۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه


انتقال دو زندانی سیاسی کرد به بند زندانیان خطرناک در زندان رجایی شهر

این دو زندانی سیاسی که چند هفته پیش درخواست انتقال خود را به بند زندانیان سیاسی رجایی شهر به مسوولان این زندان داده بودند، اکنون به جای انتقال به بند سیاسی به اندرزگاه شش که محل نگه داری مجرمین خطرناک از جمله قاتلین است، انتقال یافته اند.اندرزگاه شش از غیربهداشتی ترین بندهای زندان رجایی شهر است که بسیاری از زندانیان حتی جای خواب ندارند و شب ها را سرگردان در راهروهای بند می گذرانند.
به گزارش کلمه هادی امینی و رمضان سعیدی به پنج سال زندان محکوم شده اند و در تمام سه سال گذشته از حق مرخصی محروم بوده است.آنها به هنگام انتقال به زندان رجایی شهر، به مدت ۵۰ روز در بند قرنطینه زندان رجایی شهر نگهداری شدند، جایی با امکانات بسیار نامناسب بهداشتی و رفاهی که معمولاً زندانیان در ابتدای ورودشان به زندان به مدت یک روز در آن به‌سر می‌برند. اکنون هم به‌جای آن که این زندانیان به بند زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر منتقل شوند به اندرزگاه ۶ زندان رجایی شهر فرستاده شدند.

مرخصی استعلاجی بهاره هدایت برای جراحی

بهاره هدایت فعال دانشجویی که چندی پیش نیز به همراه چند تن دیگر از زندانیان سیاسی به مرخصی آمده بود، پس از ۶ روز در حالی که آماده‌ی عمل جراحی بود به زندان اوین بازگشته بود.
به گزارش کلمه، شب گذشته بهاره هدایت توانست به مرخصی استعلاجی بیاید تا امروز با بستری شدن در بیمارستان، سنگ کلیه و صفرای خود را جراحی کند.
بر اساس گزارش‌ها، بهاره هدایت، سخنگوی دفتر تحکیم وحدت، مدت ها بود از این بیماری رنچ می برد اما با مرخصی وی مخالفت می شد.

نسرین ستوده: تا اعاده حیثیت از خانواده ام، به ملاقات نمی روم

نسرین ستوده، حقوقدان و زندانی سیاسی به مسوولان قوه قضاییه و سرپرست دادسرای زندان اوین اعلام کرده است که در اعتراض به برخوردهای صورت گرفته با فرزندان و خانواده اش در ملاقات هفته گذشته که موجب بازداشت چند ساعته همه آنها شد، از این به بعد از آمدن به ملاقات خودداری می کند.
به گزارش کلمه، ستوده در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه و سرپرست دادسرای اوین، اعلام کرده است چون خوفناک‌ترین دادسرای ایران به طورغیر قانونی هفته گذشته خانواده‌اش را به اتفاق دو کودک خردسالش ساعاتی به گروگان گرفته است از این پس ترجیح میدهد برای آسیب نرسیدن به فرزندانش از انجام چنین ملاقاتی خودداری کند.
وی همچنین در نامه خود تاکید کرده است: طی یک سال گذشته بارها خانواده‌ ام نیز مورد مجازات قرار گرفته‌اند که نمونه‌اش پرونده‌ی همسرم است. بنابراین به نشانه‌ی اعتراض به هتک حرمت خانواده‌ام و مجازات خانوادگی و از آنجایی که این نحوه‌ی ملاقات‌های امنیتی با حضور ماموران وزارت اطلاعات را باعث آسیب بیشتر به فرزندانم میدانم به نشانه‌ی اعتراض تا اعاده‌ی حیثیت کامل از خانواده‌ام و وصل کردن تلفن بند زنان که در عصر ارتباطات حق هر زندانی و کودکانشان است از ملاقات با آنها خودداری می‌کنم.
یکشنبه ۱۶ مرداد، مسئولان زندان اوین در حین ملاقات همسر، فرزندان و خواهر نسرین ستوده با وی که به صورت کابینی انجام می شد، به بهانه بازرسی دفترچه یادداشت، با خانواده او درگیرشده و همگی آن ها را حدود ۵ ساعت در سالن ملاقات و محل دادسرای اوین به طور غیرقانونی بازداشت کردند.
این ماجرا تا ساعت ۵ عصر ادامه داشت و این در حالی بود که مهراوه و نیما کودکان نسرین، تمام این مدت شاهد کشاکش میان مسئولان و پدر و خاله اشان بودند و تمام این مدت خسته و گرسنه در سالن ملاقات و دادسرا، سرگردان بودند. به طوری که برای اولین بار در طی یازده ماه بازداشت نسرین ستوده، مهراوه یازده ساله نتوانست از گریه اش در حضور مادر جلوگیری کند. و سرانجام با صدور حکم قضایی مبنی بر بازرسی وسایل شخصی خانواده ستوده، هر چهار نفر آزاد شدند.
نسرین ستوده، حقوقدان نزدیک به یک سال است که بدون استفاده از هر گونه مرخصی در زندان به سر می برد. او در این مدت فقط از طریق ملاقاتهای هفتگی کابینی و گاه حضوری بیست دقیقه ای توانسته فرزندان خردسالش را ملاقات کند .پیش از این همسر وی رضا خندان نیز که هیچ فعالیت سیاسی ندارد فقط به خاطر پی گیری وضعیت همسرش یکشب بازداشت و سپس با قید وثیقه از زندان آزاد شد. این حقوقدان و فعال حقوق بشر به یازده سال زندان محکوم شده است.

خمینی الان تو چه وضعیتی؟!

1-به خاطر اعدام های 67 دارن سرب تو ماتحتش میریزن
2-به خاطر جنگ و کشته دادن جوونای مردم از فلان آویزونه
3-به خاطر سیاه کردن آینده دهه پنجاهی ها توی مذاب مث سگ وغ میزنه
4-تمام موارد صحیح است


یک تجربه نادر در خیابان ولی عصر (گزارش تصویری)




خیابان ولیعصر، زیر پل پارك‌وی در عصر پنجشنبه تجربه نادری از سر گذراند. نظم موجود تغییر كرد. ۱۰۰ تا ۱۵۰ جوان با میانگین سنی ۲۰ سال با شیشه‌شور و دستمالهای یزدی، با لباسهایی مرتب به استقبال شیشه كثیف ماشین‌ها رفتند تا با مردمی از جنس خودشان درباره كودكان كار و خیابان حرف بزنند. پسران و دختران جوان دو ساعت در خیابان شیشه شستند، آدامس و فال فروختند و نتیجه دو ساعت تلاششان را به كودكانی بخشیدند كه پارك‌وی برای آنها حكم محل كارشان را دارد.









اعزام دیرهنگام عبدالله مومنی به بیمارستان و نگرانی برای شنوایی وی

عبدالله مومنی، فعال دانشجویی زندانی و سخنگوی سازمان ادوار تحکیم، ظهر روز شنبه بیست و دوم مرداد ماه، جهت معاینه آسیب دیدگی پرده گوش خود به بیمارستان اعزام شد.
شنوایی یکی از گوشهای عبدالله مومنی، فعال دانشجویی زندانی و سخنگوی سازمان ادوار تحکیم، خیلی ضعیف شده و پرده‌ی گوش دیگرش به گوش چسبیده که دکترها تشخیص داده‌اند که این آسیب دیدگی از اثرات ضرب و شتم و شکنجه‌های ایام بازداشت وی است.
به گزارش وب‌سایت کلمه، دکترها گفته‌اند اگر زودتر برای درمان اقدام می‌کرد، می توانستند جلوی پیشروی و از بین رفتن شنوایی را بگیرند اما اکنون دیر شده است.
این در حالی است که همسر وی پس از ماه‌ها در بیمارستان توانسته است همسر خود را حضوری ملاقات کنند اما ماموران امنیتی در ابتدا از نزدیک شدن وی به عبدالله مومنی برای سلام کردن هم جلوگیری می‌کردند.
عبدالله مومنی چند ماه پیش طی نامه ای به رهبری، گوشه هایی از شکنجه ها و برخوردهای زشت ماموران در دوره بازداشت موقت و بازجویی را افشا کرده و از “شکنجه شدید، اعترافات ساختگی و محاکمه نمایشی و فقدان کامل استقلال قضایی در محاکمه اش” سخن گفته بود.
مؤمنی که محکومیتش را در زندان اوین می گذراند، یازده ماه پس از انتشار نامه یسرگشاده خطاب به رهبری از بند ۳۵۰ زندان اوین به دادسرای این زندان احضار و اتهامات جدید به او تفهیم شده است.
نامه عبدالله مومنی که در زمان انتشار موجب بهت افکار عمومی شد، به عنوان یکی از مهم ترین اسناد مظلومیت اسرای جنبش سبز و رفتارهای غیرقانونی و منش ماموران امنیتی و بازجویان شناخته شد.
منبع: رهانا

  آخوند حکومتی:دنيا غبطه داشتن رهبر ايران

 را مي‌خورد !
article picture
 
امام جمعه شهرضا:دنيا غبطه داشتن رهبر ايران را مي‌خورد

به گزارش سایت حکومتی فارس، وابسته به سپاه پاسداران ، آخوند سيف‌الله يعقوبي ، امام جمعه شهرضا در نمایش نماز جمعه با اشاره به لزوم تبعيت از خامنه ای در حوزه‌هاي مختلف گفت: در تمامي نقاط دنيا غبطه كشور ما را به لحاظ داشتن چنين رهبر فرزانه‌اي مي‌خورند و حال كه خداوند متعال چنين توفيقي را شامل ما كرده است جا دارد اين نعمت الهي را غنيمت بشماريم.

  صدور حکم اعدام برای دو زندانی سیاسی

کرد دیگر در کردستان ایران
article picture
 
گزارش دریافتی :دو زندانی سیاسی کرد به نامهای علی افشاری و محمد عبدالهی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا در دادگاه شهر ارومیه به اعدام محکوم شدند.
بنا به گزارش اعضای کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی ، دو زندانی سیاسی کرد به نامهای علی افشاری که در تاریخ 23 آذر ماه سال 1389 در شهر مهاباد بازداشت شد و به علت زخمی بودن در هنگام بازداشت مدتی را در بیمارستان بستری شد و بعد از آن به زندان مرکزی ارومیه منتقل و در دادگاه انقلاب این شهر به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی و همکاری با یکی از احزاب کرد مخالف رژیم به اعدام محکوم شد و محمد عبدالهی برادر زندانی سیاسی که قبلا حکم اعدام داشت سال گذشته توسط نیروهای امنیتی شهر بوکان بازداشت و در دادگاه انتقلاب شهر ارومیه به اتهام اقدام علیه ملی و محاربه با خدا و همکاری با یکی از احزاب کرد مخالف رژیم به اعدام محکوم شد.
گفتنی است با صدور حکم اعدام برای این دو زندانی سیاسی فعالین سیاسی و مدنی در کردستان و محکوم به اعدام به 15 نفر رسیدند. که به قرار زیر است :
زینب جلالیان ، حبیب الله‌لطیفی ، حبیب الله‌گلپری پور ، رشید آغکندی ، شیرکو معارفی ، مصطفی سلیمی ، انور رستمی ، سید جمال محمدی ، سید سامی حسینی ، عزیز محمدزاده‌ ، عبدلله‌سروریان ، زانیار مرادی ، لقمان مرادی ، علی افشاری ، محمد عبدالهی

الاغ جمهوری اسلامی و ارگانهای تابعه



 نامه حسین رونقی خطاب به دادستان تهران

خبرگزاری هرانا – حسین رونقی ملکی در نامه ی خطاب به دادستان تهران جعفری دولت آبادی از مشکلات بند ۳۵۰ و زندان اوین گلایه کرده و با برشمردن آن خطاب به دادستان گفت: "سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم."
وی هم چنین به اقدامات فراقانونی و دخالت های سپاه پاسداران در مورد مرخصی استعلاجی خود اشاره کرده است که علی رغم موافقت پزشکی قانونی تا کنون از حق مرخصی محروم مانده است.
متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
سلام و عرض احترام
جمعه ٩٠/۵/٧ مرا احضار کردید تا به سخنانم درباره وضعیت جسمی و بیماری خودم گوش کنید، قول دادید که ظرف دو سه هفته آینده حتما از بند ٣۵٠ دیدار خواهید کرد و مشکلات زندانیان سیاسی را از نزدیک بررسی می‌نمائید. خیلی دوست داشتم به قول خود عمل می‌کردید تا این نامه را به حضورتان تقدیم می‌کردم و مجبور نبودم نامه را غیر مستقیم به سمعتان برسانم. اما من و سایر هم بندیانم چشم به راه شما ماندیم شما مانند برخی مسعولان جمهوری اسلامی به قول خود عمل نکردید.
آقای دادستان، یادم می‌آید شما در ابتدای تصدیتان در مصاحبه‌های که در روزنامه‌های حمایت و اطلاعات و مردمسالاری به چاپ رسیده بود تاکید می‌کردید که نفوذ دستگاه‌های امنیتی بر قوه قضائیه را بی‌اثر خواهید کرد.
در آن هنگام این سخن تحول بزرگی در دستگاه قضایی محسوب می‌شد، چرا که در هیچ یک از قوانین آمره کشور، راهی برای اعمال نفوذ دستگاه‌های پلیسی و امنیتی بر دستگاه قضایی تمهید نشده است. اما وقتی در مرداد ماه ٨٩ حکم آزادی من به قید وثیقه ٣٠٠ میلیون تومانی که از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب صادر شده بود، با اعمال نفوذ سپاه لغو شد، تردیدهای در مورد به حقیقت پیوستن اظهارت شما به وجود آمد. این تردید‌ها، البته بعدا به یقین تبدیل شد؛ آنجا که شما درمورد اعزام من به مرخصی استعلاجی تصریح کردید که دادستانی با آن موافقت کرده اما سپاه تاکید کرده که حتی در صورت تعیین وثیقه یک میلیارد تومانی نیز، من (حسین رونقی ملکی) نمی‌توانم به مرخصی اعزام شوم. یادتان هست گفتید وقتی سپاه مخالف است، دادستانی کاری نمی‌تواند بکند. یادتان هست وقتی از شکنجه زندانیان در بازداشت‌گاه سپاه و اطلاعات برایتان گفتم و از زیر پا گذاشته شدن آئین نامه سازمان زندان‌ها، قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی در بازداشتگاه‌های فوق خبر دادم، گفتید این مسایل به شما (دادستان) مربوط نیست و شما نمی‌توانید در این باره کاری بکنید؟ یادتان هست گفتید ما دخالتی در این زمینه نداریم؟
آقای دولت آبادی یادتان هست در مورد وضعیت وخیم جسمی‌ام به خاطر دو عمل جراحی کلیه، داشتن سنگ کیسه صفرا، آنژین قلبی و شکستگی دندان که هدیه بازجویان است برایتان گفتم. یادتان هست تاکید کردم که با وجود هشدار پزشکان متخصص بیمارستان هاشمی‌نژاد، تاکید دکتر رضوانی رئیس اداره پزشکی قانونی غرب تهران در نامه شماره ١۶٨٢٠ به تاریخ ٩٠/٢/٢١ برای خروج من از زندان و ادامه درمان من در محیطی خارج از زندان و نیز تائیدیه‌های مکرر پزشکی قانونی در تاریخ‌های ٩٠/۴/٧ و ٩٠/۵/٩ در همین باره، من باز هم به زندان باز گردانده شدم.
یادتان هست گفتم شرایط دسترسی به تغذیه مناسب و دارو، کلینیک تخصصی و محیط‌های آرام برای استراحت من فراهم نیست. در مقابل شما چه گفتید؟
تن‌ها پاسخ دادید که به دلیل مخالفت سپاه نمی‌توانید مرا به مرخصی اعزام کنید. یادتان هست در ملاقات‌های پیشین گفته بودید که اگر پزشکی قانونی با اعزام تو به مرخصی موافقت کند، تو را به مرخصی می‌فرستیم. بعد از صحبت‌های شما تحقیق کردم و دیدم که سه ماه قبل از اظهارات جنابعالی، پزشکی قانونی موافقت خویش را با اعزام من به مرخصی اعلام کرده و برای شما فرستاده بود‌‌ همان وقت هم به‌تان گفتم که این نهادهای امنیتی هستند که تشخیص می‌دهند چه کسی و چگونه تحت درمان قرار گیرد.
دادستان محترم،
نمی‌دانم چرا ولی فکر می‌کنم اطلاعات شما از بند ٣۵٠ چندان دقیق نیست. یادتان هست وقتی در مورد ملاقات حضوری صحبت کردم و گفتم ملاقات حضوری برای من و دوستانم بیشتر به رویا شبیه شده، شما گفتید که دوشنبه‌ای قبل، من (حسین رونقی ملکی) ملاقات حضوری داشته‌ام. یادتان هست به شما گفتم کسی که برایتان خبر می‌آورد دوستتان ندارد، چرا که من بیش از پنج ماه بود که ملاقات حضوری نداشته و تاکنون نیز نداشته‌ام. یادم هست که به سادگی گفتید خب الان بنویس تا موافقت کنم! مقام عالی دادستان تهران، یادتان هست از وضعیت افتضاح غذای زندان گفتم و تاکید کردم پنج درصد از آنچه که در آئین نامه سازمان زندان‌ها در موردغذای زندانی گفته شده رعایت نمی‌شود؟ شما در پاسخ گفتید که خودتان سفره‌های رنگین می‌اندازید و حتی پسته می‌خورید! یادتان هست‌‌ همان موقع از وضعیت نابهنجار بهداشتی ٣۵٠ برایتان صحبت کردم و گفتم به ازای هر ٣٠ نفر، تنها یک حمام و یک توالت سالم وجود دارد؟ یادتان هست گفتم حالا که با هزینه خودمان، غذا را تامین می‌کنیم اجازه بدهید که با پول خودمان دستشویی، حمام ووسایل بهداشتی تامین کنیم؟ یادم هست پاسخ دادید که اگر اجازه دهیم بیرون (مردم) به ما چه می‌گویند. یادم هست.
گفتید خودمان پیگیری می‌کنیم. تا امروز پیگیری‌‌هایتان نتیجه‌ای در بر نداشته است آقای دولت آبادی یادتان هست وقتی شما گفتید همه زندانیان سیاسی به مرخصی می‌روند، برایتان گفتم تنها تعداد انگشت شماری فرصت رفتن به مرخصی را دارند؟ یادتان هست از شما پرسیدم که هر ماه ٣٠ تا ۴٠نامه خطاب به شما ارسال می‌شود. چرا این نامه‌ها جواب دریافت نمی‌کند؟ شما پاسخ دادید که کجای دنیا دادستان مستقیما با زندانیان ملاقات می‌کند؟ من هم گفتم در همه دنیا، دادستان یک عنصر دست نیافتنی نیست بلکه شهروندان می‌توانند آزادانه به دفترش بروند و با وی ملاقات کنند. یادم هست این را هم گفتید که در پرونده‌های شما (مته‌مان سیاسی – امنیتی) تصمیم گیرنده نهایی دستگاه قضایی نیست. البته تعجب می‌کنم که شما چطور از من خواستید که نامه عفو بنویسم تا از میزان محکومیت من کم کنید. یادتان هست در مورد درخواست شما پاسخ دادم که هم من و هم شما می‌دانیم که حکم ١۵ سال زندان من ناعادلانه و سیاسی است و حداکثر مجازات من طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران، شش سال حبس است. یادتان هست گفتم تنها خواسته من محاکمه عادلانه و دور از نفوذ سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات است.
آقای دادستان محترم تهران، یادتان هست گفتم ما فرزندان این مملکت هستیم و با ما نباید مثل دشمنان کشور برخورد شود. یادم هست‌‌‌ همان موقع برایتان تعریف کردم که وقتی خارج از زندان بودیم متهم به سیاه نمایی و تبلیغ علیه نظام شدیم و این در حالی است که ما هیچ چیزی خارج و فرا‌تر از قوانین جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم.

دادستان محترم تهران می‌خواستم به بند ٣۵٠ بیائید و ببینید که سرانه حیاط برای زندانیان کمتر از ٢ متر مربع برای هر نفر است. نمی‌دانم چگونه برای شما تعریف کرده‌اند که در این کمتر از ٢ متر مربع هم هواخوری، هم باشگاه و هم زمین بازی وجود دارد.

یادتان هست برایتان گفتم که آنچه را باشگاه می‌نامید چند وزنه در کنار حیاط است و تمام امکانات بند ٣۵٠ برای بدن سازی است. یادتان هست برایتان گفتم که زندانیان سیاسی علی رغم پتانسیل و توان بالای فرهنگی و علمی از تمام امکانات معمول فرهنگی که برای محکومان مالی و مواد مخدر قرار داده می‌شود، محروم هستند.

یادتان هست برایتان تعریف کردم که بسیاری از روزنامه‌هایی که برای زندانیان مالی اوین برده می‌شود به دلایل نا‌مشخص و نا‌معلوم برای بند ٣۵٠ آورده نمی‌شود. ‌ای کاش خودتان به بند ٣۵٠ می‌آمدید و این اجحاف را در حق ما می‌دیدید.
جناب آقای دادستان؛ برای من خیلی جالب بود که شما از من تعهد گرفتید که هزینه‌های عمل جراحی، بیمارستان و مراقبت بعد از عمل را با هزینه شخصی پرداخت کنم. آن موقع از خودم پرسیدم که اگر زندانی بیمه زندان و سازمان زندان هاست چرا باید خودش پول بدهد؟ البته وقتی دیدم که بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد که من برای عمل جراحی‌ام به آن ١۴ میلیون تومان پرداخت کرده‌ام، طرف قرارداد با بیمه سازمان زندان هاست، موضوع برایم جالب‌تر هم شد. واقعا تحت فشار قرار دادن خانواده‌ها برای پرداخت پول، آن هم به بیمارستانی که طرف قرارداد سازمان زندان هاست چه معنایی دارد؟
دادستان محترم تهران، سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم. آیا مجموعه اظهارات جنابعالی نشانه آن نیست که شیوه کنونی بی‌اثر بوده و معطوف به نتیجه نخواهد بود. آیا این‌ها مرا به تغییر روش سوق نخواهد داد؟ به دلایل مختلف امیدوارم که چنین نباشد.
حسین رونقی ملکی

بند ۳۵۰ زندان اوین
چهرهٔ واقعی امام زمان

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin