۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه


احضار علی کلایی برای اجرای حکم هفت سال حبس تعزیری

خبرگزاری هرانا - علی کلایی، فعال سیاسی_مدنی، وبلاگ نویس و عضو سابق کمیته گزارشگران حقوق بشر، برای اجرای حکم هفت سال حبس تعزیری به زندان فراخوانده شده.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، حکم کتبی و احضاریه‌ای از سوی شعبه اجرای احکام مستقر در دادسرای اوین، برای علی کلایی ارسال شده است که بر اساس این حکم وی باید ظرف سه روز خود را برای اجرای حکم به زندان معرفی کند.

احضار علی کلایی برای اجرای هفت سال حبس تعزیری در حالی صورت می‌گیرد که هنوز حکم دادگاه تجدید نظر به او و وکیل وی ابلاغ نشده و پس از پیگیری‌های مینا جعفری، وکیل علی کلایی از شعبه ۵۴ تجدیدنظر دادگاه انقلاب مشخص شد که دادگاه وی را برای اجرای حکم ۷ سال زندان احضار کرده‌ است.

همچنین اخطاریهٔ دیگری برای مادر علی کلایی، ارسال شده است که بر اساس آن، مادر علی کلایی به عنوان وثیقه گذار وی موظف شده است ظرف مدت ۲۰ روز نسبت به معرفی و تحویل فرزندش برای اجرای حکم اقدام کند و در غیر این صورت وثیقهٔ سپرده شده توسط دادگاه ضبط خواهد دشد.

علی کلایی در آذرماه سال ۱۳۸۹ از سوی قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هفت سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر به تایید رسیده است. او به یک سال حبس تعزیری برای اتهام «تبلیغ علیه نظام» از طریق نشر اخبار کذب و گزارشات مربوط به زندانیان سیاسی و انجام مصاحبه و پنج سال حبس تعزیری برای اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم» از طریق عضویت در کمیته گزارشگران حقوق بشر محکوم شده است.

کلایی، در ۱۸ بهمن‌ماه بازداشت و پس از یک هفته با تودیع وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. او اردیبهشت ماه سال گذشته برای دومین بار بازداشت شد و قریب به دو ماه را در بند ۲۰۹ اوین گذراند. کلایی همچنین در ۲۳ آذرماه سال گذشته از سوی شعبه ۱۰ دادگاه انقلاب تهران در رابطه با بازداشت در آذرماه ۸۶ به یک‌سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

ای كسانی كه ایمان آورده اید!

ای كسانی كه ایمان آورده اید! سر جدتون ، جون مادرتون كاری به كار كسانی كه ایمان نیاورده اند نداشته باشید...!
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از هر کجا آورده‌اید برید بذارید سر جاش.
ای کسانی که ایمان آورده اید “ایمان آورده شده پس داده نمی شود”.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا زحمت کشیدین؟ ما که راضی نبودیم!
ای کسانی که ایمان آورده‌اید...ما سفارش نداده بودیم٬ زنگ پایینو بزنین.
ای کسانی که ایمان آورده اید. شما مقابل دوربین مخفی هستید.
ای کسانی که ایمان آوردید از چی ما خوشتان آمد که ایمان آوردید ؟
ای کسانی که ایمان آورده اید..چرا زحمت کشیدید..سال دیگه بیشتر بیارید!
ای کسانی که ایمان آورده اید!چرا ویلا نیاورده اید... کنار دریا نیاورده اید؟    
ای کسانی که ایمان آوردید، میخواستید نیاورید!
ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا آنان که با تیغ، ریش می زنند، با آنان که با ریش، تیغ می زنند برابرند؟؟؟
ای کسانی که ایمان آوردید، زیادتر می آوردید به ما هم می رسید.
ای کسانی که ایمان آورده اید ، گاهی بازگردید و به آنچه ایمان آوردید نگاهی دوباره بیندازید .
ای کسانی که ایمان آورده اید، میشه بیشتر توضیح بدید؟
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بهتر است زندگی کنید.
ای کسانی که ایمان آورده اید نمی خواهید بیندیشید به چه ایمان آورده اید؟

دردنوشت های روزگار سیاه سرزمین من


این نوشته سراسر نفرین است. اگر حوصله نفرین و ناله و روضه را ندارید کانال را عوض کنید.این نفرین نامه بعد از خواندن این مقاله در مورد سیزده سال مفقود شدن سعید زینالی نوشته شده است.
توان بازگویی ماجرا را ندارم. خودتان بخوانید. فقط می خواهم نفرین کنم. مثل خودشان که نفرین و دعا را از اولین روز مدرسه و شاید پیش از آن در وجودمان تزریق کردند. مگر نه اینکه من زنم. مگر نه اینکه زنی که آنها می خواهند همین است که به اندرونی بخزد و در خفا ضجه کند و گریه و نفرین.دیگر جایی برای تعبیر و تفسیر و روایت و داستان و خوش رقصی و لایک و کامنت گیری نمانده است.مادری را سیزده سال اینگونه شکنجه کرده اند. پدری را، خانواده ای را.
 به همان خدایی که خودتان اعتقادی به او ندارید در هیچ قاموسی همچین کاری را با یک مادر با یک پدر با یک برادر و خواهر نمی کنند.
شرم بر شما که بوی کثافت و لجنتان جای نفس برای ایران نگذاشته است.
پسر تنها بیست و دو ساله بوده است. کجایی بنیانگذار؟ نظامی که رهبرش جوان سیزده ساله ای بود که زیر تانک فرستادیدش جوان بیست و دو ساله را بر نمی تابد، سر به نیستش می کند.
پسر اگر، اگر باشد، الان سی و پنج ساله است. در ذهنم نمی گنجد.از پسر اگر، اگر هم باشد، چه  مانده است؟
چه باید بر سر شما بیاید که تلافی چنین ظلمی شود؟ جهنمی که خودتان هر روز و هر شب برایمان ترسیم کرده اید تاوان چنین ظلمی را می دهد؟ کدام آتشی است که این کثافت را بسوزاند. این ظلم را بسوزاند.
مادرش می گوید ” مرا، دور از جان، سگ پا بوس به حساب بیاورند اما بگذارند بچه ام را ببینم اگر زنده است زنده اش را و اگر مرده است جنازه اش را”.
کشوری را، تصور کنید که مادری دارد که به جایی رسیده است که خود را سگ پا بوس کثافتترین، پستترین، ظالمترین، وحشی ترین و خونخوار ترین آدمها می کند تا بتواند جنازه فرزندش را ببیند.
  پی نوشت:
آیا پگاه آهنگرانی را هم می توانند سیزده سال مخفی کنند؟ کاش سعید هم اسم داشت. کاش سعید هم ستاره بود شاید نورش از پس چشمهای بسته ما گذر می کرد.

نسوان مطلقه معلقه


نگاه مرد ایرانی به مقوله ای به نام زن


آقای  دکتر  ” الف” مدیر من بود. مردی  مجرد و خوش تیپ و موفق. ادعایش می شد که همه ی دختر هایی که با او کار می کنند شب به یاد او سرشان را روی بالش می گذراند، ادعایش دور از ذهن هم نبود. دکتر مثل خروسی میان ما  مرغ ها جولان می داد. یک روز حرف از زن گرفتن شد. دکتر خنده ای کرد و گفت: احمق است اگر کسی زن بگیرد در این روزگار. ما با تعجب نگاهش کردیم. ایشان بادی به غبغب انداخت و گفت: هزینه ی یک  ماشین رختشویی و ظرفشویی  و یک خدمتکار را حساب کنید.بعد خرج عروسی و شیر بها و نفقه و مهریه یک زن را هم حساب کنید، ببینید آیا به صرفه است که زن بگیرید؟
دکتر الف زن را در حد ماشینی برای شستشو و پخت و پز می دید. همین.
***
آقای مهندس “ف” از دوستان نزدیک من است . اهل مطالعه ، آزادی خواه. در ستاد موسوی فعالیت می کرده و دیدگاهش به من بسیار نزدیک است ، دوستی ما قدیمی است. می پرسد خوب، فلانی را چه کردی؟ توضیح می دهم که با هم چند بار شام بیرون رفتیم و او مرا میهمان کرده و سنگ تمام گذاشته است اما در نهایت با هم به توافق نرسیدیم و هیچ اتفاقی نیفتاد. مهندس “ف” سرش را می خاراند و می گوید بیچاره مرد هایی که گیر تو می افتند. تو که اهل “دادن”  نیستی! طفلک اگر می رفت یک خانوم بلند می کرد خیلی به سودش بود.
آقای مهندس، زن را در حد سوراخی می بیند که باید در آن فرو کرد . مسلم است که سوراخ خانوم دکتر و یک روسپی هم  آنچنان فرقی ندارد.
***
آقای “لام”  آن قدر مست است که می افتد یک وری روی میز و می گوید تو رو خدا بزار من امشب اینجا بمونم. به تاکید میگم که به شرطی این که به من دست نزنی می تونی اینجا بخوابی. تا صبح صد بار بیدارم می کند و دستش می رود لای پاهایم. هر بار دستش را پس می زنم و می گویم “نه!” صبح  بلند می شود و لباسش را می پوشد و دمغ از در بیرون می زند.می پرسم خوبی؟ داد می کشد:برو بابا! شق درد گرفتم!  تا صبح به خودم پیچیدم. تو بیماری جنسی داری. دوست داری مردها را اذیت کنی . خودت رو به دکتر نشون بده!
آقای “لام” زن را موجودی می بیند که باید تنش را در اختیار او بگذارد. اگر نمی گذارد لابد یا بیمار روانی است  یا مرض دارد. هیچ حالت سومی متصور نیست.
***
آقای ” آ” یک کامنت گذار است . می نویسد اگر چه باکره بودن یک زن برایش مطلقا مهم نیست ، اما به هر حال “هر” مردی “حق مسلم ” خود می داند ( انگار این هم انرژی هسته ای است )که حداقل یک بار در زندگی اش پرده ی یک زن را پاره کند. واگرنه دچار عقده می شود. یک پرده ی بکارت حداقل سهم یک مرد از زندگی است.
اقای “آ” زن ها را شبیه پروژه هایی می بیند که باید لا اقل یکی شان را درطول عمر کلنگ بزند وگرنه احساس بیهودگی خواهد کرد.
***
تمام برداشت محدود من از مرد جماعت منحصر به همین بود. تا قبل از این که ایران را ترک کنم فکر می کردم این طبیعت مرد یا در واقع ذات مردانه است که چنین برداشت هایی را از زن دیکته می کند. الان بعد از سالهای اندکی زندگی در غرب به این نتیجه رسیدم که این دیدگاه ها منحصر به مردهای مسلمان است. راستش من اینجا هرگز ندیدم که کسی زن را در حد یک ماشین ظرفشویی ، یک روسپی، یک سوراخ یا یک پرده ی بکارت ببیند. با همه ی ادعا هایمان، نگاه ابزاری و پایین آوردن زن در حد یک سوژه ی سکس یا ابزار رفع هوس در نگاه های ما ایرانی ها  بسیار بارز تر از غربی هاست. حتی شاید با همه ی لخت گشتن هایشان این جماعت زن را بیشتر یک انسان می بینند، تا  مردهایی که من در ایران می شناختم. این نوشته هم مثل همه ی نوشته هایی که تعمیم می دهند می تواند  در همه ی موارد صادق نباشد. اما اگر در مورد شما صادق است. نگاهتان را عوض کنید، برای اینکه این نگاه انسانی نیست. و تا شما زن را در ابعاد یک انسان نبینید، زن  نیز متقابلا مانند یک انسان با شما رفتار نخواهند کرد.

ساخت پنج زندان جدید تا پایان سال ۹۰ در ایران


نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: تا پایان سال ۵ زندان جدید در تهران و سایر شهرهای کشور ساخته خواهد شد. اسماعیل کوثری نماینده مردم تهران درمجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به تصمیم هیات رئیسه کمیسیون امنیت ملی مجلس در خصوص زندانهای کشور گفت: هیات رئیسه کمیسیون امنیت ملی با حضور وزیر دادگستری و رئیس سازمان زندان ها و چندتن از مقامات وزارت کشور، نیروی انتظامی و ستادمبارزه با قاچاق تشکیل جلسه داد و به بررسی وضعیت فعلی زندان های کشور پرداخت که اختصاص اعتبار ویژه برای ساخت ۵ زندان در تهران و شهرهای دیگر نتیجه این جلسه است.

دختر ايلامي قرباني اسيدپاشي جان باخت

خبرگزاری هرانا - دختر ۱۹ ساله ایلامی که اوایل هفته جاری به همراه مادرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود، صبح امروز در یکی از بیمارستان‌های تهران جان باخت.

به گزارش ایسنا، «یثرا. ص» دختر ۱۹ ساله‌ای که چندی پیش به همراه مادر ۳۵ ساله‌اش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود، در یکی از بیمارستان‌های تهران جان باخت.

براساس این گزارش یثرا ساعت ۱۱ صبح چهارشنبه به علت شدت جراحات وارده ناشی از سوختگی با اسید دچار ایست قلبی شد که با تلاش پزشکان و کادر پرستاری بیمارستان مجددا به زندگی بازگشت اما دقایقی بعد به دلیل شدت سوختگی جان باخت.
حال عمومی مادر ۳۵ ساله این دختر جوان نیز که مورد اسیدپاشی قرار گرفته، نامساعد گزارش شده است و براساس گزارش‌های دریافتی این فرد نیز دچار سوختگی درجه ۴ عمیق است.

انتقال افشین بایمانی به سلول‌های انفرادی زندان رجایی شهر


خبرگزاری هرانا - افشین بایمانی، زندانی سیاسی محبوس در بند امنیتی زندان رجایی شهر کرج، به سلول انفرادی منتقل شده است.

روز یکشنبه دوم مردادماه، چند تن از ماموران امنیتی پس از ورود به بند ۴ زندان رجایی شهر کرج، ضمن تهدید اقدام به تفتیش سلول افشین بایمانی نموده و برخی از وسایل شخصی وی را نیز با خود بردند.

وبسایت فعالین حقوق بشر و دموکراسی با اعلام این خبر افزود که ماموران امنیتی وی را متعاقبا روز دوشنبه ۳ مرداد ماه، به بخش اطلاعات زندان رجایی شهر بردند و پس از ساعت‌ها بازجویی و تهدید این زندانی سیاسی را به سلول‌های انفرادی بند ۱ منتقل کردند.

گفتنی ست که طی هفته‌های اخیر فشار بر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج افزایش یافته و چهار تن از این زندانیان به نام‌های بهروز جاوید تهرانی، فرزاد مددزاده، محمد علی منصوری و صالح کهندل نیز در راستای همین فشار‌ها هم اکنون در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برند.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin