۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

مخالفت مقامات امنیتی – قضایی با مرخصی استعلاجی حسین رونقی ملکی

مخالفت مقامات امنیتی – قضایی با مرخصی استعلاجی حسین رونقی ملکی


مسئولین قضایی و نهادهای امنیتی بار دیگر با مرخصی حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس زندانی، مخالفت کرده و وضعیت وخیم جسمانی وی را "بهانه عنوان کردند. حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر که از آذر ماه سال ۱۳۸۸ در زندان به سر می‌برد بار دیگر و برای چندمین بار با درخواست مرخصی‌اش از زندان مخالفت شده است.به گزارش رهانا، مسئولین قضایی و نهادهای امنیتی درخواست مرخصی استعلاجی برای این وبلاگ‌نویس را که به خاطر بیماری‌اش ارائه شده را "بهانه" عنوان کرده و با مرخصی او مخالفت می‌کنند.این در حالی است که پزشکی قانونی تأیید کرده است که وی نیاز به مرخصی استعلاجی داشته و در طول ماه‌های گذشته نیز وی دوبار در بیمارستان مورد عمل جراحی سنگین قرار گرفته است.همچنین این در حالی است که رونقی ملکی با گذشت نزدیک به ۲۰ ماه از بازداشت، وی تا کنون از حق مرخصی استفاده نکرده است و در تمام این مدت در زندان بوده است.حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس که از وضعیت بد جسمی و بیماری کلیوی در زندان اوین رنج می‌برد، پیشتر طی نامه‌ای به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران نوشته بود که "هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کرده‌ام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتی‌ام سکوت نمی‌کنم."حسین رونقی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال زندان محکوم شده است. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسیده و وی هم اکنون دوران محکومیت خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین سپری می‌کند.

خاک کردن ۵ نفر بنام جاسوسان اسرائیل در بیابان، طبق اسناد پیوست محرمانه امنیتی
mahramane2خبرگزاری آذربایجان : پنج نفر را آورد‌ند و دار زدند که جرم همگی‌ ایشان جاسوسی برای اسرائیل و اقدام علیه امنیت ملی‌ بود . ۲ تا از این‌ها کارت عکس قدیمی‌ داشتند که متعلق به سال ۶۰ شمسی‌ بود و زن و شوهر بودند و زن گوش چپ نداشت انگار در گذشته به طور کامل بریده بودند . زبان این زن و شوهر را هم بصورت نیمه بریده بودند به نحوی که قادر به هیچ کلامی نبودند . یک زن و ۲ مرد دیگر کارت عکس نداشتند . تمامی‌ این‌ها پر از جای زخم و کبودی بودند .
اسناد محرمانه پیوست خبر هست
پرونده را با خودشان آورد‌ند و پس از خاک کردن این ۵ نفر در بیابانی در جاده قم با خود بردند  بر اساس مندرجات پرونده و حکم ارسالی‌ به اجرای احکام که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران صادر شده بود اسامی آنها به این شرح بود :
حجت نهاوندی فرزند محمد حدوداً ۳۸ ساله
زهرا اسماعیلی فرزند جانعلی حدوداً ۳۰ ساله
آدیوا میرزا سلیمان کلیمی فرزند یعقوب بر اساس کارتکس ۵۵ ساله
وریا احمدی فرزند ایرج حدوداً ۲۵ ساله
واروژان پطروسیان فرزند روبیک بر اساس کارتکس ۶۰ ساله 

علیرغم روش معمول ، پزشکی‌ قانونی در آن روز برای گواهی فوت حاضر نشد
گفتگویی تکان دهنده با همسر حجت نهاوندی یکی از قربانیان - سمیه اکبری تکیه

شوهر من حجت نهاوندی کارگر ساده ساختمانی بود و پس از مدت‌ها بیکاری از ۶ ماه پیش برای کار در یک کار ساختمانی در سرخه حصار تهران با دوستش ووریا که کرد سنّی بود رفتند . چون کار مال یک پادگان ارتش بود پول خوبی‌ میدادند و ماهی‌ ۱ بار مرخصی می‌‌آمد ولی‌ کارشان سخت بود و باید ساعت‌ها زیر زمین کار میکردند . بار‌ها از صدای ناله و گریه و شکنجه حرف میزد و اینکه آنجا خیلی‌ مشکوک و مثل یک زندان است و برای رفت و آمد خیلی‌ سخت میگیرند چون سواد خیلی‌ کمی‌ داشت و ساده بود بارها به شوهرم گفتم سرت را بنداز پایین و کار کن به این کارها کاری نداشته باش ممکن است اخراجت کنند . ما ساکن اسلامشهر بودیم . ۲ ماه پیش که برای مرخصی آمد شبانه مامورین زیادی ریختند و حجت را دستگیر کردند و از شوهرم خبری نداشتیم . پدر و مادرش خیلی‌ پیر هستند و ناتوان و حجت همیشه برای آن‌ها هم پول میفرستاد . بعد از تعطیلات ۴ نفر از کلانتری آمدند به خانه ما که شوهرت و دوستش به جرم جاسوسی اعدام شدند و تهدید کردند که اگر حرفی‌ بزنید به خودت و فرزند شیرخوارت هم رحم نمی‌کنیم . شوهر من حتی سواد درست خواندن و نوشتن هم نداشت و شبانه روز جز کارگری ساختمانی و کار برای نظافت خانه مردم یا قالیشویی کاری بلد نبود . حتی جای قبرش را هم به من نگفتند . از این ظالمانه و بیشرمانه تر اینکه ۲ بار به منزل ما ریختند و به من بی‌ پناه عزادار با لباس پلیس تجاوز کردند . به صاحب خانه هم ۳ ماه هست کرایه نپرداختیم و دیگر تاب و توانی‌ برای من نمانده است . تصمیم گرفتم به زندگی‌ خودم و فرزندم خاتمه دهم چون هیچ پناهی نداریم .حجت همیشه سخت کار میکرد و می‌خواست پسرمان باهوش و باسواد شود ولی‌ این آرزو را با او به زیر خاک کردند . ما هم به او میپیوندیم .
سمیه اکبری تکیه
axs-d-2-
axs-d-3-


عکسی از ژیلا بنی یعقوب زیر پل زندان اوین

نوشته ای کوتاه از ژیلا بنی یعقوب : 

" اینجا زیر پل اوین است،
روبروی آن دیوارهای بلند، جایی که پشت آن بهمن و عبدالله مومنی و خیلی دیگر از عزیزان ما هستند
و این دیوار به راحتی ما را از هم جدا کرده"

ژیلا بنی یعقوب، همسر بهمن امویی روزنامه نگار زندانی






موج مکزیکی آخوندها



Happy Birthday to Laleh Hassanpour! 
(29th of July)
لاله جان تولدت مبارک! - هفتم مرداد

Laleh Hassanpour is a human rights and women’s rights activist. Her sentence was upheld by branch 36 of the Tehran Appeals Court. She was tried in branch 26 of the Tehran Revolutionary Court by Judge Pir Abbasi and charged with, “Membership in the Human Rights Activists [in Iran] group and activism in HRA News Agency”, “Gathering and collusion”, “Engaging in propaganda activities against the government system”, “Insulting what is sacred”, and “Insulting the Presidential rule”. Judge Pir Abbasi sentenced her to one year in prison and four years of suspended imprisonment.

Laleh Hassanpour was arrested on March 16, 2010 by Sepah (IRGC) Intelligence agents and taken to ward 2A (solitary confinement) of Evin prison (IRGC-run ward). She was released on bail on June 2, 2010. According to HRANA, Laleh Hassanpour was under intense pressure during her incarceration to give false televised confessions.

لاله حسن پور 25 اسفند 88 در جریان بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در منزل پدری اش بازداشت شد و بعد از دو ماه و نیم با قرار وثیقه ازاد شد.. به اتهام عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر و فعالیت در خبرگزاری هرانا"، "اجتماع و تبانی"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام"، "توهین به مقدسات" و "توهین به ریاست جمهوری" به یک سال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر عین حکم تائید شد.. لاله حسن پور 28 فروردین 90 برای گذراندن حکم یک سال حبس خود به زندان اوین احضار شد که هم اکنون در زندان اوین است

 کهریزک


  نامه سرگشاده بازماندگان قتلعام سراسری

 زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی
article picture
 
نامه سرگشاده بازماندگان قتل عام سراسری زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی به احمد شهید نمایندهء ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران

نامه سرگشاده
جناب آقای احمد شهید
انتخاب شما بعنوان نمایندهء ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران موجب و موجداحساسی دوگانه ، اما همسو در ما ایرانیان گردید :
 نخست اینکه : ما خوشوقت و خوشحالیم از اینکه شورای حقوق بشر و مألاٌ سازمان ملل متحد با تعیین نماینده ای ویژه ، تحقیق وبررسی در خصوص وضعیت حقوقی مردم ایران تحت سلطه و اداره ی «جمهوری اسلامی» را در دستور کار خود قرارداده است ، این اقدام مایه ی دلگرمی مردمی است که حقوق اش بنحو مستمر و فزاینده ای نقض و هرگونه صدای اعتراضش به طرز بیرحمانه ای سرکوب میشود .
دیگر اینکه : نفس تعیین نماینده ء ویژه در خصوص بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران ؛ برای چهارمین بار از آغاز بر سر کار آمدن «جمهوری اسلامی» ؛  تأئید یست ضمنی براستمرار وضعیت اسفبار و هردم فزاینده ء نقض آشکارحقوق اساسی و بنیادین بشر در کشور ما وتأکیدی است بر ضرورت تحقیق و بررسی و رسیدگی به این شرایط غیر انسانی ؛ و این بنوبهء خود یادآوری مجدد شرائط و وضعیت تأسفباری است که مردم کشور ما ایران، در آن بسر می برند. نقض حقوق بشردر ایران که در همه ء عرصه های حیات اجتماعی ، همزمان و همپای استقرار«جمهوری اسلامی » و نظام سیاسی مبتنی بر اصل «ولایت فقیه» ِ آن در کشورما مضاف برآنچه که در رژیم گذشته با آن مواجه بودیم ، جریان داشت ؛ از ژوئن ۱۹۸۱برابر با خرداد و تیر ماه ۱۳۶۰ با شروع موج دستگیریها و شکنجه ها و اعدام و تیربارانهای دست جمعی مخالفین و معترضین محروم از طی آئین دادرسی ومحکوم شده در دادگاههای چند دقیقه ای که بدون حضور وکیل مدافع و بدون حق دفاع توسط متهمان و پشت درهای بسته و اغلب با چشم بند صورت میگرفت واردآنچنان مرحلهء تازه و دهشتناکی گردید که کمیسون حقوق بشر را برآن داشت تا در ۱۹ اکتبر ۱۹۸۴برابر با مهرماه۱۳۶۳براساس قطعنامهء ۵۴/۱۹۸۴ خود آقای آندرس آگوئیلاررا بعنوان نخستین نمایندهء ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین نماید . دولت وقت «جمهوری اسلامی » به نخست وزیری میرحسین موسوی و ریاست جمهوری سید علی خامنه ای به آگوئیلار اجازهء دیدار از ایران و تحقیق و بررسی و تهیهء گزارش در زمینه ء وضعیت حقوق بشر را نداد و اگوئیلار بدلیل عدم همکاری این دولت و فقدان امکان انجام مأموریت اش در تاریخ مارس ۱۹۸۶ برابر با اسفند ماه۱۳۶۴  از سمت خود استعفاء داد و جای خود را به رینالدوگالیندوپل سپرد که بر اساس قطعنامهء ۵۵/۱۹۸۷در تاریخ  ۱۱مارس ۱۹۸۷ برابر با ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۵ به این سمت تعیین گردید .
عدم تحقیق و بررسی و رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران و فقدان امکان و ارادهء لازم در این خصوص ، آنچنان  موجب گستاخی «جمهوری اسلامی» واحساس فارغ البال و صاحب اراده بودن وی گردید که «قتل عام» زندانیان سیاسی در ژوئیه تا سپتامبر۱۹۸۸برابر با مرداد و شهریور ماه ۱۳۶۷ که در نوع و شکل و بیرحمی و سبعیت بکار رفته ، بی مانند بوده و هست ! را همزمان با مأموریت نمایندهء ویژه – رینالدوگالیندوپل- و به تعبیر ما ایرانیان « بیخ ِ گوش » ِ وی به انجام رساند
برغم دست یابی گالیندوپل به لیست هزار نفرهء بدارآویخته و تیرباران شدگان که تنها بیانگر بخش اندکی ازشمارقربانیان این «قتل عام» بود، وعلیرغم انجام  دو سفر به ایران دربهمن ماه ۱۳۶۸ و مهرماه ۱۳۶۹ و نیز علیرغم انجام دور سوم مسافرت به ایران در دسامبر۱۹۹۱برابر با آذرماه ۱۳۷۰و بازدید از زندان و استماع شهادت زندانیان سیاسی ِ دهه ی شصت و شاهدان و بازماندگان آن جنایت هولناک ، و برغم اذعان نمایندهء ویژه به وقوع این جنایت در گزارش خود ، متأسفانه موضوع این « قتل عام» اما ، از سوی وی و کمیسیون حقوق بشر پی گیری نشد و این پرونده حتی پس از تعیین نماینده ء ویژه ء جدید – موریس دنبی کاپیتورن – بعنوان سومین نمایندهء ویژه در۲ آگوست ۱۹۹۵ برابربا ۱۱مردادماه۱۳۷۴ توسط کمیسون حقوق بشروبه رغم یک دورمسافرت و بازدید وی از ایران در تاریخ ۱۰ تا ۱۶ فوریهء۱۹۹۶ برابر با ۲۱تا۲۵ بهمن ماه۱۳۷۴ همچنان و هنوز مفتوح مانده است !
پیامد عدم رسیدگی به پرونده ای اینچنین مهیب و قطور و سنگین از جنایتی هولناک و تاریخی که طی آن هزاران تن از زندانیانی که بنابدلایل سیاسی- عقیدتی و بعنوان جزای «اعتراض» بر سلطه ی بی حقوقی و فقدان آزادی و حاکمیت ِ غاصب ِ «حق حاکمیت مردم» ، ودر قبال  خواست آزادی و برابری ؛ به زندان افکنده ، شکنجه شده ، واکنون در دوران « تحمل ِ کیفر!» خود و حتی بعضاٌ در شرایط پس از سپری شدن دوران محکومیت خویش بسر میبردند ؛ دسته دسته و گروه گروه به دار آویخته و یا تیر باران شدند ، برای رژیمهای سیاسی یی همچون«جمهوری اسلامی» چیزی نیست جز گستاخی بیشتر و اِعمال ِ جنایات و نقض بیشتر حقوق مردمی که برآنها تسلط یافته اند !  واقعیت تأسفباری که طی دوسال اخیرما و شما و همه ی مردم جهان از نزدیک و یا بصورت سمعی – بصری شاهد آن بوده ایم و همچنان نیز شاهدیم!
کشتار در خیابانها ، تجاوز به زنان وجوانان دختروپسر و قتل در زندانها ، سرکوب عریان اعتراضات سیاسی -  مدنی – و کارگری ، دستگیری و حبس و شکنجهء مجدد زندانیان دههء شصت و اعدام تعدادی از آنها ، و حتی شروع به دستگیری و حبس خانواده ها و بازماندگان قتل عام شصت و هفت ... همه و همه بیانگر آن جسارت و گستاخی ِ آشکاری ست که به «جمهوری اسلامی» در پی مشاهده ء بی ترتیب اثر ماندن عظیم ترین جنایت هولناکی که مرتکب شده – یعنی قتل عام شصت و شصت هفت – دست داده است .
ازاینرو ما «زندانیان سیاسی ی دههء شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت» قویآ برآنیم واعلام می کنیم که پیش درآمد و لازمه ء هرگونه تحقیق و بررسی ِ جدّی ، حقیقی ومعتبردر بارهء وضعیت حقوق بشردرایران ، همانا تحقیق وبررسی ورسیدگی ِ همه جانبه به پرونده ء همچنان وهنوزمفتوح ِ قتل عام شصت و هفت است .تحقیق و بررسی ای که معطوف خواهد بود به : یک – برسمیت شناختن و اعلام این جنایت هولناک بعنوان «قتل عام» ؛ و دو – شناسائی و معرفی ِ مسئولین و آمرین و عاملان این کشتار بعنوان " جنایت علیه بشریت" درهر پست و مقام که بوده اند و هستند . این کار نیز میسر نیست مگر اینکه علاوه بربررسی مستندات و اسناد و مدارک لازم و موجود و ممکن ، نمایندهء ویژه با خانواده های جانباختگان و بازماندگان و زندانیان و شاهدان آن جنایت هولناک  ملاقات و به استماع مشاهدات یکایک آنان که هر یک شاهدان عینی آن مجموعه جنایات میباشند ، بپردازند. بعنوان اولین قدم به شما پیشنهاد می کنیم: که در چهارمین گرد همائی سراسری برای کشتار زندانیان سیاسی  که از ۹ تا۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار می گردد، شرکت  نمائید. شما می توانید با شرکت دراین گرد همائی درکوتاه ترین زمان وبا صرف کم ترین هزینه ی ممکن، همزمان با دهها تن ازجان بدربردگان وبازماندگان این کشتارها وهمچنین دهها تن ازخانواده های جانباختگان که در این گرد همائی حضوربه هم می رسانند دیداروگفتگو نمائید وبا استفاده از این فرصت استثنائی ، علاوه برثبت اظهارات شاهدان این جنایات اسناد و مدارک بیشماری را هم دراین زمینه فراهم آورید.
با احترام
جمعی از زندانیان سیاسی ی دهه ی شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت
مژده ارسی ، سودابه اردوان ، همایون ایوانی ، زری اسپرم ، حمید آذ ر، پانته آ بهرامی ، ناصر پرنیان
پرویز پناهی ، بهروز پیله ور، فرخنده تقدسی ، عالم جوادی ، شهین چیت ساز، پروانه حاجیلو، حسین
حسینی ، پروین خسروی ، نادرخلیلی ، محمود خلیلی ، علی دروازه غاری ، همایون راستان ، رضا
رئیس دانا ، سعید رحیمی ،  منوچهر راستا ، سیاوش سلطانی ، جلال سعیدی ، عزیزه شاهمرادی ،
منوچهر شهابی ، شهاب شکوهی ، رسول شوکتی ،  عسگرشیرین بلاغی ، ستاره عباسی ، فاطمه
صلواتی ، وحید صمدی ،  وزیر فتحی ، فرخ قهرمانی ، سیاوش محمودی ،سیاوش کوهرنگ، .........

متهم شدن تعدادی از بهائیان ایران به اقدام علیه امنیت ملی


آرم دانشگاه بهائیان
بنا بر گزارش های منتشر شده، اتهام های یازده نفر از بهاییان ایران که حدود ۹ هفته پیش دستگیر شده بودند، اعلام شده است.
این افراد از مدیران و کارکنان یک موسسه آموزش عالی نیمه حضوری و آنلاین بودند که با هدف تامین نیازهای تحصیلی جوانان بهایی که بعد از انقلاب از ورود به دانشگاه های دولتی محروم بوده اند، تاسیس شده است.
پدیده ثابتی، سخنگوی جامعه جهانی بهائی در گفت و گو با بی بی سی فارسی گفت بازداشت شدگان به اقدام علیه امنیت ملی و جمهوری اسلامی متهم شده اند.
به گفته خانم ثابتی علت این اتهام فعالیت در "آموزش عالی بهائیان" بوده است.
خانم ثابتی با ابراز نگرانی درباره وضع بازداشت شدگان گفت: "از موقعیت این یازده نفری که در بازداشت هستند، اطلاعی نداریم ولی بر اساس رفتار جمهوری اسلامی با بقیه زندانیان بسیار نگران هستیم. برای این که اتهامی که زده شده بسیار قوی و شدید است. هیچ کدام از بهائیان در قبل به وکیل دسترسی نداشته اند."
به گفته پدیده ثابتی، جامعه بهائیان ایران "اتهام سست" وارد شده به این یازده نفر را قبول ندارد.
تعدادی از بازداشت شدگان ساکن تهران، کرج و شیراز بوده اند.
بر این اساس، تعدادی از سازمان های مدافع حقوق بشر و موسسه های آموزش عالی از سراسر جهان به ایران به خاطر بازداشت این افراد شکایت کرده اند.
دولت ایران مدرک دانشگاه نیمه حضوری بهائیان را معتبر نمی داند ولی شماری از فارغ التحصیلان آن طی سال های اخیر از دانشگاه های خارج از کشور، به ویژه در کانادا و آمریکا، پذیرش گرفته اند.
بهائیان پس از انقلاب ایران از حق تحصیل در دانشگاه ها و مشاغل دولتی محروم بوده، مجامع آنها غیرقانونی اعلام شده و تعدادی از قبرستان های آنان در مناطق مختلف تخریب شده است.
دولت ایران بدرفتاری با اقلیت بهائی در این کشور را می کند.
به گفته محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، در ایران هیچ کس به علت بهایی بودن دستگیر نشده و به زندان نمی ‌افتد .
او اردیبهشت ماه در سومین سالگرد دستگیری شش تن از هفت مدیر سابق جامعه بهائیان ایران گفت: "بهایی‌ها در ایران مانند هر شهروند دیگر ایرانی از حقوق شهروندی برخوردارند اما درست مانند سایر شهروندان اگر مرتکب جرمی شوند به طور طبیعی دستگاه قضایی با آنها برخورد می‌ کند."
فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت در مرداد گذشته با حکم قاضی مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران هر یک به ۲۰ سال حبس محکوم شدند.
این افراد اتهام های وارده از جمله "افساد فی الارض"، جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام را بی اساس می دانند.
یادداشتی از مریم مجد که به تازگی از زندان


 اوین آزاد شده است، برای پگاه آهنگرانی

پگــــــــــــاه!!!میشنوی؟
 پگاه:چــــــــــــی؟!نمیشنوم!
من:دریچه سلول من بسته است! تو میشنوی؟! ....
پگاه: آره مریم!بگو! خوبی؟ هواخوری رفتی؟!
 من: آره من خوبم! خسته شدم!28 روز شده اینجام! تو چندمین روزت شده؟!
پگاه: چهارمین روزه!میریم بیرون!
من 15 روزه ام!تو چقدر؟
من: پگاه ! منه بیچاره، یه ماه است قرار بازداشتم! میگن تمدید میخوان کنن :((((
پگاه: نه بابا! میری خونه من مطمئنم!صدای تلویزیونو بلند کنم، توام بشنوی؟سریال داره!مریم ورزش کنیم، ح
وصلمون سر نمیره!
یه ماه ام تموم شدو الان 3 شبه خونه ام!توام این هفته 15 روزت تموم میشه!من که تولدم تکو تنها اونجا بودمو درو دیوار سلول انفرادی واسم جشن گرفتن!امیدوارم تو 2 مرداد خونه باشی عزیزم!مهنازم که امروز برگردوندن اونجا!!! پگاه من نیستم، هوای آبجی مهی منو داشته باشیا! شما دوتا الان اونجایید! :(((( پگاه!دیـــــــــــــونه جون! دلم واست تنگ شده!دلم واسه سرفه هامون که همو خبر میکردیم، حرف میزدیم حوصله امون سر نره، تنگ شده!دلم واسه اون دریچه زیر که خودمونو بهش میچسبوندیم تا صدا همو بشنویم تنگ شده!پگاه!مهنازو که بردن،تو اون روزای آخرو سخت بازجویی!تو اومدی، بهم روحیه میدادی!تو هواخوریا، با اون تیکه چوبا....پگاه، منتظرتم!کال آف دیوتی، یادت نره

تعمیر عبث طلسم شکسته!

article picture

  سرنوشت نامشخص بهروز جاوید تهرانی پس از انتقال به بند ۲۰۹
 
بهروز جاوید تهرانی ، زندانی سیاسی جوانی است که سابقه بازداشتهایی در اعتراضات دانشجویی ۱۸ تیر سال ۷۸، تجمع مقابل سازمان ملل در سال ۸۳ در دفاع از زندانیان سیاسی و فعالیت برای تحریم انتخابات در سال ۸۴ را دارد. وی علیرغم جوانی حداقل مدت ۱۰ سال را از سال ۷۸ تا کنون به دلایل عقیدتی در زندان به سر برده است و اکنون نیز در آخرین سال محکومیت بلند مدت خود به سر می‌برد.
***
از سرنوشت بهروز جاوید تهرانی پس از انتقال ایشان به بند ۲۰۹ زندان اوین اطلاعی در دست نیست و این موضوع نگرانی خانواده وی را در پی داشته است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پس از آنکه بهروز جاوید تهرانی به همراه سه زندانی سیاسی دیگر به نامهای صالح کهندل، محمد علی منصوری و فرزاد مددزاده در تاریخ ۷ تیرماه سال جاری از زندان رجایی شهر کرج به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند، علیرغم پیگیریهای خانواده‌ها از سرنوشت آنان اطلاعی حاصل نشده است.

این انتقال مبهم در حالی صورت گرفته است که آقای جاوید تهرانی آخرین سال از محکومیت ۷ ساله زندان خود را تحمل می‌نمود و زمینه‌ای برای این انتقال وجود نداشته است،این وضعیت تمام زندانیان منتقل شده یا بازجویی شده روزهای اخیر را نیز در بر می‌گیرد.

در این رابطه بعضی منابع مطلع به هرانا گفته‌اند یک پرونده سازی گسترده از سوی دستگاه امنیتی بر علیه تعداد زیادی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج در جریان است و علاوه بر چهار زندانی نام برده که تحت بازجویی در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برند، روزهای گذشته سه زندانی سیاسی دیگر در زندان رجایی شهر به نامهای منصور رادپور، رضا جوشن و افشین بایمانی نیز جهت بازجویی به بند اطلاعات سپاه واقع در‌‌‌ همان زندان منتقل و مورد بازجویی قرار گرفته‌اند.

درباره بهروز جاوید تهرانی لازم به توضیح است، وی زندانی سیاسی جوانی است که سابقه بازداشتهایی در اعتراضات دانشجویی ۱۸ تیر سال ۷۸، تجمع مقابل سازمان ملل در سال ۸۳ در دفاع از زندانیان سیاسی و فعالیت برای تحریم انتخابات در سال ۸۴ را دارد. وی علیرغم جوانی حداقل مدت ۱۰ سال را از سال ۷۸ تا کنون به دلایل عقیدتی در زندان به سر برده است و اکنون نیز در آخرین سال محکومیت بلند مدت خود به سر می‌برد.

خطر! ماه رمضان نزديك است




عجب صبري خدا دارد , چرا من جاي او باشم ,
همان بهتر كه خود بر جاي خود بنشسته...
تصاويري از آرميتا رضايي نژاد فرزند داريوش رضايي نژاد نخبه ترور شده در هفته گذشته
دختر شهيد داريوش رضايي نژاد كه سه روز پيش پدرش را مقابل چشمان معصوم و وحشت زده اش با 4 گلوله كشتند و با يك تير مادرش را مجروح كردند.

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
همان يك لحظه اول
كه اول ظلم را مي ديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را با همه زيبايي و زشتي
بروي يكديگر ويرانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه،چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آندم
بر لب پيمانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را
واژگون مستانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
نه طاعت مي پذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرهاتيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان
سبحه صد دانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو
آواره و ديوانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان
سرا پاي وجود بي وفا معشوق را
پروانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده خواري مي فروشد
گردش اين چرخ را
وارونه بي صبرانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
كه ميديدم مشوش عارف عامي ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه مي كردم

عجب صبري خدا دارد
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاري هاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم
يك نفس كي عادلانه سازشي
با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد عجب صبري خدا دارد
معيني كرمانشاهي
سخنان خمینی در تاکید کشتارهای امام علی‌ مسلمین

- آنها که می‌گویند اسلام نباید آدم کشی بکند، اینها نمی‌فهمند که این یک رحمت بزرگ است.
ائمه ما همه جندی بوده اند، همه جنگی بودند و دشمنان را می‌‌کشتند.
سخنان خمینی در سالروز مرگ محمد پیامبر اسلام ۳۰ آذر ۶۳

- روز خوارج، روزی است که امیرالمومنین (علی‌) شمشیرش را کشید و این فسدها را درو کرد و تمامشان را کشت، آن روز واقعا یوم الله بود.
 سخنان خمینی در مدرسه فیضیه قوم، ۱۷ شهریور ۱۳۵۸

بازداشت یکی از معترضین به نتیجه انتخابات جهت اجرای حکم

خبرگزاری هرانا – هفته گذشته محمد سعامی یکی از معترضین به نتیجه انتخابات سال ۸۸ بازداشت و جهت اجرای حکم به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است.

به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، محمد سعامی ۵۸ ساله یکی از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است که در جریان اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت بازجویی قرار داشته است.
وی چندی بعد با تودیع قرار وثیقه آزاد و سپس در دادگاه انقلاب تهران به ۳ سال زندان محکوم شد.

وی در اثر شکنجه‌های دهه ۶۰ دچار ناراحتی‌های ستون فقرات گردیده و قادر به تحمل شرایط زندان نیست.

تصویر محمود احمدی نژاد بر روی باد بزن های چینی !





"در بازار سکس" ایران 

 

فیلم مستند "در بازار سکس"، با ندای اذان و نمایی در غروب شهری شلوغ آغاز می‌شود. در یکی از خیابان‌های این شهر، مردی هم‌زمان، تلفنی مشغول "قرار و مدار گذاشتن" با زنی است که "مهمون" دارد و از پذیرفتن او، خودداری می‌کند.

 
"در بازار سکس"، عنوان فیلم مستندی از سودابه مرتضایی، کارگردان ایرانی ـ اتریشی است که رابطه‌ی جنسی بین زن و مرد را در چارچوب "عقد متعه"، موسوم به "ازدواج موقت" در ایران دستمایه قرار داده است. سودابه مرتضایی، در مستند خود به چند و چونی فرهنگی ـ نظری این مسئله نمی‌پردازد، بلکه آن را به عنوان پدیده‌ای که از طریق قانون به نهادی اجتماعی بدل شده، به تصویر می‌کشد.

مستند "در بازار سکس"، با ندای اذان و نمایی در غروب شهری شلوغ آغاز می‌شود. نمایش متن ماده‌های قانونی ممنوعیت "نزدیکی بین زن و مرد، خارج از چارچوب ازدواج" و مجازات‌های شلاق و سنگسار در صورت سرپیچی از آن‌‌ها، پیش‌زمینه‌ی دستمایه‌ی فیلم را ("عقد متعه") مشخص می‌کند. مکالمه‌ی تلفنی مردی مضطرب و با زنی که در صحنه غایب است، درجه‌ی اعتبار اجرایی این قوانین و مقررات را به نمایش می‌گذارد. زن می‌گوید: «نه، نه امشب نیا"». مرد می‌پرسد: «مهمون داری؟ ساعت ۱۲ هم نمی‌شه؟» زن سرانجام حرف آخر را می‌زند: «آره، مهمون دارم. گفتم نه، فردا تلفن کن.»

"عقد متعه" حلال مشکلات جنسی

سودابه مرتضایی، در فیلم "در بازار سکس"، "عقد متعه" را به عنوان "در پشتی" ورود به منطقه‌ی ممنوعه‌ی برقراری رابطه‌ی جنسی بین زن و مرد در ایران معرفی می‌کند. "حاج آقا"، آخوند عاقدی که برای "حمایت از خانم‌های بی‌سرپرست و بدسرپرست" دفتری دایر کرده، در اولین نمای فیلم این مسئله را به روشنی توضیح می‌دهد. این روحانی که بار اصلی انتقال شناسه‌‌های "عقد متعه" را به بیننده‌ (به ویژه بیننده‌ی غربی) به عهده دارد، در نماهای بعدی نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با "خرج پول"، جواز ورود از آن "در پشتی" را به "بهشت رابطه‌ها" به‌دست آورد.
کارگردان فیلم "در بازار سکس"، بدون تأویل و تفسیر این "حاج آقا" را، کوچه به کوچه و منزل به منزل دنبال می‌کند: در مسجد، در خیابان، در راه قم، در صحن حرم "حضرت معصومه": «خانم، "عقد متعه" حلال مشکلات جنسی است...»

آن روی سکه

این صحنه‌ها با نماهایی که زندگی روزمره‌ی "خانم‌های بی‌سرپرست یا بدسرپرست" را نشان می‌دهند، تکمیل می‌شوند. دو خواهری که در فیلم داستان زندگی خود را بازگو می‌کنند، نمونه‌های بارز این "خانم‌ها" هستند. سودابه مرتضایی، در مورد این "زوج‌‌های موقتی" می‌گوید: «معمولاً مردها کمی جاافتاده‌‌اند و مزدوج. ممکنست بچه‌ هم داشته باشند. این‌ مردها اغلب در دوره‌ی بحران سنی خود به دنبال گرفتن معشوقه یا داشتن رابطه‌های جنسی گذرا هستند. زن‌ها اغلب طلاق گرفته‌اند یا همسر خود را خیلی زود از دست داده‌اند. اینان معمولاً جوانند، مثلاً بیست و پنج سال و در خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند که در هفده ـ هجده سالگی ازدواج کرده‌اند. پژوهش‌های من نشان می‌دهند که همه تقریباً سرگذشت واحدی داشته‌اند؛ این که مرد معتاد بوده یا دست بزن داشته یا هر دو.» این زن‌ها داستان زندگی خود را در برابر دوربین، وقت خرید، هنگام دیدار دوستان در سلمانی محل، در دفتر "حاج‌ آقا"ی عاقد و در چاردیواری امن خانه، در کنار فرزند و دوستان خود و بی‌ روسری بازگو می‌کنند.
کام‌جویی آزاد و قانونی

سودابه مرتضایی، در مستند خود، "عقد متعه" را از زاویه‌ی دید این دو گروه باز می‌نمایاند و در پرداختش مثلاً به سراغ منتقدان از این "نهاد حقوقی" نمی‌رود؛ کسانی که از جمله، حتی با اطلاق "ازدواج موقت" به "عقد متعه" به عنوان شکلی از ازدواج مخالفند. عقد، به دید این گروه، به معنای قرارداد و پیمان و متعه، به مفهوم "تمتع" و در این چارچوب "کام‌جویی" است و با هدف ازدواج که تشکیل خانواده است، مغایرت دارد. روحانی‌ای که در فیلم به برقراری رابطه‌ی جنسی بین یک مرد و زن (شهرام و نسرین) جنبه‌ی قانونی می‌بخشد، نیز در خطبه‌ی خود از "عقد متعه" یاد می‌کند و نه "ازدواج موقت".

در مستند "در بازار سکس"، هم‌چنین دیدگاه گروهی که این نوع رابطه‌ی آزاد جنسی قانونی‌شده را مغایر با حقوق زنان و خانواده می‌دانند و آن را با "روسپی‌گری" یک ‌سان می‌خوانند، نیز غایب است. با این‌حال مرتضایی، این امکان را که برخی از مردها و زن‌ها از "عقد متعه" برای رسمیت بخشیدن به رابطه‌ی آزاد خود بهره بگیرند، منتفی نمی‌داند: «پیش می‌آید که از عقد متعه در همه‌ی قشرها و سن‌های مختلف به عنوان وسیله‌ای برای قانونی‌کردن رابطه‌ی جنسی بین زن و مرد هم استفاده شود.»

"در بازار سکس"، دومین فیلم مستند سودابه مرتضایی است. اولین کار او با عنوان "بچه‌های پیامبر" نیز در ایران فیلم‌برداری شده است. "در بازار سکس"، که تا کنون در بیش از ۱۰ جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم به نمایش درآمده است، نامزد دریافت جایزه‌ی اول "آکادمی فیلم اتریش" در سال ۲۰۱۱ نیز شده است. این فیلم از ۴ اوت در سینماهای آلمان به نمایش در می‌آید. 
آداب اسلام ناب محمدی و تربیت دختران دزدیده شده

اینجا خانه هایی در بحرین و دوبی, که محل خرید و فروش دختران دزدیده شدۀ دیگر کشورها به شیوخ عرب از سعود؛ عمان و دیگر پیروان مذهب ناب محمدی اسلام میباشند  
آداب اسلام ناب محمدی این است کسانی که قاتلان انسان هستند در حال تربیت دختران دزدیده شده هستن برای شهوت رانی خود



احضار عبدالله مومنی و تفهیم اتهامات جدید

خبرگزاری هرانا - عبدالله مؤمنی، عضو ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته که پس از انتخابات بازداشت و روانه زندان شده بود، بار دیگر به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی متهم شده است.
به گزارش سایت کلمه، آقای مؤمنی که محکومیتش را در زندان اوین می گذراند، یازده ماه پس از انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به آیت الله خامنه ای رهبر ایران در مورد بدرفتاری بازجویانش، از بند ۳۵۰ زندان اوین به دادسرای این زندان احضار و اتهامات جدید به او تفهیم شده است.
آقای مؤمنی در نامه‌ای که به رهبر ایران نوشت از «شکنجه شدید، اعترافات ساختگی و محاکمه نمایشی و فقدان کامل استقلال قضایی در محاکمه‌اش» سخن گفت و خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون رخدادهای صورت گرفته شد.

غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه و وزیر پیشین اطلاعات ایران در‌‌ همان زمان ضمن تکذیب بدرفتاری بازجو‌ها، اعمال شکنجه در زندان و بازداشتگاه‌ها را غیر ممکن دانست؛ اما آقای مؤمنی با انتشار نامه‌ای از درون زندان با ارائه توضیحاتی به آقای اژه‌ای نوشت که مخاطب نامه وی رهبری بوه نه وزیر اطلاعات وقت.

آقای مؤمنی در همین نامه نوشت که «در دیداری که در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۸ با دادستان تهران داشته ضمن تشریح مجدد شکنجه‌ها و فشارهای غیر قانونی اعمال شده، شکایتش را نزد بالا‌ترین مقام دادسرای عمومی و انقلاب تهران به جریان انداخته است.»

به گزارش منابع خبری نزدیک به مخالفان دولت ایران، آقای مؤمنی از ۱۶ ماه پیش اجازه ملاقات حضوری با همسر و فرزندان یا استفاده از مرخصی را نداشته است و با وجود تأکید پزشک متخصص و پزشک قانونی بر لزوم معالجه پارگی گوش و درمان نارحتی پوستی او در مراکز پزشکی خارج از زندان، مقامات قضایی با اعزام تحت الحفظ او به خارج از زندان اوین مخالفت می‌کنند.

فاطمه آدینه وند، همسر آقای مؤمنی قبلا به بی‌بی سی فارسی گفته بود: «هر ماه درخواست ملاقات حضوری می‌دهم اما مسئولان زندان موافقت نمی‌کنند، آن‌ها می‌گویند که آقای مؤمنی نامه نوشته و من هم زیاد با رسانه‌ها مصاحبه کرده‌ام، به همین دلیل اجازه ملاقات و امکان مرخصی نمی‌دهند.»

این فعال دانشجویی به تحمل چهار سال و ۱۱ ماه حبس محکوم شده و در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین تهران زندانی است. آقای مؤمنی ۳۰ خردادماه ۱۳۸۸ پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروندان آزاد (حامیان مهدی کروبی، از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری) بازداشت شد.
رامین پرچمی از مرخصی محروم است      


خواهر رامین پرچمی در مصاحبه با "روز" اعلام کرد اینبازیگر سینما از حقوق بدیهی خود به عنوان یک زندانی، از جمله حق استفاده از مرخصی، محروم است. او تاکید کرد این هنرمند به هر دلیلی که زندان باشد و هر اتهامی که داشته باشد حق دارد همچون سایر زندانیان از مرخصی و ملاقات حضوری استفاده کند؛ حقوقی که تاکنون از وی دریغ شده است

رامین پرچمی، بازیگر 38 ساله سینما و تلویزیون، روز 25 بهمن و در جریان تجمعات اعتراضی مردمی بازداشت شد. او اکنون در بند 350 اوین زندانی است و به یکسال حبس تعزیری محکوم شده.

روز 25 بهمن، مردم ایران به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای حمایت از جنبش اعتراضی مردم تونس و مصر به خیابان ها آمدند اما این تظاهرات به درگیری با نیروهای حکومتی و کشته شدن دو جوان دانشجوو ضرب و شتم صدها تن از مردم منجر شد.

پیش از این یکی از نزدیکان آقای پرچمی به "روز" گفته بود که "ماموران لباس شخصی، او رادر جریان راهپیمایی ۲۵ بهمن شناسایی کرده و به او تذکر داده بودند که محل تجمع را ترک کند اما بعد از مقاومت این هنرمند، او را بازداشت کردند و..."

و اکنون لاله پرچمی، خواهر رامین پرچمی در مصاحبه با "روز" از آخرین وضعیت این هنرمند زندانی سخن گفته و خواهان برخورداری او از حقوق قانونی خود شده است.

رامین پرچمی، دارای کارشناسی ارشد کارگردانی و بازیگری تئاتر است و مردم او را با فیلم ها "ضیافت، مهمان مامان، تلفن، خاکستری، اخراجی های2 " و همچنین سریال های تلویزیونی چون "در پناه تو، همسایه ها و زیر آسمان شهر" می شناسند.

او مدتی سردبیر هفته نامه فرهنگی هنری نقش "آفرینان" بود و فیلم کوتاهی با عنوان "راه حل" را نیز کارگردانی کرده است.

مصاحبه خواهر رامین پرچمی را در ذیل بخوانید.


خانم پرچمی ممکن است از آخرین وضعیت رامین برای ما بگویید؟

همچنان در بند 350 زندان اوین است. تلفن های این بند هم که قطع است و هیچ گونه تماس تلفنی ندارد. هفته ای یکبار ملاقات کابینی داریم، من هر هفته رامین را می بینم و هر هفته شاهد بیشتر تحلیل رفتن او هستم. تاکنون نتوانسته ایم حضوری با رامین ملاقات کنیم. با مرخصی او موافقت نشده و درخواست های ما درگیر کاغذبازی های اداری شده. متاسفانه وضع روحی چندان خوبی هم ندارد و واقعا به مرخصی نیاز دارد.


گفتید وضع روحی خوبی ندارد چرا؟

باعث اش مسائلی است که در زندان اتفاق می افتد؛ از درگذشت یکی از هم بندی هایشان گرفته تا اعدام ها و... تاثیر روحی بسیار بدی روی رامین گذاشته. همین پریروز پدر یکی از هم بندی هایشان را اعدام کردند؛ کلا وضعیت خوبی نیست. از طرفی ارتباط رامین با بیرون از زندان به دلیل قطع تلفن ها کاملا قطع است و تنها و من و خواهرم امکان ملاقات با او را داریم که آن هم کابینی است. بعد از مدتها اصرار و رفت و آمد یکبار فقط توانستیم مادر همسرش را برای ملاقات ببریم، اما او از همه چیز محروم است.


چرا تاکنون با درخواست مرخصی او موافقت نکرده اند؟ آیا علت خاصی ذکر میکنند؟

ببینید رامین کار عجیب و غریبی نکرده، جاسوسی نکرده. فقط می گفت باید صدای مردم شنیده شود؛ صدای کسانی که اعتراض دارند باید شنیده شود. 25 بهمن به خیابان رفت و بازداشت شد. الان هم محکومیت اش را سپری میکند و مرخصی، از حقوق او به عنوان یک زندانی است. هیچ دلیلی مانع از این نمی شود که او از حقوق خود استفاده کند. رامین هر جرمی مرتکب شده باشد حق دارد از مرخصی استفاده کند اما متاسفانه درگیر کاغذبازی های اداری شده ایم. آخرین بار از من خواستند به رامین بگویم نامه بنویسد برای مرخصی، او نوشت اما تاکنون پاسخی نیامده. الان هم نمیدانم بیرون که بیاید چطور می تواند روحیه و زندگی اش را از سر بگیرد. اوایل روحیه اش خیلی عالی بود. می گفت بیرون بیایم باز هم سینما و بازیگری را از سر می گیرم و... اما متاسفانه الان روحیه اش خیلی داغون است و ما هم نگران ایم. ما اصولا شهروندان قانونمداری هستیم و هیچ وقت اهل قانون شکنی نبوده ایم. الان هم، چیز غیر قانونی نمی خواهیم فقط میخواهیم رامین از حقوق قانونی خود استفاده کند و بتواند برای مرخصی بیرون بیاید، به درخواست اش پاسخ داده شود. واقعا برای ما سئوال است که چرا رامین باید زندان باشد و از حقوق یک زندانی هم محروم بماند؟ چون باید بماند تا باعث عبرت دیگران شود؟ اینکه به مردم بگویند چنین بلایی سر چهره ها می اوریم تا مردم بترسند؟ این انصاف نیست. اگر برای ما حق اعتراض قائل نیستند لااقل از حقوق قانونی مان باید برخوردار باشیم. ما حتی اگر به قوانین هم اعتراض داریم اما قانون شکنی نمیکنیم و به قانون احترام می گذاریم و میخواهیم به حقوق قانونی ما هم احترام گذاشته شود.



خانم پرچمی پیش از این برخی رسانه ها مدعی شده بودند که رامین به دلیل قاچاق مواد مخدر بازداشت شده. همان زمان یکی از نزدیکان شما در مصاحبه با "روز" گفت "کسی که معتاد باشد یا قاچاق مواد مخدر کرده باشد به "اقدام علیه امنیت ملی" و "اخلال در نظم عمومی" متهم نمی شود". خود شما درباره این ادعا چه می گویید؟
چنین چیزی صحت ندارد؛ من پرونده اش را در شعبه 13 دادسرا دیده ام اصلا چنین مسائلی در پرونده رامین هم نیست.

اکنون نزدیک 6 ماه از بازداشت رامین می گذرد و در این 6 ماه با اینکه برادرتان هنرمند معروفی است اما چندان اطلاع رسانی درباره وضعیت او نشده. دلیل این عدم اطلاع رسانی چیست؟

ما نمیخواهیم مشکلات رامین بیشتر شود بخصوص اینکه او سیستم های حمایتی چندانی ندارد سعی کردیم در سکوت همراهی کنیم تا او هر چه زودتر از این وضعیت خلاص شود.


گفتید برادرتان سیستم های حمایتی چندانی ندارد. ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

پدر و مادر ما حدود سه سال پیش فوت کردند و حضور ندارند که از رامین حمایت کنند. همسر رامین هم در خارج از کشور است و برای ادامه تحصیل از ایران خارج شده البته بعد از تحصیل بازخواهد گشت. فقط می مانیم من و خواهرم که خانواده های ما کلا دور از این فضاها هستند و برای همین کسی نیست که از رامین حمایت کند و خب سیستم حمایتی چندانی ندارد.


ولی در این مدت از سوی هنرمندان نیز حمایتی دیده نشده. آیا شما از معاونت سینمایی وزارت ارشاد یا هنرمندان خواستار پی گیری وضعیت برادرتان شده اید؟

رامین مدتی است که از گردونه سینما حذف شده؛ البته درست نیست من اسم ببرم اما خود من به برخی از بزرگان سینمایی زنگ زدم ولی هیچ کمکی نکردند. دوستان سینمایی خیلی کم لطفی کردند البته چند نفر از دوستان سینمایی رامین همچنان پی گیر هستند و سعی میکنند کمک کنند. از طریق وزارت ارشاد هم هیچ وقت پی گیری نکردیم و درخواستی نکردیم اما از خانه سینما خواستیم کمک کنند و آنها هم دارند پی گیری میکنند. از سوی دیگر خود من به رئیس قوه قضائیه نامه نوشتم اما هیچ جوابی نگرفتم.


و در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

رامین هیچ وابستگی سیاسی به هیچ گروه و دسته و فرد خاصی نداشته و ندارد. او فقط و فقط می گفت که من رای دادم و میخواهم بدانم سرنوشت رای من چی شد؟ آزادی هایی که از من و امثال من گرفته می شود به چه دلیل است؟ رامین مثل دیگران و مثل سایر مردم خواستار آزادی و احترام بوده و هست. او حتی در بند 350 هم گله ها و شکایاتی دارد، میگوید: "اینجا آدم های مهم سیاسی هستند اما گاهی وقتی می بینم سر یک بیانیه ساده هم نمی توانیم به توافق برسیم می فهمم که هنوز خیلی راه داریم و خیلی باید تلاش کنیم. همه کسانی که اینجا در زندان هستند دنبال یک هدف بودیم و هستیم و همه آزادی میخواستیم و میخواهیم. ما را متاسفانه در سیستمی نگاه داشتند که حتی نمی توانیم با هم حرف بزنیم باید تمرین کنیم با هم دیالوگ را یاد بگیریم و با هم حرف بزنیم" و...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin