همچنین مسافت طولانی راه نتوانستیم به اهواز برای دیدن او برویم. با هواپیما هم نمی توانیم برویم چون خرجش گران است.»
خواهر فاطمه رهنما درباره اتهامات خواهرش گفت:« اتهام او ارتباط با منافقان بود و اینکه کمک مالی به آنها می کرده است. آقای دولت آبادی به خواهرم گفته بود که می خواسته رییس شرکتی که خواهرم در آنجا کار می کرده یعنی آقای کاظمی، برادر زهرا رهنورد را با سفرهای که به کانادا داشتند به منافقان معرفی کند. اما خواهر من ۱۵ سال در آن شرکت کار می کرده اگر می خواسته کسی را در آن شرکت به منافقان معرفی کند باید در این ۱۵ سال اتفاق می افتد. اصلا بیایند آدم های که خواهر من به منافقان وصل شان کرده معرفی کنند، تمام کسانی که به اتهام ارتباط با منافقان در همان شرکت دستگیر شدند همگی آزاد شده و دارند در تهران زندگی می کنند. تنها خواهر من است که محکوم به اهواز منتقل شد.»
خواهر رهنما با اظهار اینکه خواهرش اتهاماتش را در دادگاه نپذیرفته است ، گفت: « او در دادگاه ارتباط با منافقان را نپذیرفت اما در پرونده اش برگه ای بود که او در دوران بازجویی نوشته بود مبلغی را به عنوان کمک مالی به منافقان داده است. قاضی دادگاه وقتی درباره این برگه با امضای او پرسید، خواهرم گفت که تحت شرایط خاص این نامه را نوشته است. بهرحال وقتی کسی دو ماه در سلول انفرادی باشد می توان تصور پذیرش هر کاری را از او داشت.» زهرا رهنما درباره محل کار خواهرش گفت: « شرکتی است که قطعات الکترونیک می فروشد. در حق خواهر من بی انصافی شد، به گفتن خیلی آسان است که به زنی در آستانه ۵۰ سالگی و با داشتن مادر مریض حکم ۱۰ سال زندان فرسنگ ها دور از خانواده اش بدهید. هیچ زن زندانی سیاسی به تبعید نرفته است.»
خواهر این زندانی گفت:« آخر چطور می شود اتهام سیاسی او را قبول کرد وقتی قاضی پرونده ایشان هم نظرشان منفی بوده است،جالب است که بدانید ما چند روز بعد از تمام شدن دادگاه بدوی خواهرم به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب رفتیم و رییس دفتر شعبه پرونده خواهرم را آورد تا نظر قاضی پرونده را به ما بگوید، ایشان نوشته بودند خانم رهنما ارتباطی با منافقان ندارد. وکلای پرونده نیز بعد از جلسه دادگاه به ما گفتند خیلی از جلسه راضی بودند و خواهرمان حتما از اتهام تبرئه می شود اما بعد چند روز حکم ده سال حبس در تبعیدش را در رسانه ها خواندیم.»
خواهر فاطمه رهنما درباره حاشیه های بازداشت خواهرش گفت: پس از اینکه او را در تاریخ ۷ مرداد سال ۸۸ بازداشت کردند در سایت های رسمی دولتی نوشته شد او در حالی دستگیر شده که در تظاهرات مشغول آتش زدن موتور بوده است در حالیکه او را در خانه اش دستگیر کردند. بعد یک روز در پیگیری های ما در خصوص وضعیت او در دادگاه انقلاب گفته شد که خواهرم مشکل اخلاقی داشته و به این دلیل دستگیرشده است بعد دوباره گفتند مشکلش سیاسی است.
خواهر فاطمه رهنما در خصوص وضعیت او در زندان سپیدار اهواز گفت:«خواهرم سوالش این است که چرا در زندان است و برایش جوابی پیدا نمی کند. سخت است در کنار دزد، قاتل و قاچاقچی و معتاد در یک جا باشید وقتی به آنجا تعلق ندارید. با این حال از مسولان زندان بسیار راضی است. آنها شماره در اختیار ما گذاشته اند که می توانیم در طول ساعت اداری تماس بگیریم و با خواهرمان صحبت کنیم. خودش نیز می تواند چند بار در هفته تماس بگیرد.»
زهرا رهنما خطاب به مسولان قوه قضاییه ایران گفت:« اگر صدایمان به جای می رسد من از رهبر انقلاب، رییس قوه قضاییه، دادستان تهران خواهش می کنم که یکبار به صداهای ما جواب بدهند، شاید ما که دو سال است فریاد می زنیم فاطمه رهنما بی گناه است راست بگویم، لطفا یکبار دیگر پرونده خواهرم را بررسی کنند.»

پدر حسین رونقی ملکی: صدایم را بشنوید، این بار حسین اگر کلیه هایش عفونت کند خواهد مرد
پدر حسین رونقی ملکی با اظهار نگرانی شدید از سلامت جان پسرش به کمپین گفت گفت:« حسین ۱۳ ماه در بدترین وضعیت در سلول انفرادی بود، او کلیه هایش را از دست داده، در کیسه صفرایش سنگ ۱۷ میلی گرمی وجود دارد و ناراحتی اعصاب پیدا کرده است. او الان هم در زندان تحت فشار است و امنیت جانی ندارد. وقتی ما با خبرگزاری ها حرف می زنیم و یا من به مقامات نامه می نوشتم و می نویسم او را در زندان تحت فشار قرار می دهند که چرا پدرت حرف می زند، چرا نامه می نویسد. الان هم که شما زنگ زدید ما تحت فشار و تهدید هستیم چون نباید با شما حرف بزنیم، باید بگذاریم آنها حسین را بکشند!»

پدر حسین رونقی ملکی، که به دنبال وخامت حال پسرش از چهار روز گذشته از او بی خبر است، با اظهار نگرانی شدید به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « بازجویان پسرم قبلا تلفنی به ما گفته بودند حسین را خواهیم کشت و حالا دارند به گفته هایشان عمل می کنند. ۱۵ تیرماه وقتی از شهرستان ملکان به تهران رسیدم و داشتم از اتوبوس پیاده می شدم که به دنبال پیگیری مرخصی حسین بروم همسرم زنگ زد که از زندان اوین تماس گرفته و گفته اند حال حسین بد شده و الان در بهداری اوین است. من بلافاصله به زندان رفتم و گفتم من پدرش هستم بگذارید او را ببینم اما قبول نکردند، گفتم می گویند حسین تشنج کرده، بگذارید او را به بیمارستان ببریم خودم تمام مخارجش را مثل دفعات قبل پرداخت می کنم اما قبول نکردند، اول گفتند در بند است ، بعد گفتند در حمام است. خیلی منتظر شدم بعد دوباره گفتم من نمی خواهم او را ببینم یا با او حرف بزنم فقط بگذارید او به مادرش زنگ بزند، مادرش نگران است، فقط بگذارید صدای بچه اش را بشنود تا خیالش راحت شود، گفتند باشد ولی خبری نشد.»
احمد رونقی ملکی ادامه داد:« من از همانجا به دفتر دادستان تهران رفتم و آنها را در جریان گذاشتم، آنها به زندان تماس گرفتند اما مسولان زندان به آنها هم گفتند که حسین در حمام است و حالش خوب است. من همان روز دو نامه نوشتم که یکی را به دفتر حقوق بشر اسلامی در تهران تحویل دادم و دیگری را به دفتر دادستانی تهران. در نامه نوشتم که جان حسین در خطر است و اگر این بار کلیه هایش عفونت کند حسین خواهد مرد.من فقط دارم داد می زنم، اعلام می کنم تا صدایم به جهان برسد.»
به گفته پدر حسین رونقی ملکی، این زندانی ۲۶ ساله دو بار در چند ماه گذشته کلیه هایش تحت عمل جراحی قرار گرفته اند، کلیه چپ او ۸۰ درصد و کلیه راستش ۲۰ درصد از کار افتاده است، احمد رونقی ملکی با اظهار اینکه حتی در بیمارستان هم پسرش راحت تحت مداوا قرار نگرفته است، گفت: « او دو بار در بیمارستان هاشمی نژاد جراحی شد که حتی به ما اجازه ملاقات ندادند، حتی به پرستارها هم اجازه نمی دادند که راحت کارشان را انجام دهند، به آنها می گفتند شما می خواهید او را فراری دهید. دست ها و پاهایش را به تخت بسته بودند و سه مامور در کنارش بودند. بار اول پزشکان یکماه برای او مرخصی در منزل زیر نظر پزشکان نوشتند و بار دوم دو ماه. اما متاسفانه به او اجازه مرخصی داده نشد و او پس از عمل هایش بلافاصله به زندان برگشت. من تمام نسخه های پزشکان را برای مرخصی حسین و نامه وکیل او را که طبق قانون تقاضای مرخصی کرده بود به دادگاه شعبه ۲۶ انقلاب بردم اما حتی به من اجازه بالا رفتن هم ندادند و نامه را هم قبول نکردند.»
پدر حسین رونقی ملکی با اشاره به تهدیدهای بازجویان گفت: « وقتی حسین در انفرادی بود هر روز بازجویانش با ما تماس می گرفتند و می گفتند حسین را ما خواهیم کشت، حسین را زنده نمی گذاریم، می گفتند مسولان قضایی هم نمی توانند کاری کنند. وقتی پرونده حسین به دادگاه رفت، گفتند در حضور شما و وکیلش او دادگاهی می شود اما متاسفانه در آن زمان نه من بودم و نه وکیل. او را با فشار و شکنجه مجبور به امضای حکمش کردند که اصلا اتهاماتش را قبول نداشته است.»
پدر حسین رونقی ملکی با اظهار نگرانی شدید از سلامت جان پسرش گفت:« حسین ۱۳ ماه در بدترین وضعیت در سلول انفرادی بود، او کلیه هایش را از دست داده، در کیسه صفرایش سنگ ۱۷ میلی گرمی وجود دارد و ناراحتی اعصاب پیدا کرده است. او الان هم در زندان تحت فشار است و امنیت جانی ندارد. وقتی ما با خبرگزاری ها حرف می زنیم و یا من به مقامات نامه می نوشتم و می نویسم او را در زندان تحت فشار قرار می دهند که چرا پدرت حرف می زند، چرا نامه می نویسد. الان هم که شما زنگ زدید ما تحت فشار و تهدید هستیم چون نباید با شما حرف بزنیم، باید بگذاریم آنها حسین را بکشند!»
احمد رونقی ملکی با اظهار اینکه او و خانواده اش نیز مرتب تهدید می شوند و امنیت جانی ندارند، گفت:« وقتی نامه های به مقامات قضایی برای حال پسرم نوشتم، یکبار شب به منزلم حمله کردند و می خواستند کتکم بزنند که من با داشتن شاهد به دادسرای منطقه رفتم و نامه دادم اما توجهی به آن شد و یکبار هم شب در راه منزل بودم که می خواستند با تبر به من حمله کنند که چون من بیلچه ای همراه هم بود نتوانستند و با موتور فرار کردند من اینها را هم به دادسرای منطقه اعلام کرده ام.»
احمد رونقی ملکی گفت: «صدای من را بشنوید، من از مقام معظم رهبری، از فعالان حقوق بشری جهان و ایران، از مسولان قوه قضاییه، از دادستان تهران خواهشمندم که به حسین مرخصی بدهند. او دانشمند است، مجرم نیست. او را ۱۳ ماه در انفرادی نگه داشتند با بدترین شرایط. بد هم وقتی ما می خواهیم حرف بزنیم او را تحت فشار قرار می دهند. برای حفظ جان حسین تقاضای کمک دارم، اگر توجهی نشود حسین از دست خواهد رفت.»
وی افزود: « ما پانزده دقیقه هفته ای یکبار ملاقات کابینی داریم. خودمان یک شب در راه هستیم. از شهرستان ملکان از استان آذربایجان شرقی . صبح می رسیم و ملاقات می کنیم. دوباره برمی گردیم به شهر خودمان .
اجازه ندادند که زنگ بزند.، دوشنبه هفته دگیه . برویم ببینیمش که کجاست. ولی پزشکان گفته بودند که اگر در زندان بماند، امکان پیوند کلیه نتواند داشته باشد. ۵ درصد فقط پیوند کلیه اش موافقت امیز خواهد بود. پزشکان هم گفته اند که فضای زندان با حال او سازگار نیست. من تمام نامه ها و تجویزهای دکترها را به شعبه ۲۶ و رییس زندان داده ام. ولی به من اجازه ندادند که نامه وکیل و نسخه های ، گواهی پزشکی را به قاضی تحویل بدهم.»

انتقال مرضیه وفا مهر، بازیگر و کارگردان سینما به دادسرای فرهنگ و رسانه


مرضیه وفا مهر، بازیگر و کارگردان سینما و همسر ناصر تقوایی امروز برای چند ساعت از زندان قرچک ورامین به دادسرای فرهنگ و رسانه منتقل شد.این دادسرای تازه تاسیس در ساختمان دادستانی تهران واقع است.
براساس خبرهای رسیده به کلمه، امروز مرضیه وفامهر در حالی که لباس های یکپارچه سفید و چادر سفید به سر داشت در این دادسرا حاضر شد.استفاده از چادر برای زندانیان زن در ایران اعم از سیاسی و غیرسیاسی اجباری است و اعتراض زندانیان سیاسی زن در این خصوص جز در یک مورد تا کنون موثر واقع نشده است.
مرضیه وفا مهر امروز به سوالات قاضی پرونده پاسخ داد.وفامهر بازیگر اول فیلم «تهران من، حراج» به کارگردانی گرناز موسوی است و گفته می شود به دلیل بازی در این فیلم و پخش زیر زمینی آن بازداشت شده است .این فیلم به برخی از مشکلات و آسیب های اجتماعی موجود در کشور می پردازد.
کارگردان این فیلم خارج از ایران است و گفته می شود عوامل دیگر این فیلم که در ایران حضور دارند بارها احضار شده اند و برخی که هنوز نام آنها فاش نشده همراه با وفامهر در بازداشت بسر می برند.
قاضی دادگاه در این جلسه نسبت به رسانه ای شدن بازداشت مرضیه وفامهر اعتراض کرده و از صدور وثیقه برای ازادی وی نیز خودداری کرده است.قاضی گفته است که خانواده وفامهر حق نداشته اند که این موضوع را رسانه ای کنند.
هیچ کدام ازقوانین ایران اطلاع رسانی خانواده ها در باره بازداشت عزیران شان را ممنوع نکرده است اما نیروهای امنیتی، برخی از قضات دادگاه انقلاب و همچنین دادستان تهران واکنش بسیار منفی نسبت به انتشار اخبار بازداشت ها از خود نشان می دهند و گاه در واکنش به آن، برخوردهای نامناسب با خانواده های زندانیان می کنند.


زندانیان سیاسی زن؛ محروم از ملاقات، تماس و هواخوری


وضعیت بهداشتی و رفاهی بند سیاسی زنان زندان اوین بسیار نامناسب است و این زندانیان حتی از حق هواخوری هم محروم‌اند.
طبق خبرهای رسیده به کلمه، با وجود اینکه بیش از ۳۰ زندانی در این بند به سر می برند، اما همچنان این بند یک هواخوری بسیار کوچک دارد که در حدود پنج یا شش متر است و عملا زندانیان از حق هواخوری محروم هستند.
چندی پیش هشت زندانی سیاسی از زندان قرچک ورامین به زندان اوین منتقل شدند که این موضوع تعداد زندانیان این بند را به بیش از ۳۰ نفر رساند. لازم به ذکر است که زندانیان عادی زن هنوز از زندان قرچک ورامین به زندان اوین منتقل نشده‌اند و تنها این هشت زندانی که جرایم سیاسی داشته‌اند، به اوین آورده شده‌اند.
تعداد زندانیان این بند در حال حاضر ۳۲ نفر گزارش شده که در فضای کوچکی نگهداری می‌شوند و فضای هواخوری مناسبی ندارند. این موضوع موجب شده که برخی از زندانیان این بند به بیماری‌های مختلف که ناشی از نبود آفتاب کافی است، مبتلا شوند، چرا که فضای کوچک هواخوری بیشتر برای خشک کردن لباس زندانیان استفاده می‌شود و زندانیان امکان استفاده دیگری از آن را ندارند.
همچنین این بند فاقد هرگونه امکانات رفاهی است و فروشگاه کوچک بند نیز، برخلاف سایر بندهای زندان اوین، اقلام مناسب و مورد نیاز زندانیان را ارائه نمی‌دهد.
در کنار این امکانات بسیار محدود، اغلب زندانیان سیاسی زن از حق ملاقات حضوری محروم‌اند و تنها به تعداد اندکی از آنان این حق داده می‌شود. تلفن‌های این بند نیز از ماه‌ها پیش قطع شده است؛ موضوعی که در تمام بندهای زندانیان سیاسی کشور عمومیت دارد و زندانیان از حق تماس تلفنی با خانواده هایشان محروم‌اند. زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر مدتهاست حق هیچ‌گونه تماس تلفنی ندارند، حال آنکه این امکان برای زندانیان عادی در سایر اندرزگاه‌های این زندانها فراهم است.
نسرین ستوده، عالیه اقدام‌دوست، عاطفه نبوی، نازنین حسن‌نیا، فاطمه درویش، پروین جواد‌زاده، هانیه فرشی شتربان، لادن مستوفی، شعله طائب، منیژه نصراللهی، صحبا رضوانی، سوسن تبیانیان، نازیلا دشتی، فرح واضحان، کفایت ملک محمدی، زهرا جباری، فاطمه خرم‌جو، لاله حسن‌پور، محبوبه کرمی، شبنم مددزاده، مریم حاجی لویی، مریم اکبری منفرد، معصومه یاوری، کبری بنازاده، مطهره بهرامی، مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی از جمله زندانیان سیاسی زن زندان اوین محسوب می‌شوند.
بهاره هدایت و مهدیه گلرو از فعالان دانشجویی، هنگامه شهیدی روزنامه‌نگار و لیلا توسلی از بازداشت‌شدگان حوادث عاشورای سال ۸۸ از دیگر زندانیان این بند هستند که برای گذراندن مرخصی کوتاه چند روزه بیرون از زندان هستند.

سالگرد اندوهناک گرفتاری ۷ کاربر اینترنت اسیر



سالگرد اندوهناک گرفتاری ۷ کاربر اینترنت اسیر، بعد از یک سال از دستگیری شان، کماکان نگران‌کننده است
خبرنگاران بدون مرز ۲۸ تیر- دقیقاً یک سال بعد این‌که ۷  کاربر اینترنت  جوان در جریان یک سری حملات توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شدند، خبرنگاران بدون مرز، فراخوان به آزادی آنها را که طی نامه‌ای در ۲۳فوریه به ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق‌بشر ملل متحد، صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران به‌عمل آورد را تکرار می‌کند.
ایمان مسجدی، امیر لطیفی، محمدرضا قلی زاده، لادن مستوفی مآب ، هانیه سات فرشی، حجت نیکویی و سپهر ابراهیمی، که همگی دانشجو و در سنین ۱۹ تا ۲۸ساله می‌باشند، در ۱۷ و ۱۸ ژوییه ۲۰۱۰ دستگیر شدند. آنها به‌طور غیرعادلانه‌ای به تبلیغات ضددولتی، ”توهین به مقدسات ”، اقدام علیه امنیت ملی در همکاری با سازمانهای متخاصم با انقلاب، توهین به پیامبر و محاربه متهم شدند...
اوین، یکی از بدترین زندانهای ایران است که سابقه شکنجه، تجاوز و قتل دارد. زندگی آنها در خطر است. بیشتر آنها در حملاتی با چاقو توسط سایر زندانیان زخمی‌شده‌اند...
حسین رونقی مالکی، یک وبلاگ نویس که در ۱۳دسامبر ۲۰۱۰ دستگیر و به ۱۵سال زندان محکوم شد، هنوز در حال گذراندن حکم خود است ، هر چند او یک عمل کلیه داشت و وضعیت سلامتی او نگران‌کننده است...
ایران به‌دلیل قوانین سرکوبگرانه‌اش، و فراتر از همه، به‌دلیل این‌که به حبس کردن ۲۲روزنامه‌نگار و ۱۶ کاربر اینترنت ادامه می‌دهد، در گزارش  اخیر خبرنگاران بدون  مرز برای آزادی مطبوعات،     از میان ۱۷۸ کشور،   در رده ۱۷۵ قرار گرفته است. این کشور هم‌چنین در لیست ”دشمنان اینترنت ”خبرنگاران بدون مرز است.

حضور نیروهای امنیتی در سالن ملاقات زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین


نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حاضر در زندان اوین، این هفته با حضور پررنگ در سالن ملاقات زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، جوی امنیتی را بر این مکان حاکم کردند.
طبق خبرهای رسیده به خبرنگار کلمه، دوشنبه این هفته وقتی خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین مثل هر هفته در سالن ملاقات کابینی حاضر شدند، شاهد آن بودند که تعدادی از نیروهای امنیتی در این سالن حضور دارند و رفتارهای خانواده ها را کنترل می کنند و گاه گاه به آنها تذکراتی می دهند. به عقیده خانواده ها، حضور نیروهای اطلاعاتی موجب می شود که ماموران سالن ملاقات هم که در شرایط عادی برخورد مناسب تری با خانواده ها دارند، با حضور این ماموران گاه برخوردهای نامناسب و تندی با خانواده ها داشته باشند.
همه این ها در حالی است که شرایطی کاملا امنیتی بر سالن ملاقات کابینی زندان اوین حاکم است و خانواده ها از گیت امنیتی سالن می گذرند و زندانی هم در طول مکالمه با خانواده اش از پشت شیشه های قطور کابین مجبور است شاسی کلید تلفن را فشار بدهد چون در غیر این صورت صدایش قطع می شود. به عقیده خانواده ها این شاسی به دلیل شنود مکالمات خانواده ها بر تلفن های سالن ملاقات نصب شده است.
خانواده ها همچنین از پایین آمدن ناگهانی پرده سالن ملاقات شکایت دارند. در پایان هر ملاقات کابینی ناگهان پرده ای سبزرنگ پایین می آید که به منزله پایان ملاقات زندانی با خانواده اش است.این پرده در ملاقات این هفته بدون مقدمه و به طور ناگهانی پایان کشیده شد و خانواده ها نتوانستند با یکدیگر خداحافظی کنند. خانواده زندانیان سیاسی معتقدند این کار، تاثیر روانی منفی بر خانواده و زندانی و به ویژه زندانیانی که فرزند خردسال دارند بر جا می گذارد.

التهاب غدد لنفاوی گوش و تشدید بیماری قلبی پیمان عارف در زندان اوین

پیمان عارف، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین دچار التهاب غدد لنفاوی شده است.
به گزارش هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این روزنامه نگار و فعال دانشجویی زندانی که از حدود ۶ ماه پیش برای دومین بار پس از انتخابات ۲۲ خرداد بازداشت شده است به دلیل شرایط نامناسب پزشکی و بهداشتی زندان اوین دچار التهاب غدد لنفاوی گوش شده است که به گفته پزشک بهداری زندان به شدت می‌تواند خطر ناک باشد.
هم چنین این زندانی و فعال دانشجویی نزدیک به مهدی کروبی با روند فزاینده تشدید بیماری قلبی‌اش نیز مواجه است که به دلیل عدم صدور دستور لازم از سوی دادستان تهران و یا آقای رشته احمدی رئیس دادسرای اوین، زندان نسبت به انتقال وی به بیمارستان جهت معاینه و درمان اقدامی صورت نداده است.

پستان ز زنان گرفتن آموخت!

توسط
پستان ز زنان گرفتن آموخت!
ایرج میرزا شاعر بسیار بی‌تربیتی‌ست. هروقت به ظهیرالدوله می روم و به سنگ قبر عجیب غریب او می رسم، بدون این که سه انگشت ام را روی سنگ اش بگذارم و آن ها را تکان تکان بدهم، با غیظی آمیخته به طنز می گویم "ایرج! تو که صد و سی چهل سال پیش به دنیا آمدی و نزدیک به یک قرن پیش شعر می گفتی، چطور جرئت می کردی آن حرف های بی تربیتی را بزنی، ولی ما که یک قرن بعد از تو زندگی می کنیم، به روزگاری افتاده ایم که حتی نمی توانیم در نوشته هایمان از اعضای بدن انسان اسمی ببریم؟" به روح آن مرحوم که حتما در همان حد و حوالی و میان ساختمان های مرتفع و برج های تازه ساز مشغول بال بال زدن است می گویم "اعضای بدن به کنار، تو در آن دوران چه طور جرئت کردی مثنوی وحشتناک عارف نامه را بسرایی و آن حرف های زشت و زننده را در باره حجاب بر زبان آوری؟ چطور شده است که زمانه عقب عقب رفته و ما به جای این که بتوانیم تندتر از تو راجع به حجاب بگوییم، جرئت نمی کنیم بگوییم بالای چشم حجاب ابروست و انگار نه انگار باباهای منورالفکر ما صد و خرده ای سال پیش یقه ی حجاب را چسبیده بودند و به هر ضرب و زوری بود می خواستند آن را ناک اوت، و یا لااقل ناک دان کنند! [یعنی مثل شما آن را چون گُل، روی قالی بیفکنند! (چو گل افکندم اش بر روی قالی...)] الله اکبر که تاریخ ایران ما به جای این که جلو برود، عقب می رود، و ما از تو و ابوالقاسم لاهوتی و دیگران عقب مانده تر شده ایم..."
باری هر بار که به ظهیرالدوله می روم این غُرها را با نوعی عصبانیت آمیخته به حسادت بر سر قبر ایرج می زنم. حرص خوردن من بیشتر از آن روست که ایرج در زمان خودش می توانسته مثل آب خوردن کلماتی مانند پستان را به کار ببرد، ولی امروز من وقتی می خواهم از بریدن پستان مانکن ها، یا "فتوشاپ کردن" پستان ورزشکار دونده مان سخن بگویم، مثل خر در گِل می مانم که از چه کلمه ای استفاده کنم. اصولا آیا استفاده کنم یا نکنم. اصولا آیا راجع به آن بنویسم یا ننویسم. عجب گیری کرده ایم. آقاجان، نمی خواهم به پستان بگویم سینه. سینه مال مرغ است. آیا می توان به آن‌جای مرغ گفت پستان مرغ؟ قربانت گردم، پستان عضوی ست که موجود پستان‌دار با آن به بچه اش شیر می دهد. حالا ما چه جوری این را تبدیل کنیم به سینه؟ این ها را به خودم می گویم و تو سر خودم می زنم و با حسرت شعر مادر ایرج میرزا را می خوانم که پستان به دهان گرفتن آموخت. عجبا که این شعر یک قرن پیش، شعر زیبا به شمار می رفت و در مدارس آموزش داده می شد، و امروز ما اگر خدای ناکرده زبان ام لال بگوییم نیروی انتظامی پستان مانکن ها را برید یا خبرآنلاین پستان زن ورزشکار را با فتوشاپ پاک کرد، زمین به آسمان می رود و آسمان به زمین می آید. یک بار دیگر اگر قسمت شود به ظهیرالدوله بروم روی سنگ قبر ایرج حتما دو تا فحش آبدار –از آن فحش های قاجاری که خودش می داد- می نویسم بل که دلم خنک شود.
حالا چه می خواهم بگویم که روح آن مرحوم را در قبر می لرزانم. والله نه که ما بچه ی با تربیتی هستیم، وقتی در دیدنیهای خبرنامه گویا عکس زن دونده ایرانی را دیدیم که توسط خبرآنلاین "فتوشاپ شده بود" و دونده ی خارجیِ بغل دستی اش را پاک کرده بودند، کل حواس مان رفت به موجود حذف شده، و از دونده ی خودمان غافل ماندیم. بعد در سایت خودنویس، مطلبی خواندیم در باره ی همین دونده که... که... لااله الاالله... که "آن‌جایش" را خبرآنلاین با پاک کنِ فتوشاپ پاک و مقداری هم "بلور" کرده است (آن بلور نه؛ بلورِ فتوشاپ منظورم است).

خدایا! چرا مثل ایرج زبان ام نمی گردد از آن عضو اسم ببرم. چرا یکی آن عضو را در مجسمه می بُرّد، یکی دیگر در عکس آن را پاک می کند، و من هم آن عضو را ناخودآگاه از نوشته ام حذف می کنم؟ مگر چه چیز بدی در این کلمه هست که همه در صدد حذف آن هستند. چرا ما مثل سرطان به جان این عضو افتاده ایم و آن را قطع و حذف و پاک می کنیم؟

امروز می خواهم خجالت را کنار بگذارم و مثل جدّ هنرمندم ایرج از این عضو به صراحت نام ببرم. بله. صراحتا عرض می کنم که نیروی انتظامی پستان مدل ها را بُرید تا مردان دچار شهوت نشوند (خاک بر سر مردانی که با دیدن مجسمه ای که حجاب اسلامی اش هم کامل است دچار شهوت می شوند، از جمله آن آقایی که در نیروی انتظامی با دیدن این مدل ها دچار شهوت شده و دستور قطع پستان ها را صادر کرده است). صراحتا عرض می کنم که مسئولان محترم خبرآنلاین، نه تنها دونده ی رقیبِ دونده ی ایرانی، بلکه پستان ورزشکار خودمان را هم با فتوشاپ پاک کرده اند.نوشتن راجع به این مسئله کار دشواری بود که بحمدلله به پایان رسید. بعضی وقت ها فکر می کنم پدران ما صد و خرده ای سال پیش با چه زحمتی سد تعصب و تحجر مذهبی را با اشعار و نوشته هایشان شکستند، آن وقت ما چه راحت میراثی را که آن ها برای ما فراهم کرده بودند، از دست دادیم...


شرم بر تو رهبر جنایت کار. ننگ بر تو خامنه ای...
تو خامنه ای نشان دادی ریا کاری چرا که برای تبلیغ اونجا بودی دوبار نام این جوان جانباز را پرسیدی, جوانی که از ۱۴ سال پیش برای این کشور زندگیشو فدا کرده ننگ بر تو که دستت را برای بوسیدن دراز کردی ننگ بر تو و ننگ بر حکومت ریا کار تو مرگ بر حکومت استبداد ی تو. شرم بر تو باد


سعید مرتضوی مدعی تبرئهٔ خودش بر حسب رای دادگاه شد


kahrizak2خبرگزاری هرانا - سعید مرتضوی دادستان سابق تهران و یکی از متهمین اصلی جنایات بازداشتگاه کهریزک در یادداشتی اعلام کرد که وی و دیگر قضات متهم در این پرونده، تبرئه شده اند. 
به گزارش دانشجونیوز، سعید مرتضوی، حسن زارع دهنوردی (معروف به قاضی حداد) و قاضی علی اکبر حیدری فر، ۳ قاضی بودند که پس از جنایات کهریزک، از کار برکنار شدند. گرچه رتبه بالا و سابقه خدمات این ۳ قاضی در قوه قضائیه مانع از آن شد تا این قضات علنا مورد محاکمه قرار گیرند، اما برکناری آنها از مسئولیت هایشان از عواقب حوادث کهریزک بود. در این میان قاضی مرتضوی بلافاصله از برکناری توسط قوه قضائیه مورد حمایت دولت قرار گرفت و به عنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز ریاست جمهوری مشغول به کار شد.

قاضی مرتضوی امروز در نامه ضمن تاکید بر عدم خلاف خود در پرونده کهریزک اعلام کرد که از اتهامات تبرئه شده است. 
متن منتشر شده توسط سعید مرتضوی به شرح زیر است: 
در پاسخ به مطالب انتشار یافته توسط برخی مطبوعات و نقل‌ قول‌های انجام شده پیرامون حادثه بازداشتگاه کهریزک و ارتباط دادن ناعادلانه برخی رفتارهای خودسرانه و خلاف قانون به تعدادی از قضات دادسرای تهران ضمن ابراز همداری با خانواده‌های مصیبت دیده در این حادثه ناگوار ضرورت دارد توضیحاتی را بصورت اختصار جهت تنویر افکار عمومی و جلوگیری از انتساب خلاف واقع و ظلم و اجحاف رسانه‌ای نسبت به قضات ویژه‌ای که در خنثی کردن فتنه‌های بعد از انتخابات سال ۸۸ نقش مؤثری داشتند و از هیچ تلاش و فداکاری دریغ نکرده‌اند اعلام کنم. 
باور قضات مورد اتهام در این پرونده این است که قوه قضائیه و دادگاه صالحه به دور از هرگونه برخورد سلیقه‌ای و تأثیرپذیری از جنجال‌های رسانه‌ای نسبت به پرونده متشکله رسیدگی و حکم عادلانه براساس دلایل و مدارک موجود صادر می‌کند. لذا حکم صادره در این رابطه برای همگان مطاع و لازم ‌الاجراست و پرداختن به مطالب حاشیه‌ای و خلاف واقع، نتیجه‌ای جز بهره‌برداری برای دشمنان انقلاب در بر نخواهد داشت. 
در بخش دیگر این یادداشت آمده: در این حادثه دادسرای کارکنان دولت بیش از یکسال است به موضوع شکایت خانواده‌های مذکور علیه سه نفر از قضات ویژه رسیدگی کرده و با استعلام از مبادی ذی‌ربط و انجام تحقیقات لازم و مکفی در نهایت طی ۴۳ صفحه، قرار منع تعقیب قضات را صادر و صریحاً در این رسیدگی اعلام شده که قضات دادسرای تهران در این حادثه هیچگونه مدخلیتی نداشته و کوچکترین قصور یا اتهامی متوجه آنان نیست. تصمیم بازپرس دادسرا توسط قاضی اظهار نظر دادسرای کارکنان دولت تأیید و قرار صادره به طرفین ابلاغ شده است. 
در ادامه آمده است: در پی آن خانواده شکات به این قرار منع پیگیرد اعتراض کرده‌اند که حدود یکسال است در دادگاه کارکنان دولت نسبت به این اعتراض رسیدگی شده و هر چند حکم نهایی در رابطه با اعتراض این خانواده تاکنون صادر نشده است ولکن هیچ خدشه‌ای نیز بر رای دادسرای کارکنان دولت مبنی بر منع پیگرد قضات که در واقع به منزله حکم برائت آنان است وارد نشده لذا صدور قرار منع پیگرد و تأیید آن توسط قاضی اظهار نظر دادسرای کارکنان دولت به منزله عدم توجه هر گونه اتهامی تا این مرحله از رسیدگی نسبت به دادیار ویژه دادسرا، معاون امنیتی دادسرا و دادستانی سابق تهران است. 
رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز کشور در ادامه یادداشت خود آورده است: تعلیق قاضی نیز به منزله جواز رسیدگی به اتهام و شکایت است و دلالتی بر توجه اتهام ندارد. 
قانونگرایی و دین مداری اقتضا دارد که نسبت به احکام قضایی چه آنانکه منطبق با میل و سلیقه باشد و یا خلاف آن، احترام قائل بوده و همه در تابعیت قانون از انتساب مطالب خلاف واقع و ایراد اتهاماتی که در هیچ مرجع قضایی ثابت نشده بلکه احکام صادره در جهت مخالف آن است اجتناب شود. 
مطالبی که بصورت مستمر و هدفمند با عناوین مختلف بعضاً به عنوان نقل قول یا شنیده‌ها در برخی مطبوعات و رسانه‌ها پیرامون این موضوع منعکس و دستمایه ایراد اتهام به قضات مشتکی عنهم قرار گرفته است، تماماً خلاف واقع و ساخته و پرداخته افرادی است که در دوران تصدی قضات مورد اشاره در اجرای قانون صدمه دیده یا محکوم و تحت تعقیب بوده‌اند و از فضای مذکور و حادثه ناگواری که همه را متأثر کرده است به منظور انتقام‌جویی شخصی یا سیاسی استفاده سوء می‌کند. 
قضات ویژه دادستانی تهران که در این حادثه مورد اتهام ناروا قرار گرفته و از سوی برخی رسانه‌های خاص مورد هجمه تبلیغاتی قرار می‌گیرند برای همه مطالب عنوان شده پاسخ مستدل و مشروح داشته و آنرا طی لوایح مستند و مستدل به مراجع ذیربط قانونی تسلیم کرده‌اند و بر این باور هستند که فدا کردن جان و آبرو کمترین متاعی است که می‌بایست در طبق اخلاص قرار داده و در شرایطی که پاسخگویی و جدال مطبوعاتی و دامن زدن به اینگونه مطالب برخلاف مصلحت نظام است سکوت کرده و با توکل به ذات اقدس الهی خطاکاران مغرض در این عرصه را به روز جزا و محکمه عدل الهی واگذار کنند که او احکم الحاکمین است.
دوسال پس از کهریزک؛ خاطیان بر مسند، افشاگران در زندان

نتایج تلاش محمودیان و دیگر روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر نتوانست توجه افکار عمومی را در داخل و خارج، به میزان عمقِ فاجعه جلب کند. پس از انتخابات، جمعی از معترضانِ تقلب انتخاباتی پس از دستگیری به سوله های کهریزک منتقل شدند. به گفته ی شاهدان کانتینرهایی که به دشواری می توانست نفرده نفر را در خود جای دهد، محل بازداشت ۲۰ تا ۴۰ شهروند معترض شد. بازداشت شدگان در بدترین شرایطِ بهداشتی و فیزیکی، و در هوای گرم تابستان ۸۸ در این کانتینرها محبوس شدند. آنان بارها مورد بدرفتاری و شکنجه قرار گرفتند. برخی از بازداشت شدگان، به گواهی بعضی از زندانیان و مسئولان سابق جمهوری اسلامی، مورد تجاوز قرار گرفتند . این چنین، و این بار، نام کهریزک در صدر اخبار جهان جای گرفت و حساسیت افکار عمومی را در ایران و خارج برانگیخت.

کهریزک» هرچند نام چندان گمنامی نبود، اما پس از انتخابات «پر اما و اگر» دهمین دوره ی ریاست جمهوری سال ۸۸ بود که این نام، به شکلی دردآور، تلخ و فاجعه بار شهره شد. افکار عمومی در داخل و خارج از بازداشتگاهی به نام کهریزک باخبر شدند؛ بازداشتگاهی که در آن معترضان به نتایج انتخابات به بدترین شکل مورد بدرفتاری، ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته و در مواردی جان باخته بودند.
بازداشتگاه کهریزک در جنوب شهر ری واقع شده است. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۳ به دنبال اجرای طرحی که آن را «جمع آوری اراذل و اوباش» خوانده بود، «کهریزک» را برای نگهداری دستگیرشدگان این طرح مورد استفاده قرار داد. همان زمان نیز جمعی از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و انجمن دفاع از حقوق زندانیان نسبت به برخوردهایی که در این بازداشتگاه با زندانیان صورت می گرفت اعتراض کردند. شیوا نظرآهاری روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و مهدی محمودیان، عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان ازجمله کنشگران مدنی بودند که پیش از این پیگیر وضع نابسامان بازداشت شدگان در کهریزک بودند.
اما نتایج تلاش محمودیان و دیگر روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر نتوانست توجه افکار عمومی را در داخل و خارج، به میزان عمقِ فاجعه جلب کند. پس از انتخابات، جمعی از معترضانِ تقلب انتخاباتی پس از دستگیری به سوله های کهریزک منتقل شدند. به گفته ی شاهدان کانتینرهایی که به دشواری می توانست نفرده نفر را در خود جای دهد، محل بازداشت ۲۰ تا ۴۰ شهروند معترض شد. بازداشت شدگان در بدترین شرایطِ بهداشتی و فیزیکی، و در هوای گرم تابستان ۸۸ در این کانتینرها محبوس شدند. آنان بارها مورد بدرفتاری و شکنجه قرار گرفتند. برخی از بازداشت شدگان، به گواهی بعضی از زندانیان و مسئولان سابق جمهوری اسلامی، مورد تجاوز قرار گرفتند . این چنین، و این بار، نام کهریزک در صدر اخبار جهان جای گرفت و حساسیت افکار عمومی را در ایران و خارج برانگیخت.
بر این اساس هر بار وقتی نام کهریزک به میان می آید، نام چندین نفر نیز به همراه آن در اذهان عمومی متبادر می شود؛ نام کسانی که مسئولیت این بازداشتگاه با آنان بوده است، نامِ کسانی که در این بازداشتگاه زندانیان را مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار داده اند، نام کسانی که این بازداشتگاه را افشا کرده اند و نام کسانی که قربانیِ خشونتِ اعمال شده در کهریزک بوده اند.
در میان کسانی که به صورت رسمی مسئولیت اعمال خشونت در این بازداشتگاهِ مخوف در ایران را پذیرفته و دستور پیگیری و پلمپ شدن آن را داده اند، نام آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بارها از سوی رسانه ها مطرح شد. نام دیگری که به همراه بازداشتگاهِ کهریزک بسیار در رسانه ها مطرح شده است، نام سعید مرتضوی دادستان وقت تهران بود. احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی نام دیگری بود که گزارش هایی در مورد نقش او در ماجرای بازداشتگاه کهریزک منتشر شده بود.
در میان کسانی که از آنان به عنوان افشاگرانِ شکنجه و تجاوز در کهریزک نام برده می شود نیز به نام های مهدی کروبی رییس اسبق مجلس و یکی از کاندیانهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، محمد داوری و مهدی محمودیان می توان اشاره کرد . محمدحسین سهرابی راد، عضو ستاد انتخاباتیِ مهدی کروبی نیز نام دیگری بود که مادر وی بعد از دو سال سکوت از نقش وی در یاری رساندن به داوری ،سردبیر سایت سحام نیوز در تهیه فیلمی در مورد جنایتهای رخ داده دربازداشتگاه کهریزک سخن به میان آمد.
منشور محمود 

منم محمود!
...رئیس جمهور رئیس جمهور ها
رئیس جمهور بزرگ
رئیس جمهور دادگر
رئیس جمهور ایران!
رئیس جمهور غزه!
رئیس جمهور لبنان!
رئیس جمهور سوریه!
رئیس جمهور عراق!
افغانستان! فلسطین! کومور! برنه! توگو! نیکاراگوئا! ونزوئلا! نیجریه! آنگولا! برونئی! اوگاندا! بولیوی! گابون! مالی! هائیتی! اتیوپی! مالدیو! گینه! پرو! شیلی! و همه جاها
رئیس جمهور چهار گوشه جهان
در بارگاه نمایندگان ایران بر تخت شهریاری نشسته ام
خدای بزرگ دل های پاک مردم متعهد ایران را متوجه من کرد زیرا من اورا ارجمند و گرامی داشتم
ارتش بزرگ من به آرامی وارد تهران شد
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید
ریشه بیکاری را کندم و به بدبختی های آنان پایان بخشیدم
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مگر آنکه فتنه گر باشد!
وقتی که بنده با رای قاطع و میلیونی مردم خود بر تخت ریاست جمهوری نشستم، دستور دادم تا یارانه ها را به مردم پرداخت کنند، و نظام ظالمانه سوبسید را سرنگون کردم!
سایه ی دیو ارزانی را از سر مردم برداشتم!
فرمان دادم تمام نشریاتی را که بسته اند رفع توقیف کنند تا هرچه که می خواهند بنویسند،
سپس چون دیدم قدر آزادی را نمی فهمند دستور دادم که آن ها را ببندند و صاحبانشان را دست گیری کردم!
برای تمام سرزمین ها نامه فرستادم
چند بار در تالار ملل سخنرانی کردم و با حرفهایم دنیا را ترکوندم!
دل چند هسته را شکافتم اما آفتابی در آن میان ندیدم،
پس دستور دادم که همچنان هسته ها را تا نتیجه مطلوب بشکافند!
همراهم اسفندیار!! به من گفت سرزمین های منزوی باز هم قطع نامه صادر کرده اند
و من نیز قطع نامه دان های آنان را به پارگی بشارت دادم!
بر مردم سهام عدالت ارزانی داشتم
صندوق ذخیره ارزی را خالی کردم و کشور را از این معضل دیرین رهانیدم!
ممه ها را از لولو باز ستاندم و در جایگاهشان باز گرداندم تا هرروز برایم زندگانی بلند را آرزو کنند
اسنادش هم موجود است!!
مردم فقیر چین را از بدبختی رهانیدم
و برادران روسی خود را اطعام کردم
من به همه سنت ها و رسوم کشور های زیر فرمانم احترام می گزارم به شرطی که نخواهند آن را علنی کنند
به آزادی بیان احترام گزاردم و محلی را به نام کهریزک برای این کار اختصاص دادم که تا می توانند فریاد بزنند!
من جلوی گشت ارشاد را گرفتم و نگذاشتم کسی را به خاطر موها و لباسش بازداشت کنند
آخر مگر مشکل کشور اینه؟
اینه؟!!
شهر به شهر سفر کردم و داد مردم را ستاندم
دستور دادم به طور مساوی ساندیس و کیک به مشتاقان بدهند!
آزادی اندیشه را ارج نهادم، گذاشتم هرکس هر فکری دارد بکند و من هم کار خودم را کردم و حرف خودم را زدم!
کارهای بزرگ کردم و رایحه ی خوش آن را به سرتاسر سرزمین ها پراکندم!!
و خیلی کار های دیگر که نمی خواهم بگم!

بگم؟!! ...

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin