۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

اجرای حکم ضدانسانی شلاق بر روی یک نفر در مسجد سلیمان
مجازات قرون‌وسطایی شلاق‌زدن
رژیم جنایتکار آخوندی، یک نفر را در ملاعام در مسجد سلیمان 
شلاق زد. 
حکم ضدانسانی ۹۰ضربه شلاق عصر روز گذشته برای فردی به‌نام ”غ. م“ اجرا شد. 
دادگستری ولی‌فقیه ارتجاع در استان خوزستان، این حکم ضدانسانی را اجرای عدالت توصیف کرد.

یک هفته بستری شدن مهناز محمدی سینماگر زندانی در بیمارستان بدون اطلاع خانواده



mohammadi_mahnazهرانا/ وضعیت جسمی مهناز محمدی، مستندساز و فعال حقوق زنان در زندان اوین رو به وخامت گذاشته و او سراسر یک هفته اخیر را در بیمارستان سپری کرده است.
یک منبع نزدیک به خانواده مهناز محمدی، با اعلام این خبر به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت: «مهناز از دوشنبه هفتهٔ گذشته یعنی از روز ۲۰ تیرماه تا روز ۲۷ تیرماه، در بیمارستان بستری بوده است و روز دوشنبه سرانجام موفق شده تماس تلفنی کوتاهی با خانواده‌اش برقرار کند و موضوع بستری بودنش در بیمارستان را به خانواده اطلاع داده است».
بیماری جسمی مهناز محمدی، نگرانی‌ها را در خصوص ادامه بازداشت و بی‌خبری از وی افزایش داده است. او مبتلا به بیماری شبیه به‌ ام.اس است و در صورت عدم دسترسی مستمر به دارو دچار درد عضلانی شدید و فلج موضعی می‌شود.
در شرایطی که وضعیت جسمی مهناز محمدی در زندان رو به وخامت گذاشته و نگرانی‌های جدی در مورد سلامت او وجود دارد، و به رغم انجام کلیه امور قانونی آزادی مهناز از سوی خانواده‌اش، بازجویی از وی ادامه دارد.
این منبع آگاه در همین رابطه می‌گوید: «مقامات قضایی، پیش‌تر به خانوادهٔ مهناز گفته بودند که او نیز همراه با مریم مجد، آزاد خواهد شد و چون سند نداشته‌اند دادگاه کفالت را قبول کرده و قرار بود مهناز را آزاد کنند، اما بعد گفته‌اند به دلیل بیماری بازجویی‌های او انجام نشده، آزاد نخواهد شد و در حالی که خانوادهٔ مهناز روز بیست و پنجم تیرماه تا ساعت ۴ صبح مقابل زندان اوین منتظر آزادی او بوده‌اند هیچ کس به آن‌ها اطلاع نداده که مهناز در بیمارستان است».
مهناز محمدی، مستندساز و فعال حوزهٔ زنان، از روز ۵ تیرماه در پی حمله ماموران امنیتی به منزل‌اش و تفتیش و ضبط وسایل او بازداشت شد. مسئولان قضایی تا به حال از ارائه هر گونه دلیلی پیرامون ادامه بازداشت مهناز خودداری کرده‌اند و پروندهٔ وی هم اکنون در دادسرای پارک شهر است.
خانم محمدی مرداد ماه سال ۸۸ نیز همراه با جعفر پناهی و جمعی دیگر از مستندسازان در بهشت زهرا تهران بازداشت شده و ساعاتی رو مورد بازجویی قرار گرفته بود.
مرضیه وفامهر، بازیگر، پگاه آهنگرانی، بازیگر و مستندساز و مهناز محمدی، مستندساز سه سینماگری هستند که در یک ماه گذشته توسط مأموران امنیتی بازداشت شده‌اند.

بازداشت هادی حمیدی شفیق، فعال دانشجویی/ ممانعت از مراسم عروسی وی

خبرگزاری هرانا - اداره اطلاعات تبریز در یک اقدام غیرمتعارف از برگزاری مراسم جشن عروسی هادی حمیدی شفیق جلوگیری کرد.
به گزارش آذوح، این مراسم قرار بود با حضور فعالین سیاسی و مدنی از شهرهای مختلف آذربایجان در تبریز برگزار شود. صبح دیروز ادراه اطلاعات تبریز، مسئول سالن برگزاری مراسم عروسی را به اداره اماکن تبریز احضار و وی را مورد بازجویی قرار می دهند.
صبح امروز نیز، با تماس تلفنی با خانواده وی و همچنین خانوداه عروس و احضار آنان، تهدید می کنند که در صورت برگزاری هرگونه مراسم عروسی در شهر تبریز تمام مهمانان را دستگیر خواهند کرد.
هم چنین مامورین اداره اطلاعات ضمن تماس مجدد با هادی حمیدی وی را از برگزاری مراسم منع می کنند که با مخالفت وی عنوان می کنند که مراسم عروسی را اداره اطلاعات برگزار و تمام مدعوین عروسی را بلاءاستثناء دستگیر خواهند کرد.
شایان ذکر است که اداره اطلاعات اورمیه و تهران نیز طی تماس تلفنی با برخی فعالین عنوان می کند که در صورت حضور در مراسم عروسی، بازداشت خواهند شد.
بنابراخبار موثق در آخرین اقدام، هادی حمیدی شفیق از سوی اداره اطلاعات تبریز بازداشت شده و هنوز محل نگهداری او مشخص نیست.
این فعال مدنی که اخیرا بخاطر تبلیغ علیه نظام به ۶ ماه حبس تعزیری و ۶۰ ضربه شلاق محکوم شده بود پیش از این نیز در اعتراضات خرداد سال ۸۵ دستگیر و ۱۷ ماه در زندان بسر برده بود.

بعد از ۱۲ سال نمی دانم بچه ام زنده است یا مرده

فرشته قاضی
فرشته قاضی
f.ghazi(at)roozonline.com

مادر سعید زینالی، دانشجویی که 5 روز بعد از 18 تیر 78 بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست در مصاحبه با "روز" اعلام کرد با گذشت 12 سال تمام پی گیری های خانواده برای گرفتن خبر بی نتیجه بوده و از سوی مسئولان بی پاسخ مانده است.
سعید زینالی، 23 تیر ماه 1378 در مقابل چشم های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی که در این سال ها برای گرفتن خبری از فرزندش به تمام ارگان ها و مراکز قضایی و دولتی سر زده می گوید: "12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم"؟
خانم نقابی، که سال گذشته به اتفاق دخترش بازداشت شد و دوماه در بند 209 زندان اوین بود و با قرار وثیقه آزاد شده در مصاحبه با "روز" از سعید و پرونده خودش سخن می گوید.
خانم نقابی اکنون 12 سال از وقایع کوی دانشگاه تهران می گذرد؛ چه خبری از سعید دارید؟
هیچی. هر جا رفتیم و پی گیری کردیم به هیچ نتیجه ای نرسیدیم، نه میدانیم بچه ام زنده است و نه میدانیم مرده و...
ممکن است برگردیم به 12 سال پیش و بفرمایید چه اتفاقی برای سعید افتاد و چگونه بازداشت شد؟
23 خرداد 78 بود. منزل ما پونک بود، ما در خانه بودیم که در را زدند. سه نفر آمدند تو و گفتند سئوالاتی از سعید داریم. پدر سعید سر کار بود، هر چه پرسیدیم سعید را کجا می برید گفتند فقط چند سئوال داریم و زود بر میگردد. او را بردند و سه ماه بعد یک تماس دو دقیقه ای گرفت و گفت "حالم خوبه و پی گیر کار من باشید". نه گفت کجا است ونه اینکه چرا او را برده اند و چکار کرده و... ما هم پی گیر شدیم، هر ارگانی که فکر میکنید تا به حال هزاران بار رفته ایم اما هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. حدود 6 ماه بعد از تماس سعید، فکر کنم میلاد امام علی بود به ما زنگ زدند و گفتند زنگ زده ایم خبر سلامتی سعید را بدهیم و خوشحالتان کنیم. هر چه پرسیدیم، التماس کردیم و اصرار کردیم که از کجا هستید و سعید کجاست هیچ جوابی ندادند.
روزی که سعید را بازداشت کردند به شما گفتند از کدام ارگان هستند؟ حکمی نشان دادند؟
نگفتند از کجا هستند من هم اینقدر حالم بد شده بود که نپرسیدم گفتند باید خانه را بازرسی کنند و کردند. از خودم بیخود شده بودم وقتی قیافه رنگ پریده سعید را دیدم. اینقدر هم آگاه نبودم یعنی اصلا به این مسائل اشنا نبودم که حکمی بخواهم و...
خب این مدت که پی گیری می کنید به شما چه پاسخی میدهند؟
مدام می گویند در حال پی گیری هستیم تا به حال نگفته اند سعید کجا است و چه بر سر او آمده، آیا زنده است یا مرده.فقط از دفتر آقای نقدی آن موقع به ما گفته بودند که بچه ات را واحد عملیات ما گرفته و بیخود نیایید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم. اما هیچ خبری نشد. بعد که آقای قالیباف شد فرمانده نیروی انتظامی از دفتر او سرهنگ فاطمی زنگ زد و گفت عکسی از سعید بیاورید تا پی گیری کنیم.پدر سعید عکس او را برد و گفتند پی گیری میکنیم هفته دیگر ملاقات کنید هفته بعد رفتیم گفتند همین روزها ملاقات می دهیم اما بعد گفتند دست ما نیست و متاسفیم. 4 سال قبل آقای سالارکیا گفت با وزارت اطلاعات صحبت کرده اند و قرار است به ما ملاقات دهند تا سعید را ببینیم. رفتیم دفتر آقای مرتضوی  گفتند ده روز دیگر بیایید. هی ده روز، ده روز تمدید کردند. اخر سرهم گفتند بروید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم و فعلا به خود ما هم اجازه نمیدهند و... تمام این سالها اندازه یک کارتن ما فقط  شماره نامه داریم که به ارگان های مختلف از بیت رهبری، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و دادستانی و هر جایی که فکر کنید نوشته ایم و رفته ایم پی گیری کرده ایم و در نهایت هم به نتیجه ای نرسیده ایم.
آیا به شما گفته اند اصلا سعید کجا زندانی بوده یا الان کجاست؟
نه هیچ جوابی در این زمینه نمی دهند. ما اینقدر رفتیم و آمدیم که از دفتر آقای دولت ابادی هم از ما خواستند که هر چه نامه و سند و پرونده داریم برای آنها ببریم. بردیم اما هر بار که می رویم می گویند اقای دولت ابادی پی گیر است و به نتیجه که برسیم خبر میدهیم. امروز شوهرم از صبح تا ساعت 4 باز رفته بود اما خب خبری نیست دیگر. هیچ جواب قطعی نمیدهند، فقط می گویند صبر کنید پی گیری میکنیم. اینقدر این سالها گفته اند بیایید فلان جا و بروید بهمان جا و... که دیگر جایی نمانده نرفته باشیم. اینقدر شماره نامه داریم که چی بگویم آخر. نه به ما می گویند هست نه می گویند نیستو نه می گویند زنده است نه می گویند مرده نه می گویند کجاست و...
از دوستان فرزندتان چی؟ از کسانی که آن موقع سر همین مسائل کوی بازداشت شدند آیا کسی خبری از سعید نداشت؟
دوستانش که خبری نداشتند. اما احمد باطبی که بار اول از زندان به مرخصی آمد در اصل در بیمارستان بود که من رفتم دیدن او. نمی گذاشتند اما با مادر احمد صحبت کردیم. احمد می گفت که توی بازجویی ها با سعید بوده اند و صدای سعید را می شنیده و...
خانم نقابی، سعید فعالیت خاصی داشت؟ در کوی دانشگاه و...
من هیچی نمیدانم. خدا شاهد است اصلا نمیدانم سعید با چه کسانی بوده و 18 تیر چه میکرده و نمیکرده. بچه توداری بود فقط 22 سال داشت و تازه می رفت توی 23 سال. نمیدانم اصلا چرا امدند و او را بازداشت کردند. باور کنید اگر میدانستم کاری کرده می بردم و قایم اش میکردم نمیگذاشتم بازداشت اش کنند اما من هم همان قدر خبر دارم که شما خبر دارید. آن موقع ها به پدر سعید که پی گیر بود گفته بودند پسرت توی گروه منوچهر محمدی اینها بوده اماما واقعا هیچی نمیدانیم.
و سال گذشته خود شما و دخترتان بازداشت شدید و رسانه های حکومتی مدعی شدند که شما با مجاهدین ارتباط دارید. بازداشت شما ربطی به سعید و یا پی گیری هایی که می کردید داشت؟
نه خدا شاهد است که من اصلا نمیدانستم منافقین و مجاهدین یعنی چی. من که اصلا آدم سیاسی نبوده ام. 12 سال تمام دنبال نشانی از پسرم دویده ام. یک مصاحبه با صدای آمریکا کرده بودم که ما را گرفتند وبردند 209 اوین. دو ماه آنجا بودیم. گفتند شما توی تظاهرات بودید و با مادران عزادار هستید که انها منافق هستند و... همه اینها دروغ بود تلفن های ما همیشه کنترل می شود و خودشان هم میدانستند و میدانند من با جایی ارتباطی نداشتم و ندارم. به آنها هم گفتم که بعد از شهادت بچه ها در 25 خرداد من هم مادرم رفتم پارک لاله با مادران دیگر؛ دو یا سه بار رفتم، دفعه چهارم مرا با سایر مادران بازداشت کردند. از من می پرسیدند با مادران کجا اشنا شده ای؟ گفتم خود شما در وزرا ما را اشنا کردید. ما پارک می رفتیم اما اکثرا همدیگر را نمی شناختیم فقط همدیگر را در پارک میدیدیم اما وقتی ما را گرفتید وبردید وزرا خب با هم آشنا شدیم. مادران هم نه منافق بودند نه ارتباطی داشتند. انها هم مثل من مادر بودند. دو سه جلسه بازجویی هم درباره سعید از من پرسیدند و همه را گفتم گفتند که پی گیری میکنیم ببینیم چه کسانی آن موقع خودسرانه افراد را بازداشت میکردند و از کجا دستور می گرفتند و... بعد گفتند آن موقع ما نبودیم و دست ما نیست.
الان پرونده شما و دخترتان در چه مرحله ای است؟
آخرین دفاع را گرفته اند. گفتند بعد احضاریه میدهیم یا زنگ می زنیم فعلا که منتظریم ببینیم چی می شود.
و حالا بعد از 12 سال بی خبری از سعید و همچنین بازداشت خود شما و دخترتان خانواده شما چه وضعیتی دارند؟
سعید اولین پسر من بود داشت می رفت توی 23 سال و الان رفت توی 13 سال که او نیست.30 شهریور سعید 36 ساله می شود. پدر سعید کارمند وزارت صنایع بود که دو سال بعد از بازداشت سعید او را با 28 سال سابقه کار بیرون کردند اول گفتند برو یکسال استراحت کن و پا در هوا نگهداشتند و بعد حقوق او را هم قطع کردند و هر چه پی گیری هم کردیم اصلا نگفتند چرا. وکیل هم گرفتیم اما گفت  وزارتخانه جواب نمیدهد و نماینده اش به دادگاه نمی آید. خود من هم که دیگر توانی ندارم. از خدا هیچی نمیخواهم فقط می گویم جنازه بچه ام را ببینم و بعد دفنش کنند. از خدا فقط همین را میخواهم. به خدا زندگی برای ما جهنم است. می گویم خوش به حال کسانی که جنازه بچه هایشان را گرفتند و دفن کردند. چند روز پیش به خانم اعرابی می گفتم کاش جنازه سعید مراهم  بدهند. هر کسی زنگ میزند از جا می پرسم 12 سال است می پرم و می گویم از سعید خبری آورده اند و...
خانم نقابی صحبت خاصی دارید بفرمایید.
فقط از مسئولین میخواهم مرا، دور از جان، سگ پا بوس به حساب بیاورند اما بگذارند بچه ام را ببینم اگر زنده است زنده اش را و اگر مرده است جنازه اش را. دیگر هیچ آرزویی ندارم ما را عین توپ این طرف و آن طرف پرتاب نکنند رفت توی 13 سال به خدا دیگر جانی نداریم. خسته می شویم، می نشینیم و باز دوباره شروع میکنیم. خدا خودش کمک کند و همه مادرهای چشم به راه از چشم به راهی در بیایند.

ضرب و شتم مهدی خزعلی در زمان بازداشت


یکی از دوستان نزدیک مهدی خزعلی وبلاگ نویس منتقد و فرزند آیت الله خزعلی که چند روز پیش بازداشت شد شرحی از آنچه در زمان بازداشت بر خزعلی گذشت و روز بعد از بازداشت او ارائه می دهد.

به گزارش کلمه، این فرد اعلام کرد که دکتر چند روز پیش با وی تماس گرفته و پیام داده که بازجویش تلفنی او را به وزارت اطلاعات احضار کرده تا وسایلی که دو سال پیش از منزلش برده بودند را تحویل بگیرد. این فرد به درخواست خزعلی برای همراهی با او اشاره می کند که اگر اتفاقی برایش افتاد شاهدی داشته باشد.

این فرد روز احضار را اینگونه تشریح می کند: به وزارت که رسید،حکم بازداشت را به دکتر نشان دادند، دکتر در جوابشان گفت که این حکم برای ۱۰روز پیش است که چهار روز پیش برای همین، در دادگاه وثیقه گذاشتم. مامور پاسخ داد که باید بازداشتت کنم و دادگاه برای ما اهمیتی ندارد. دکتر اصرار کرد که این حکم غیر قانونی است و من نمی آیم.که ناگهان ۳ نفر بر سر دکتر ریختند و او را بر زمین زدند و بر دستانش از دستبند زدند و به داخل ماشین انداختند،درحالی که یکی روی گردن دکتر نشسته بود و دیگری از آن طرف بروی شکم.مهدی خزعلی را به صورت دارازکش عقب ماشین قرار دادند و پسر نوجوانش بهت زده نگاه می کرد .

وی ادامه می دهد که به دنبال خودروی حامل دکتر خزعلی تا دم اوین می رود و دیده است که وی تا آنجا به همین وضعیت به صورت دراز کش قرار گرفته بود.

وی این صحنه ها را دردناک توصیف می کند و می گوید: دلم می‌خواست فریاد بکشم بگویم ای مردم این فرزند شماست که اینگونه میبرندش،این همان مهدی‌است که دست متملقان و غارت گران را رو کرده است و امروز تاوانش را اینگونه می‌دهد . با خود گفتم اینجا اینگونه برخورد میکنند درون زندان چه خبر است الله اعلم…

وی همچنین روز گذشته به دادسرای دادستانی رفت که دکتر خزعلی را به آنجا آورده بودند. او دیدار با خزعلی را اینگونه شرح می دهد : دکتر را آوردند. ماتم برد،با گردنی که به سمتی خم شده و ورم کرده و کبود،دستبند به دست و با لباس زندان در حالی که دو نفر دو طرفش بودند.

وی به دادگاه خزعلی هم اشاره می کند و می گوید: دکتر در دادگاه دفاع جانانه ای کرده بود.

وی نقل قولی از قاضی بنی حسینی می آورد که گفته بود دکتر را اشتباه بازداشت کرده اند چون من پنج روز پیش برای همین موضوع قرار وثیقه صادر کرده ام و امروز می‌گویم آزادش کنند.

اما این دوست نزدیک خزعلی شرح می دهد که مهدی خزعلی هنگامی که با آن دو مامور وزارت اطلاعات وارد دادگاه می‌شود مامور وزارت،برگه ای را به قاضی نشان می‌دهد و تلفن قاضی هم به صدا در می آید که دادستان جعفری دولت آبادی،دستور لازم را به قاضی می‌دهد.قاضی بنی حسینی میگوید در حکم پنج روز قبلم اشتباه کرده ام و قرار وثیقه را به بازداشت موقت تبدیل می‌کنم .

وی به دفاع خزعلی در دادگاه اشاره می کند که به قاضی گفت که تو … وزارت اطلاعات هستی.با آنکه گردنم ورم کرده و شکسته،تقاضای درمان نمی‌کنم و از امروز اعتصاب غذا می‌کنم و جنازه ام را بر دوشتان می‌گذارم.

بازجویی اژه‌ای از عاملان قتل مرحوم داداشی

دادستان کل کشور از عاملان قتل روح الله داداشی بازجویی کرد .

به گزارش واحد مرکزی خبر ، این بازجویی یک ساعته بعدازظهردیروز چهارشنبه در دادستانی کرج صورت گرفت وعاملان قتل با حضور در مقابل دادستان کل کشور به سئوالات وی پاسخ گفتند .

حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای

عامل اصلی قتل در مقابل دادستان کل کشور ضمن اعتراف به قتل روح الله داداشی از اقدام خود اظهار ندامت کرد.

وی همچنین جزئیات حادثه شب نیمه شعبان را برای دادستان کل کشور بازگو کرد .

براساس این گزارش ۲ نفر از همراهان عامل قتل روح الله داداشی به شرب خمر قبل از درگیری اعتراف کردند و مدعی شدند که در قتل روح الله داداشی هیچ نقشی نداشتند .

یکی از همراهان قاتل که خود را نادر معرفی می کرد به دادستان کل کشور گفت : ساعتهای ابتدایی شب نیمه شعبان از یکی از دوستان خود مقداری مشروبات الکلی تهیه کـردم تا در پارک به تنهایی شرب خمر کردم ، بعد از مـدتی سه نفر از دوستانم آمدند و آنها هم مشروبات استفاده کرده بودند.

وی گفت: پس از مدتی عـامل اصلی قتل با خودروی پراید برادر خود به آنجا آمد و وقتی دید حالم خراب است مرا سوار خودروی خود کرد ، بعد از مدتی متوجه شدم که دیگر دوستم هم در داخل خودرو است و قصد دارند با راننده یک دستگاه خودروی مدل بالا درگیر شوند .

نادر افزود: من بعد از ۵ دقیقه دیدم که عامل اصلی قتل ، راننده خـودرو را بـه شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و با عجله سوار خودروی پراید شد و از محل دور شد دیگر چیزی مشاهده نکردم تا زمانی کـه بـه منزل عامل اصلی قتل رفتیم و در آنجا بود که فهمیدم علاوه بر این دعوا ، عامل اصلی قتل با روح الله داداشی هم در ساعت ۱۲ شب درگیر شده و وی را به قتل رسانده است .

دیگر همراه عامل اصلی قتل هم به دادستان کل کشور گفت : پیش از این یکبار به اتهام سرقت مسلحانه ۲۱ روز در زندان محبوس بودم که بعد از بررسی ها با توجه به بی گناه بودنم مرا ۲۰ میلیون ریال جریمه کردند . وی افزود : در روز حادثه هم من مست بودم و در درگیری روح الله داداشی هیچ نقشی نداشتم و تنها درگیری من با همراه روح الله داداشی بود که ضربه ای به او وارد کردم و او هم مرا مورد ضرب و شتم قرار داد .

متهم شماره یک این حادثه خونین هم ضمن اعتراف به قتل روح الله داداشی به دادستان کل کشور گفت: من به هیچ عنوان قصد حمله و قتل روح الله داداشی را نداشتم .

وی با بیان اینکه مرحوم داداشی بعد از توقفمان در خیابـان پونه به سمت من آمد و در گیر شدیم در همین هنگام چاقویی کـه در اختیارم بـود را به سمت وی نشانه گرفتم که بـه گلویش اصابت کرد و سپس ضربه ای به بازوی سمت راست و دیگری را به سینه داداشی فرو کردم .

عامل اصلی قتل گفت : تا آن زمان نمی دانستم که فرد مورد نظر روح الله داداشی است و حتی ابهت وی اجازه نداد که به صورتش خیره شوم و از ترس با چاقو به وی حمله کردم و در آن زمان هم من کـاملا هوشیار بودم و حتی بارها از وی خواستم تا مرا رها کندکه وی همچنان مرا کتک می زد .

عامل اصلی قتل مرحوم داداشی تصریح کرد : وی که مـدام مرا مورد ضرب و شتم قرار می داد متوجه وجـود چاقو در دستانم نشد و وقتی با چاقو به آن مرحوم حمله کردم چاقـو به گلوی وی اصابت کرد و بعد از مدتی به زمین افتاد .


جان سیامک مهر در خطر است



خوانندگان، دوستان گرامی، و وبلاگ‌نویسان انسان‌دوست:

جان سیامک مهر، هر آنی در خطر است. خانواده‌ی او زیر فشار و تهدید دائمی ماموران حکومت شریعت خونریز اسلامی قرار دارند.

در زمانی که وضعیت سیامک مهر بدلیل منش وی و استقلال اندیشه‌اش،  از سوی بیشترین باصطلاح “روشنفکران”، “فعالین حقوق بشر”، جایزه‌بگیران ِحکومت‌های کشورهای اروپا و امریکا، سایت‌های اینترنتی “آزادیخواه” ِضد‌دولتی و … نادیده انگاشته شده است، خویش‌کاری هر ایرانی است که به دفاع از سیامک مهر و دیگران  اسیر دربند حکومت شریعت خونریز اسلامی، گامی و خیزی بردارد.

با سپاس و درود فراوان، متن زیر را(به زبان انگلیسی) اگر می‌پسندید و یا به هرزبانی که آشنائی دارید ترجمه و به دفاتر و مراکز آورده شده دراینجا، فرستاده و هر هفته از نو پی‌گیری نمائید.
یقین دارم که ما با هم‌دستی با یکدیگر، می‌توانیم توجه این سازمان‌ها را برانگیخته و به پشتیبانی از سیامک مهر و دیگر اسیران دربند حکومت شریعت خونریز اسلامی، وادار نمائیم. ایدون باد.

با آرزوی رهائی سیامک و سیامک‌ها،

رضا ایرانی


  واحد دروغ!



مثلا واحد اندازه گیری شدتِ زلزله ، ریشتره !

الان تازگی ها ، واحد " دروغ " ، شده " محمود "‌

مثال : دیروز یکی از دوستام یه خالی بست ۴ محمودی!!!! 
چون محمود واحد خیلی بزرگی هست باید از واحد های میلی محمود و میکرو محمود استفاده بشه!!







ای کسانی که ایمان آورده اید...آیا ایمانتان با دیدن تار مویی می لرزد؟همانا ریدیم به ایمانتان... 

احمد خاتمی : اجازه نمیدم عیالم موهای صورت و سیبلش را اصلاح کند!!


http://a4.sphotos.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-ash4/282737_149155311828324_100002015671452_283922_6342258_n.jpg
احمد خاتمی : اجازه نمیدم عیالم موهای صورت و سیبلش را اصلاح کند
احمد خاتمی از زنان خواست بیش از آنکه دیر شود به فکر حفظ بی…ه اسلام باشند . احمد خاتمی زنها را به اسلام ناب محمدی دعوت کرد و با مثال از شیوه مترقی برخورد با زنش گفت : زن نباید به صورتش دست بزند و موهای صورت را اصلاح کند . اصلاح طلبی شیوه مذمومی است که غرب ترویج کرده است . اسلام به هیچ وجه اشتباه نبوده است که بخواهیم اصلاحش کنیم و اصلاحات بدعتی اشکار است .
احمد خاتمی گفت :
« تا زمانیکه زنها در نظام مقدس جمهوری اسلامی اسلام عزیز را مراعات کنند نظام اسلامی هم با زنان به شیوه مسالمت آمیز و مترقی برخورد می کند . ولی اگر زنها بخواهند نظم اسلام را برهم بزنند . اسلام عزیز را خدشه دار کنند باید عواقبش را ببینند . زنها در نظام اسلامی باید اسلامی رفتار کنند »
احمد خاتمی در ادامه گفت :
« بنده با قاطعیت می گویم مشکل بنده با هنجار شکنی ضد اسلامی به سرکردگی زنان اسراییلی صفت است . از بانوان محترم که در نظام جمهوری اسلامی زندگی می کنند درخواست عاجزانه ای دارم و می خواهم به فکر حفظ بیضه اسلام در کنار مردان باشند . الحمد الله مردان مومن کمتر درگیر بدحجابی می شوند ولی برخی از زنان زنها با تطمیع صهیونیستها هنجار شکن شده اند . بنده شنیده ام زنها ابرو بر می دارند و موهای صورتشان را می کنند . این رسوم بدعت در اسلام است و نباید اینگونه باشد . بنده اجازه نمیدم زنم موهای صورت و سیبلش را بردارد . مفتخر هستم که بگویم عیال بنده یک مومنه واقعی است وقتی با این ضعیفه نکاح کردم . اجازه ندادم از صراط مستقیم خارج شود . بنده با هیچ احد ناسی شوخی ندارم بویژه عیالم روز اول خواست ابروی پچه بزی اش را بردارد چنان زیر مشت و لگد گرفتمش که حساب کار دستش امد جوری شده زنم از من بیشتر ریش و پشم داره . مرگ بر اصلاحات . اصلاح طلبی شیوه مذمومی است که غرب ترویج کرده است و اسلام به هیچ وجه اشتباه نبوده است که بخواهیم اصلاحش بکنیم . اصلاحات بدعتی اشکار است . حدیث داریم که زنی که بخواهد صورتش را اصلاح کند عروس شیطان است . تا کنون اجازه ندادم زنم از منزل خارج شود و 24 ساعته در مطبخه . این را هم بگویم بنده به دمکراسی اسلامی اعتقاد دارم و زنان حق رای دارند و در انتخابات هم صندوق رای سیار را به منزل می اورم تا رای بدهد .»
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin