۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه


انتقال دانشجوی نخبه دانشگاه شریف از زندان اوین به بیمارستان طالقانی


علی اکبر محمدزاده، دانشجوی نخبه دانشگاه شریف که حدود ده روز پیش از سوی قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد، هفته پیش در پی تشدید یک بیماری خونی از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده است.
علی اکبرمحمدزاده که به بیماری خونی فاویسم مبتلا بوده، به دلیل بی توجهی در ارائه خدمات پزشکی به وی در زندان، بیماری اش حاد شده است. بی خبری از وی پس از انتقالش به بیمارستان، موجب نگرانی شدید هم بندانش شده است.
بی توجهی مسوولان زندان به بیماری محمدزاده، هفته گذشته موجب بروز مشکلات حاد جسمی برای وی شد، به طوری که مسوولان مجبور به انتقال وی به بیمارستان طالقانی شدند.
محمد زاده که دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف است، ۲۶ بهمن ماه سال گذشته به هنگام خروج از دانشگاه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به اوین انتقال داده شد.
از وضعیت جسمی این زندانی از هنگام اعزام وی به بیمارستان اطلاعی در دست نیست.
احضار رضا خندان به دادسرای زندان اوین

رضا خندان، همسر نسرین ستوده وکیل زندانی که در زندان اوین به سر می برد, به دادسرای اوین احضار شده است.
رضا خندان بر اساس احضاریه ای که دریافت کرده  باید روز ششم مهر ماه جاری در دادسرای مستقر در زندان اوین حضور پیدا کند.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» این چندمین بار است که رضا خندان به مراجع قضایی احضار و مورد بازجویی و بازپرسی قرار می‌گیرد. پیش‌تر در یکی از احضارها وی به مدت ۲۴ ساعت بازداشت شده بود.
همسر وی نسرین ستوده از شهریور ماه سال ۱۳۸۹ بازداشت و اکنون در بند عمومی زندان اوین دوران محکومیت شش سال زندان خود را سپری می‌کند. این وکیل برجسته حقوق بشر طی هفته‌های گذشته در اعتراض به بدرفتاری با اعضای خانواده‌اش به ملاقات نرفته است.
فردا سه نفر در ملاء عام ۷۴ ضربه شلاق می‌خورند

خانه حقوق بشر ایراندادستان عمومی و انقلاب گتوند از توابع استان خوزستان از آغاز اجرای حکم شلاق سارقان بانک ملی گتوند در ملاء عام خبر داد.
کریم سجادی‌فر در این باره اظهارکرد: با قطعی شدن رای صادره در خصوص محکومان سرقت بانک ملی گتوند، بخشی از این حکم فردا چهارشنبه روبروی محل سرقت به اجرا در می آید.
سجادی‌فر گفت: به موجب این حکم، «م.د»، «ع.م» و «ج.م» متهمان ردیف اول تا سوم این پرونده و دارای سوابق عدیده کیفری و متواری به دلیل ارتکاب جرایم مشارکت در سرقت ۳۲ میلیارد و ۳۸ هزار و ۵۰۰ هزار ریال وجه نقد از بانک ملی شهرستان گتوند و یک دستگاه WAN از این بانک، به تحمل سه سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق در ملاء عام و رد یک دستگاه WAN (عیناً یا به ارزش آن) و همچنین در خصوص مشارکت در تخریب درهای ورودی، قفل، دوربین های مداربسته و سیستم دزدگیر به سه سال حبس محکوم شدند.
وی ادامه داد: متهم ردیف چهارم به هویت «الف.ق» به دلیل ارتکاب معاونت در سرقت مزبور، به تحمل شش ماه حبس و یک ضربه شلاق محکوم شد.
سجادی فر گفت: همچنین با توجه به سوابق کیفری متعدد محکومان به ویژه در امر سرقت از بانک ها و شرکت آنان در قاچاق کالا، دادگاه از باب تتمیم مجازات، هر چهار متهم را به اقامت اجباری به مدت سه سال در شهرستان هایی دور از محل سکونت‌شان محکوم کرد.
هفته گذشته نیز دو نفر شهر طبس در ملاء عام شلاق خورده بودند.


نامه‌ی شبنم مددزاده به مناسبت فرا رسیدن مهر

می‌رسد اینک ز راه موسم تجدید عهد
پرده سیاه شب راه نور را بر پنجره‌ها بسته است. چشم در چشمان ظلمانی‌اش زمان را با خود میکشم. اینجا همیشه شب است. صدا با سکوت آشناست و ظلمی مشتعل هر جنبنده‌ای را به کام کشیده، چشمانم دیگر پوستین تاریک‌اش را نمی‌بیند، ستاره‌هایی در دل شب می‌درخشند، چشمانم سویی می‌گیرد و دلم آشوبی، گویی چشمانم به ستارگان شب دلباخته‌اند… اینجا برای توصیف مکان و زمان می‌مانی؟ زمان دیر می‌گذرد یا زود؟ روز زورق شکسته‌ایست بر سیاهی شب، ظلمتی وجودها را بلعیده و عطر خاطرات و یادها رایحه‌ی دلنشین دلهاست، ناله‌های زنجیرها ضرب آهنگ زندگیست، اگر عقربه‌های ساعت را خود در دست نگیری در گرد‌بادشان گیر می‌کنی، همواره با روزگار فرساینده در جنگی، زمان را باید خود پیش برانی و اینگونه است که مسئولیت‌ات سنگین می‌شود، همراه با باری که بر شانه‌هایت گذارده شده تا در این مسیر پر سنگلاخ با خود ببری تا قله‌ها، عمرت را هم باید فانوسی کنی در بلندای این وادی، در مکانی دورافتاده و مطرود از گردش از زمین، در بی‌خبری محض، با فاصله‌ی یک هفته‌ای از تمام جریانات. اینجا به طور هراس‌انگیزی در گذشته می‌مانی. تقویم روز را ورق می‌زنم. برگه‌هایی به تاریخ پیوسته نشان از گذشت زمان دارد، با یک حرکت تمام برگه‌ها را ورق می‌زنم، برگه‌های تقویم نیست که از جلوی چشمانم می‌گذرد، سنگینی یک سالی است که پشت سر گذاردم. اتفاقات و جریانات دردناک، خون دل خوردن‌ها، اشک‌های جاری نشده، عزاداری‌های اجازه داده نشده، حسرت‌ها و انتظارها… تاریخ روز را نگاه می‌کنم، روزهای آخر تابستان است که شهریور مسئولیت وداعش را بر عهده دارد. در دلم شوری به پا می‌شود. شروع پاییز، بوی ماه مهر، کیف و کفش و لباس مدرسه، کوچه‌های خاکی خاموش که با صدای قدم‌های ما رنگ شادی می‌گرفت. بوی ماه مهر و لذت قدم روی برگ‌های زرد جاده‌ی مدرسه، لذت نشستن مهرهای صد آفرین زیر پای دیکته، بوی ماه مهر؛ قهر و آشتی‌های من و فرزاد سر راه مدرسه، بوی ماه مهر و شیرین‌ترین خاطره‌ام، ثبت نام دانشگاه به همراه فرزاد، آمدن نام پر افتخار دانشجو بعد از اسمم و پا گذاشتن در صحن مقدس دانشگاه لذتی فراموش نشدنی، روی ابرها راه می‌رفتم. با اینکه شش سال از آن روز می‌گذرد ولی هر سال آمدن مهر لذتی را در دل من زنده می‌کند، هنوز طعم شیرین آن روز را در کام دارم. ۶ سال گذشته ولی من ۳ سال است که پشت میله‌ها و از بلندای حصار شب تجربه می‌کنم،همراه با حسرت. سه سال است که صدای قدم‌هایش را از بین سیم‌های خاردار به انتظار می‌نشینم و هر بار آن میهمان آشنای قدیمی می‌آید، با شور، با شوق، با جوش و خروش. گوش می‌سپارم، باز هم صدای قدم‌های پرطنین مهر به گوش می‌رسد، مهرماه است و هنگامه‌ی پر شدن گوش کوچه‌ها از صدای قدم‌های پرنشاط دانش‌آموزان و دانشجویان، مهر ماه است و هنگامه‌ی به صدا در آمدن زنگ‌های بیداری… سروش مهر می‌رسد اینک، صدای گام‌های استوار، خروش موج‌های مهیب در هر کوی و برزن صدای نبض زندگی‌ست، جریان خون در رگ‌های این دیار زخم خورده است.
یاران دبستانی‌ام!  موسم بهار بیداری را با سرودی به استقبال بنشینیم یا در قفای جفاهای رفته مرثیه‌خوان باشیم؟! مهر بی مهری‌ست چونان باغ بی برگی که تیغ ستم مثل همیشه باغ سبز آگاهی بیداران را نشانه رفته است با شیوه‌های متفاوت و باز هم منسوخ. از هر کرانه تیری می‌آید: بحث تفکیک جنسیتی کلاس‌های درسی در دانشگاه‌ها آغاز شده و در دانشگاه‌های علامه، امیرکبیر و یزد به مرحله‌ی عمل رسیده است بحثی که یقیناً به علت عدم کارشناسانه بودنش باعث به هم ریختگی سیستم آموزشی می‌شود، سیاستی که نه برای راحتی دانشجویان و نه برای ارتقای کیفی آموزشی، بلکه در ادامه‌ی افکار پوسیده‌ی قرون وسطایی شکل گرفته است و یا سهمیه بندی جنسیتی که امسال هم ادامه داشت. عدالتی زن ستیزانه!! و مسئله جنجال برانگیز حذف رشته‌های علوم انسانی آنهم در دانشگاه‌هایی که این رشته‌ها به عنوان قطب شناخته می‌شوند. غرب ستیزی! آن هم در مسائلی که مرز جغرافیایی ندارد. علوم انسانی! چگونه ممکن است دانش‌آموختگانی را از آموختن نظریه‌های جهانی علمی محروم کرد؟!!
شنیدن دلایل مسئولان نشان از شیوه‌های جدید برای خاموش کردن فریاد حق‌طلبی دانشجویان، شیوه‌ای جدید برای ایجاد سد در برابر آگاهی است. که با حذف رشته‌های مخصوصی همچون روزنامه نگاری، علوم اجتماعی، حقوق و … تحصیل در این رشته‌ها به افرادی خاص تعلق می‌گیرد تا از این طریق عده‌ی بخصوصی را در این رشته‌ها پرورش دهند، نوعی سرمایه‌گذاری برای آینده. مسئله‌ی دیگری که البته در ادامه‌ی سیاست‌های گذشته در برخورد با دانشجویان است ستاره دار کردن دانشجویان در گستره‌ی وسیعی تا جایی که پای این برخوردها به دانشگاه آزاد هم رسیده است. صدها نفر از دانشجویان ممتاز با عقاید مختلف را به دلیل “مخالفت با نظام” از ادامه‌ی تحصیل محروم می‌کنند. فکر کرده‌اند امکاناتی که نظام باید در اختیار شهروندان قرار بدهد میراث خدادادی است که نظام از سر انسان‌دوستی به دوستدارانش بخشد؟!! یا به واسطه‌ی جایگاه ساختاری حکومت به این حق نایل شده‌اند. فراموش کرده‌اند صندوق بودجه از کجا پر می‌شود؟!! این روحیه انحصارطلبی است که در صدد خودی و غیر خودی کردن دانشگاه‌ها هستند نوعی کودتای نرم فرهنگی که همیشه دغدغه‌ی فکری مسئولان است. آقایان فکر می‌کنند این توجیه دلیل خوبی است تا دانشجویان را از حق انسانی خویش محروم کنند، حقی که هم در قانون اساسی کشور، هم در قانون حقوق شهروندی و هم در منشور بین‌المللی حقوق بشر به آن پرداخته شده است. برای دانشجویان این سیاست‌های خام و ناپخته آشناست اگر چه در پوششی جدید. در واقع سیاست‌های “دانشجو هراسی” حاکمان است، هراس از قشر آگاه و بیدار، هراس از عدالت‌طلبی و آزادی‌خواهی قشری که طلایه‌دار جنبش مبارزه با استبداد و ظلم و جهل و نادانی‌ست. هر ابزاری استفاده بکنند علیه زندگی، همبستگی و اندیشه هیچ اقدامی نمی‌توانند بکنند که این سیاست‌ها بیشتر ما را به خود باوری می‌رساند، ایمان به تاثیرگذاری و توانایی‌مان که ستاره‌ها را از شب هراسی نیست. یاران دبستانی‌ام! “خشم کوچه در مشت ماست” بر لبانمان سرودی روشن صیقل می‌دهیم، ما با سرودی بر لب موسم بهار بیداری را به استقبال می‌نشینیم. سرودی که به گفته‌ی افلاطون خارش بال‌هایمان را در بر دارد، مسئولیت انسان بودن و خواست آزادیمان. سرودی که تجدید عهد و میثاق‌هایمان را بلندتر از همیشه به گوش حاکمان می‌رساند. من هم، هم صدا با شما در اول مهر از “مدرسه‌ی عشق” تجدید می‌کنم عهد و میثاقم را. عهد ذلت ناپذیری، که تا جان در بدن دارم وفادار باشم. وفادار به یارانی که ستاره‌های راهمان گشتند و روشنی بخش دل‌هایمان، وفادار به آرمان‌هایمان، به اهدافمان، برای آبادی ایران زمین. برای اینکه کودکان ایران شادی اول مهر را در دل حس کنند، دوباره بوی کیف و کفش تازه، بوی کتاب‌های نو در خانه‌های سرد و تاریک، گرمابخش باشد و صدای خنده‌های شادخوارانه‌ی فرزندان این میهن ترانه‌ی زندگی.
شبنم مددزاده
زندان اوین
مهر ۹۰

ننگی دیگر برای دستگاه قضایی/ محکومیت نرگس محمدی به 11 سال

دادگاه رأی ۲۳ صفحه‌ای صادره علیه محمدی را تنها قطره‌ای از عملکرد ضد امنیتی و تخریبگر متهم می‌داند که در یک تشکل امنیتی – سیاسی فعالیت نموده است. همچنین دادگاه دفاعیات وکلای وی دکتر محمد شریف و یلدا مظفریان را دفاعیات غیرموجه تلقی نموده است.

نرگس محمدی، نائب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر و رئیس هیئت اجرائی شورای ملی صلح به یازده سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش جرس، نرگس محمدی به دلیل فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر آبان ماه سال ۱۳۸۸ از محل کار خود (شرکت بازرسی مهندسی ایران) اخراج شد و در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به اتهام عضویت در کانون به شعبه ۴ دادگاه انقلاب احضار و پس از چند جلسه دفاع برای وی قرار ۵۰ میلیون تومان صادر شد.
اما تنها چند روز بعد، توسط مأموران امنیتی، شبانه و در منزل خود بازداشت شد و در تیرماه سال جاری در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب محاکمه شد.
محمدی به استناد ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی (اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور) به تحمل ۵سال حبس تعزیری، به استناد ماده ۴۹۹ ق. م. (عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر) به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و به استناد ماده ۵۰۰ ق. م. (در خصوص فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل ۱ سال حبس تعزیری و در مجموع به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
رای نرگس محمدی در ۲۳ صفحه انشا شده که بار‌ها در آن از فعالیت حقوق بشری به عنوان فعالیت براندازانه یاد شده است. همچنین تلاش وی برای تشکیل شورای ملی صلح و تأسیس کمیته انتخابات آزاد سالم منصفانه و تشکیل کمپین اعدام بس کودکان، صدور اطلاعیه‌ها و گزارشات کانون در مورد نقض حقوق بشر و همکاری وی با شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و ملاقات با زندانیان سیاسی و اهداء جایزه آیت‌الله منتظری و ملاقات با مهدی کروبی همگی در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است که بار‌ها در رأی صادره از وی به عنوان مخالف و برانداز نظام جمهوری اسلامی ایران، عامل سیاه‌نمایی و دروغگویی علیه نظام یاد شده و تصریح شده که دادگاه با توجه به عناد و لجاجت متهم و پافشاری بر صحت مواضع ضدامنیتی و تبلیغات مسموم و شاعرانه، وی را به ۱۱ سال زندان تعزیری محکوم می‌نماید.
دادگاه رأی ۲۳ صفحه‌ای صادره علیه محمدی را تنها قطره‌ای از عملکرد ضد امنیتی و تخریبگر متهم می‌داند که در یک تشکل امنیتی – سیاسی فعالیت نموده است. همچنین دادگاه دفاعیات وکلای وی دکتر محمد شریف و یلدا مظفریان را دفاعیات غیرموجه تلقی نموده است.

برگرفته از : ایران گلوبال

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin