۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه


عفو بین‌الملل خواستار رسیدگی به وضعیت ۹ زندانی سیاسی شد

عبدالله مومنی (راست) و احمد زیدآبادی از جمله زندانیان سیاسی هستند که وضع جسمی مناسبی ندارند
 عبدالله مومنی (راست) و احمد زیدآبادی از جمله زندانیان سیاسی هستند که وضع جسمی مناسبی ندارند
سازمان عفو بین‌الملل در تازه‌ترین بیانیه خود که روز چهارشنبه منتشر شد برای ۹ زندانی سیاسی بیمار در ایران از جمله احمد زیدآبادی و عیسی سحرخیز درخواست رسیدگی و درمان کرد و خواستار آزادی سریع و بی قید و شرط آنها شد.

به گفته این سازمان مدافع حقوق بشر، در حال حاضر دست‌کم ۹ زندانی سیاسی در ایران هستند که با بیماری‌های جدی دست به گریبان‌اند.

عفو بین‌الملل که مقر آن در شهر لندن، پایتخت بریتانیا، است از جمله این ۹ زندانی سیاسی به نام عیسی سحرخیز، محمدصدیق کبودوند، و آیت‌الله بروجردی اشاره کرده است.

زهرا جباری، کوروش کوهکن، حسین رونقی ملکی، احمد زیدآبادی، سعید متین‌پور و حشمت‌الله طبرزدی شش زندانی سیاسی دیگر هستند که نیاز به درمان و رسیدگی پزشکی فوری دارند.

تمام این زندانیان سیاسی جز سعید متین پور، محمدصدیق کبودوند و آیت‌الله بروجردی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ که اعتراضات گسترده در ایران را به دنبال داشت دستگیر و زندانی شده‌اند.

سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه تازه خود می‌گوید که این زندانیان سیاسی تنها به این دلیل به زندان افتاده‌اند که از حق طبیعی خود برای آزادی بیان و تجمعات استفاده کرده‌اند.

آن طور که در بیانیه این سازمان مدافع حقوق بشر آمده است، محمدصدیق کبودوند تنها در سال ۲۰۱۰ دو بار سکته کرده، اما از هرگز از رسیدگی پزشکی مناسب برخوردار نبوده است.

حشمت‌الله طبرزدی، مدیر مسئول سابق هفته‌نامه پیام دانشجو، نیز پس از ناآرامی‌های عاشورای سال ۸۸، در اعتراض به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری بازداشت شده و تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بوده است.

در چند هفته گذشته خبرهای رسیده از زندان‌های ایران حکایت از وخامت حال تعدادی از زندانیان سیاسی داشته و خانواده‌های این زندانیان نیز بارها از این وضعیت و عدم رسیدگی مسئولان جمهوری اسلامی انتقاد کرده‌اند.

مقامات جمهوری اسلامی و مقامات زندان‌‌ها در اغلب موارد به این اخبار و انتقادها هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند
.

یک زندانی سیاسی بر اثر شکنجه های بازجویان وزارت اطلاعات در آستانۀ کور شدن قرار دارد

بنابه گزارشات رسیده به"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"  چشم زندانی سیاسی افشین بایمانی بر اثر شکنجۀ جسمی توسط  بازجویان وزارتاطلاعات در معرض خطر جدی کور شدن قرار دارد.
زندانی سیاسی افشین بایمانی که محکوم به حبس ابد می باشد.بدلیل نگارش نامه به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد به سلولهای انفرادی منتقل و پس از مدتی او را به سلولهای انفرادی بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج انتقال دادند. او توسط 4 تن از بازجویان وزارت اطلاعات در حالی که چشم بند ،دست بند و پابند به وی زده بودند  مورد شکنجه های وحشیانه  قرار گرفت. بازجویان وزارت اطلاعات ابتدا او را احاطه کرده  و با مشت و لگد به جان وی افتادند. ضربات لگد بیشتر متوجه سر و صوت او بود. شکنجه های وحشیانه نزدیک به  45 دقیقه ادامه داشت. در اثر این شکنجه ها سر و صورت وی از چند ناحیه دچار زخم های شدید و خونریزی گردید.چشم سمت راست او بشدت آسیب دیده است و در قسمت سیاهی و سفیدی چشم راست او لکه های خون قرار دارد.همچنین کاسۀ چشمش کبود و متورم و صورت وی زخمی،متورم و کبود می باشد.
بازجویان وزارت اطلاعات سپس او را با این حالت به سلولهای انفرادی بند 5 زندان گوهردشت منتقل کردند و علیرغم وضعیت حاد جسمی در اثر شکنجه های وحشیانه  به افسر پاسدار میرزا آقایی دستور دادند که او را مجددا مورد شکنجه های جسمی قرار دهد.میرزا آقایی از شکنجه گران شناخته شدۀ زندان گوهردشت کرج می باشد که تا به حال در اثر شکنجه های وحشیانه وی تعدادی از زندانیان عادی کشته و یا دچار نقص عضو شده اند.
زندانی سیاسی افشین بایمانی علیرغم وضعیت وخیم جسمی و بخصوص وضعیت حاد یکی از چشمانش به حال خود رها شده است و از درمان وی خوداری می کنند.در صورت عدم رسیدگی به موقع خطر جدی وجود دارد که چشم او دچار عفونت گردیده و منجر به کور شدن وی گردد.
زندانی سیاسی افشین بایمانی در سال 1379 همراه با همسر باردارش و فرزندش دستگیر شد و ماه ها در سلولهای انفرادی بند 209 تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.او به حبس ابد محکوم شد و از آن زمان تاکنون همچنان در زندان مخوف گوهردشت کرج زندانی است.برادرش زنده یاد مهدی بایمانی در جریان دستگیری آنها با شلیک گلوله پاسداران جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.

برگزاری جشن تولد مسعود لواسانی، روزنامه نگار زندانی در بند ۳۵۰ اوین


آژانس ايران خبر: زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین جشن تولدی را به مناسبت سالروز تولد مسعود لواسانی، روزنامه نگار زندانی برگزار کردند .به گزارش کلمه، آنها در روزهای مرداد به مناسبت زادروز تولد او و احسان عبده تبریزی ، دانشجوی زندانی برای شان تولدی را برگزار کردند . جشن تولدی ساده که با امکانات اندک و محدود زندان آماده شده بود .

مسعود لواسانی روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی پس از انتخابات سال ۸۸ توسط سپاه دستگیر و در دادگاه بدوی به هشت سال و نیم زندان و محرومیت مادام العمر از حرفه روزنامه نگاری محکوم شد .حکم وی در دادگاه تجدید نظر به چهار سال و نیم زندان و ده سال محرومیت، کاهش یافت .

فرزند خردسال لواسانی که از دو سالگی اش از پدر دورشده است تا مدتها به جز ایامی که پدرش به مرخصی می آمد از پشت شیشه های قطور سالن ملاقات های کابینی زندان اوین هفته ای یک بار پدر را می دید .

سید مسعود لواسانی ،روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس چهارم مهرماه سال ۸۸ در منزل مسکونی خود بازداشت شد و پس از حدود چهار ماه بازداشت به هشت سال و نیم زندان از سوی شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شد.

چرا مادرمان را دوست داریم؟
چون ما را با درد به دنيا می‌آورد و بلافاصله با لبخند می‌پذیرد
 چون شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق ما  بريزند ، پشت دستشان می‌ریزند
 چون وقتی تب می‌کنیم، آن‌ها هم عرق می‌ریزند
 
 چون وقتی توی میهمانی خجالت می‌کشیم و توی گوششان می‌گوییم سیب می خوام، با صدای بلند می‌گویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی می‌کند
 و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک می‌زند، با پدر دعوا می‌کنند
 چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد
 چون وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم
 چون وسط سریال‌های ملودرام گریه می‌کنند
 
 چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند
 چون شبهای امتحان و کنکور پابه ‌پای ما کم می‌خوابد اما کسی نیست که برایش قهوه بیاورد و میوه پوست بکند
 به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه می‌کند و نذر می کند و پوتین‌هایمان را در هر مرخصی واکس می‌زند
چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند که واقعا باور می‌کنیم شاخ قول شکانده‌ایم
چون موقع مطالعه عینک می‌زند و پنج دقيقۀ بعد در حاليكه عينكش به چشمش است ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟
چون هیچوقت یادشان نمی‌رود که از کدام غذا بدمان می‌آید و عاشق كدام غذاييم ،حتی وقتی که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار را با هم بخوریم
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد
 و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش رو براي هزارمين بار ميشكنيم، چند روز بعد همه رو از دلش ميريزه بيرون و خودش رو گول ميزنه كه :‌بخشش از بزرگانه
 

چون مادرند!

 که مادر تنها کسی است که میتوانی تمام فریادهایت را بر سرش بکشی و مطمئن باشی که هرگز انتقام نمی گیرد

عفو بین الملل ۶ مرداد را سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ می داند


عفو بین الملل براساس تاریخ صدور فتوای خمینی خون آشام برای کشتارجمعی تمامی زندانیان مجاهد، سالگرد قتل عام زندانیان درسال ۱۳۶۷را ششم مرداد می داند.
درسالگرد این جنایت هولناک، صورت مساله برای جامعه جهانی این است که سران کنونی حکومت آخوندی، به عنوان مرتکبان جنایت بزرگ علیه بشریت، هم چون جنایتکاران رواندا ویوگسلاوی سابق  توسط شورای امنیت ملل متحد و دادگاههایی بین المللی مورد محاکمه قرار بگیرند.
جفری رابرتسون، حقوقدان و محقق  برجسته آمریکایی، در این باره میگوید:
بنا بر اسناد سازمان عفو بین الملل وگواهی بسیاری ازشهود، سران کنونی رژیم ایران , شامل خامنه ای رئیس جمهور وقت رژیم, رفسنجانی رئیس مجلس وقت رژیم, میرحسین موسوی نخست وزیروقت رژیم, موسوی اردبیلی بالاترین مقام قضایی رژیم  در آن زمان،  درقتل عام  زندانیان سیاسی دست داشتتند و می توانند مورد محاکمه بین المللی قراربگیرند.
وی تاکید می کند: اسناد و مدارک کافی وجود دارد که به موجب آن  شورای امنیت ملل متحد میتواند برای رسیدگی به جنایت که مصداق روشنی از نابودی جمعی انسانها و جنایت علیه بشریت محسوب می شود دستور تشکیل یک دادگاه ویژه را صادر کند.
یاد آوری می کنیم عفو بین اللملل دوسال پیش با صدور بیانیه یی به مناسبت بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی درسال ۱۳۶۷تاکید کرد:  رسیدگی به جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمی شود و مرتکبان قتل عام زندانیان سیاسی درایران می باید مورد محاکمه عادلانه قرار بگیرند.

آیا وقت آن نرسیده است که جام زهر دیگری نوشیده شود؟

چه شرایطی بر مملکت حاکم شد که خمینی مجبور به نوشیدن جام زهر گردید؟ به نظر می‌رسد در شرایطی که بن‌بستی پیش می‌آید، و خسارات جبران‌ناپذیری به ملت تحمیل می‌شود، حاکمان جمهوری اسلامی به صرافت می‌افتند که از مواضع غیر اصولی و غیرعقلانی خود کوتاه آمده و جرعه‌ای از جام سحر‌آمیز زهر بنوشند. شاید این راه حل بتواند از وقوع خسارت‌های بیشتر جلوگیرد

بهتر است شراط آن روزهای بحرانی کشور مورد بررسی اجمالی قرار گیرد: چند رویداد پی‌در‌پی سبب گردید تا خمینی طی نامه‌ای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را بپذیرد و طی آن به جنگ خانمان‌سوز ۸ ساله پایان دهد

اول - در ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۶ شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آرا قطعنامه ۵۹۸ را صادر کرد و در آن از طرفین جنگ ایران و عراق خواسته شد به جنگ پایان دهند. عراق بلافاصله قطعنامه را پذیرفت اما ایران زیر بار آن نرفت

دوم - در مردادماه ۱۳۶۶ حجاج ایرانی که در مکه بسر می‌بردند، طی درگیری که با نظامیان و نیروهای امنیتی بوجود آمد مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و طی آن ده‌ها ایرانی و غیر ایرانی کشته شدند

سوم - پرواز مسافربری به شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران ایر که از بندر عباس عازم دوبی بود در تاریخ ۱۲ تیر ماه سال ۱۳۶۷ توسط یک موشک هدایت شونده از یک ناو نظامی آمریکایی مستقر در خلیج فارس، سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ مسافر آن  که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک بود جان باختند. دولت آمریکا هیچگاه مسئولیت وقوع حادثه را برعهده نگرفت و غرامت قربانیان حادثه و بازماندگان و دولت ایران را تحت عنوان پرداخت بلاعوض پذیرفته و بر این نکته که ناخدای ناو جنگی چون خود را در معرض خطر می دید از خود دفاع نموده است، تأکید کرد

چهارم - در پی شکایت ایران به سازمان ملل، شورای امنیت سازمان ملل تشکیل جلسه داد و طی آن قطعنامه ۶۱۶ صادر گردید که یکی از مفاد آن لزوم اجرای فوری و کامل قطعنامه ۵۹۸ بود

پنجم - در روز ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران پذیرفته شد و در پی آن در تاریخ ۲۹ تیر سال ۱۳۶۷ روح‌الله خمینی طی پیامی که سپس‌تر به نامه «نوشیدن جام زهر» مشهور شد، دلایل خود را برای پذیرش قطعنامه برشمرد. پس از آن صدام حملات دیگری را برای فتح دوباره خرمشهر تدارک دید تا بتواند در موضع بهتری در مذاکرات صلح بدست بیاورد اما  موفقیتی برایش حاصل نشد و سرانجام جنگ در ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۷ پایان یافت

ششم - متاسفانه در همان روزهای تابستانی، فرمان قتل بسیاری از زندانیان سیاسی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود بودند صادر شد و هزاران زندانی به جوخه مرگ سپارده شدند

بخش‌هایی از نامه محرمانه خمینی درباره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خطاب به مسئولان لشکری و کشوری

و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش‌بس موافقت می‌نمایم

شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده‌است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی ایران اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم

***
در روزهای اخیر و پس از شرایطی که خامنه‌ای پس از انتخابات بر فضای سیاسی - اجتماعی کشورمان تحمیل کرد، اوضاع به گونه‌ای دارد پیش می‌رود که شاید لازم باشد علی خامنه‌ای نیز جام زهری بنوشد و با برکناری خود از رهبری و سپردن اداره کشور به افراد خوشنام و مورد اعتماد مردم، مملکت را از بن‌بستی که گریبانش را گرفته رهایی بخشد: اگر چه بعید است اما شاید نامش در تاریخ به‌گونه دیگری رقم خورد



حکومت «شیر تو شیر»: وزیر علوم مسول حفاظت از جان دانشمندان! و نیروی انتظامی مسول سلب آسایش شهروندان

در خبرها آمده است که :«نماینده مردم بابل در مجلس شورای اسلامی وعضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که وزیرعلوم را موظف کرده‌اند ظرف دو ماه با طرح موضوع ترور دانشمندان در هیات دولت و تشکیل کمیته‌ای در جهت صیانت از امنیت و تامین امنیت دانشمندان هسته‌ای اقدامات لازم را انجام دهد...». درخواست مجلس از وزیر علوم خیلی بامزه است. معلوم نیست در کشوری که بودجه هنگفتی صرف تجهیز نیروهای انتظامی و امنیتی جهت سرکوب مردم می‌شود، چرا طرحی در روند حفاظت از نیروهای علمی ارائه نمی‌شود؟ و نیز چگونه است که با این‌همه ادعا و لاف مبنی بر مدیریت جهانی که گوش جهانیان را کر نموده است، درپی هر ترور کنفرانس خبری و مطبوعاتی تشکیل می‌دهند و اعلام می نمایند که عاملان ترورهای قبلی شناسایی و دستگیر شده‌اند، و مملکت در امن و امان است، اینک دست به دامان وزیر علوم شده‌اند!؟ وزیری که باید هم و غمش، بالا بردن کیفیت تحصیلی دانشجویان باشد، حال باید بنشیند و طرح صیانت از امنیت و تامین امنیت دانشمندان را تهیه و ارائه کند: ظاهرا مجلسی‌ها هم فهمیده‌اند که کاری از نیروهای انتظامی و امنیتی ساخته نیست. وای بر حکومتی که نیروی انتظامی و امنیتی‌اش نه تنها عُرضه تامین جان شهروندانش را ندارد، که همه روزه برای شهروندانش به بهانه‌های مختلف مزاحمت ایجاد می‌کند و آسایش را از آنها سلب می‌نماید (بدحجابی، آب‌بازی در پارک، دیش و ماهواره، چکمه خانم‌ها، آرایشگاه‌ها، ماه رمضان و شنا در دریا و...). آیا نباید این حکومت را، حکومتی «شیر تو شیر» نامید؟

“امید” را آزاد کنید
“امید”م را آزاد کنید
امید نمی داند که در نظام ولایی "نخبه" بودن یعنی تو "سرسپرده" ای و پژوهش یعنی تو "وابسته‌ای و جاسوس"

چه کسی می گوید اوین "دانشگاه" نشده!  از هزار وعده خوبان یکی  وفا کرد و اوین "دانشگاه " شد.


احسان عبده دانشجوی دکترا، امید کوکبی دانشجوی فوق دکترا، محسن میردامادی دکترای روابط بین الملل، محسن امین زاده دکترای علوم سیاسی، عبدالله رمضان زاده دکترای علوم سیاسی، احمد زید آبادی دکترای علوم سیاسی، داوود سلیمانی دکترای علوم قرآنی، قاسم شعله سعدی دکترای روابط بین الملل،  علیرضا رجایی دکترای علوم سیاسی، و  ده ها دکتر و مهندس و صدها دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا مهمان اوین اند این روزها.

دانشگاه خالی می شود از اساتید با تجربه و  زندان پر می شود از استادان، دانشجویان، نخبگان و هنرمندان. گویی دشمنان قسم خورده این مرز و بوم با خود عهد کرده اند تا ریشه علم و دانش و هنر و خلاقیت را در این کشور نخشکانند، از پای ننشینند.

 امید کوکبی یک جوان ایرانی است با چهره زیبای شرقی که نشانی از ترکمن بودن در آن خود می نماید. پرشور است و باانگیزه. عشق وطن دارد و می خواهد "ایران" را آباد" کند و قطب لیزر دنیا.

 امید نمی داند که این سرزمین دشمنانی دارد نه از دورها بلکه از جنس خودش که با شکوفایی و بالندگی در جنگند. امید نمی داند که در نظام ولایی "نخبه" بودن یعنی که تو "سرسپرده" ای و پژوهش و تحقیق یعنی تو " وابسته ای و جاسوس". او جوانتر از آن است که بداند برای این بیگانگان با علم و معرفت  داشتن بورسیه دانشگاههای معتبر  بین المللی یعنی " ارتباط با دول متحاصم" و هزینه ای که محافل علمی برای  "فرزانگان" پرداخت می کنند یعنی "کسب درآمد نامشروع".

نظامی که همه الفبایش با دنیا متفاوت است.  نظامی که خادم را خائن می خواند و به حبس می برد، خائن آزاد است و کرسی می گیرد. هنر را در بند می کند و لباس شخصی خودسر را به جای او می فرستد. استاد را منزوی می کند و سردار را به کلاس درس می فرستد. جوانش به جای دانشگاه به زندان می رود.  مجرمش بجای تبعید ممنوع الخروج می شود! نخبگانش را به حراج می گذارد و ابلهان را شکوه می دهد. قلم می شکند و سلاح بر می گیرد.

 امید هم یک قربانی دیگر است مثل محمدرضا و علی. مثل بهاره و مهدیه. مثل مهدی و مسعود. مثل صدها جوان دیگر که بهترین لحظه های عمرشان در زیر "تعصبات خشک" و "باورهای  گنگ" عده ای بیمار سپری می کنند. بیمارانی که می خواهند " تحقیر" خود را در شکنجه و اعترافات اجباری از "بزرگان" جبران کنند.  

امید هم می شود طعمه. سناریو رنگ باخته ساخته ذهن بیمار نهادهای امنیتی که با "انقلاب مخملی" به جایی نرسید، حالا در سومین سالش باز اعترافات اجباری را این بار از زبان یک دانشمند باز می خواند. کشوری که سیاستمدار و هنرمند و استاد و دانشمند و نخبه اش همه "جیره خوار" اجانب و "مستمری بگیر" بیگانگان است!

 امید نمی دانست آن روزی که "سکه" از دست رهبری گرفت، نشانه رفت! همان روزی که استعداد درخشانش شناسایی شد تا نکند "ایرانی" افتخار بیافریند برای کشورش. تا نکند نام امید برود کنار نام "فرزانگان" و نوادر تاریخ علم و معرفت.  ایران را "ایستا" کرده اند تا حرکتهای حلزونی شان به چشم آید. "نور" را در بند کرده اند تا چشمان شب پرستشان بدرد نیاید. 

عواطف پاک امید را به بازی گرفتند تا پرده آخر نمایش خودنوشته اشان را کامل کنند و او را وادار به اعترافهای دروغین کنند. امید جوان با همان هوش سرشارش از ابتدا دریافته بود برای رهایی از این همه فشار باید برای "خوشایند" بازجو بنویسد و داستانسرایی کند.

امید هم مثل صدها "گروگان" دیگر،  در سخت ترین شرایط، زندان انفرادی، فشار روحی، ضرب و شتم و شکنجه برای اینکه تئوری " تهاجم فرهنگی سازمان یافته استکبار جهانی" ساخته ذهن ولایت درست از آب در بیاید باید اعتراف کند که تحقیق و پژوهش یعنی اقدام علیه امنیت ملی، شرکت در مجامع آکادمیک و کنفرانسهای بین المللی یعنی سرسپردگی و سفر متناوب به "مام وطن" برای انتقال دانش و تجربه بشری یعنی ارتباط سیستماتیک با بیگانگان و جاسوسی!
امام حسین شیعیان: ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی‌‌ها هستند.


ایرانی‌‌ها را باید دستگیر کرد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت!


اختلافات عددی بیشتر درآیات قرآن (تازی نامه)


آیا روزهای الله برابر 1000 روز بشر است (سوره 22 آیه 47، سوره 32 آیه 5) یا برابر 50000 روز بشر است (سوره 70 آیه 4) ؟

چند باغ در بهشت وجود دارد؟ یک (سوره 39 آیه 73، سوره 41 آیه 30، سوره 57 آیه 21، سوره 79 آیه 41) یا زیادتر (سوره 18 آیه 31، سوره 22 آیه 23، سوره 35 آیه 33)؟

در (سوره 56 آیه 7) ادعا میکند که در روز قیامت مردم سه دسته میشوند، اما در (سوره 90 آیات 18-19، سوره 99 آیات 6-7) تنها دو گروه را بر میشمرد.

در مورد اینکه چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان میگیرد نیز تناقضی آشکار وجود دارد، فرشته مرگ (سوره 32 آیه 11)، یک فرشتگان (جمع) (سوره 47 آیه 27) و همچنین "این الله است که روح را از انسانها در هنگام مرگ میگیرد" (سوره 39 آیه 42).

صحیح بخاری ادعا میکند که جبرئیل 600 بال داشت (جلد چهارم بخش 54 شماره 455) در حالی که قرآن در (سوره 35 آیه 1) میگوید فرشتگان 2، 3 یا 4 بال دارند.

4) الله چند روز برای نابودی قوم عاد نیاز داشت؟

یک روز (سوره 54 آیه 19) یا چندین روز (سوره 41 آیه 16، سوره 69 آیات 6-7)

با آغاز محاکمه منتشر شد؛
نخستین تصاویر دیکتاتور مصر در دادگاه/ مبارک دراز کشیده بر تخت در قفس آهنی
رسانه های خارجی با پخش مستقیم محاکمه دیکتاتور مصر نخستین تصویر وی را بعد از برکناری اش منتشر کردند.
به گزارش خبرگزاری مهر، شبکه تلویزیونی الجزیره با پخش مستقیم نخستین جلسه محاکمه حسنی مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر تصاویری را از وی منتشر کرد.
در حالی که حاضران در دادگاه که اغلب آنها را خانواده های قربانیان انقلاب 25 ژانویه مصر تشکیل می دهند بی صبرانه در انتظار ورود دیکتاتور به سالن بودند وی به همراه تیم پزشکی خود و خوابیده بر روی تخت در قفسه آهنی اتهام قرار گرفت.
مبارک با اتهامات مختلفی مواجه است که دستور کشتار معترضین در جریان انقلاب 25 ژانویه یکی از این اتهامات به شمار می رود.
 پیش بینی می شود در صورت اثبات اتهامات رئیس جمهور مخلوع مصر وی به مجازات اعدام محکوم خواهد شد.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin