۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه



دیروز یه دوستی یک فیلم با اسم ( تجاوز به دختر ایرانی) را به اشتراک گذاشته بود.من هم نوشتم:
(زمان ایستاد، احساس مرگ دارم،زجه های دخترانه،بی غیرتی مردانه،کجان مردای ایرانی؟دلم هوای غیرت قیصری کرده!آیا دیدن این صحنه ها برامون عادی شده؟ کجان زنا و مردای ایرانی ؟ کجان؟؟)
بعد ویدئو رو به اشتراک گذاشتم ،وقتی امروز صفحه ام رو باز کردم دیگه هیچ اثری از ویدئو نبود ،انگار نه انگار که دختری زیر دست ۵ پسر جوان زجه زد انگار نه انگار که ۵ پسر به زور به دختری تجاوز کردند.دیگر نه اثری از دختر بود نه پسران و نه فیلمی که بود و حالا نبود.و من ماندم با تمام تصاویری که دیده بودم بگذریم از صحنه های فیلم که دگرگونم کرد و شبم را به کابوس کشاند اما همان صحنه های از دیشب مانده و نبودن فیلم صبحم را به فکر کشید دیشب فیلمی ساخته شد اکران شد و امروز از پرده ها پایین کشیده شد،دخترک را نمیدانم ،اما مادران این پسران به یقین بین دختران ماه ندیده ی فامیل دنبال ستاره ای خواهند گشت و چه هارمونی ناهماهنگی و ما .........و ما ملت غیور فراموش خواهیم کرد ،مثل همه ی چیزهای دیگری که فراموش کردیم.دولت نفرینیمان را نمیدانم اما خود ما چه میکنیم؟!؟!؟! تنها یک سکوت بزرگ.دیشب مراسم خواکسپاری فرهنگمان ،همان فرهنگی که دم به دم از آن مینویسیم را در فیلمی ۲ دقیقه ای به خواب دیدم .میان زجه های دخترانه و بی غیرتی مردانه!!! خجسته باد ما را!.


صفحه فیس‌بوک Nava Azadi 


نسل آزادیخواه دیکتاتور ها را لگد مال می کند

article picture

  نگرانی نسبت به وضعیت سلامتی نویسنده و شاعر بازداشتی کُرد
با گذشت نزدیک به دو هفته از بازداشت یک نویسنده و شاعر کُرد در شهر مشهد و عدم اطلاع از سرنوشت وی، خانواده وی به شدت نگران وضعیت سلامتی وی هستند.
بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه 8 مرداد ماه ماموران اطلاعات سپاه مشهد در منطقه قاسم آباد شهر مشهد به منزل نویسند و شاعر کُرد شمال خراسان " علیرضا سپاهی لایین " یورش برده و ضمن بازداشت نامبرده، کامپیوتر ، موبایل و بیشتر کتابهای وی را نیز با خود برده اند.
علی الرغم پیگیرهای مستمر خانواده وی در طول روزهای گذشته به نهادهای امنیتی و قضایی، از سرنوشت این نویسنده کُرد خبری بدست نیامده است.
آقای سپاهی مبتلا به بیماری دیابت و تحت نظر پزشک بوده است، با توجه به نیاز روزانه به تزریق انسولین، خانواده وی به شدت نگران وضعیت وی هستند.

لازم به ذکر است آقای سپاهی لایین کارمند دانشگاه مشهد و از وی ده کتاب در زمینه شعر و ادبیات فارسی منتشر شده است. وی هم چنین در زمینه شعر و ادبیات کُردی نیز در سالهای اخیر فعال بوده است و از فعالین فرهنگی و ادبی شناخته شده کُرد منطقه شمال خرسان است.

وی هم چنین نزدیک به بیست سال سابقه روزنامه نگاری و همکاری با صدا و سیمای و نشریات خراسان را در کارنامه خویش دارد.
زدن اسپری به صورت دختر بدحجاب در بابل مرداد 90 اول رمضان

به دختر بدحجاب میگن داخل ون بشین. دختر نمیره سرگرد یا سرهنگ مرد میاد کیفشو میکشه میخواد دختر رو سوار ون کنه که دختر حدود یک دقیقه مقاومت میکنه تا این که به در ون میرسن دختره در ون رو محکم نگه میداره و سوار نمیشه و با اجازه گرفتن یکی از مامورها از سرهنگ اسپری رو رو صورت دختر بیچاره خالی میکنن و دو مامور مرد بلندش میکنن و میبرنش تو ماشین. تو ماشین هم دختر بیچاره مورد نوازش قرار گرفت و ما هم فقط به این اسلام طالبانی نگاه کردیم.


  وضعیت حاد جسمی وبلاگ نویس زندانی رو به وخامت گراییده استarticle picture
 
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"وضعیت جسمی زندانی سیاسی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) در زندان گوهردشت کرج حاد می باشد.
وبلاگ نویس زندانی محمد رضا پورشجری در حدود یک ماه است که از درد کلیه شدیدا رنج می برد.او همچنین دچار ناراحتی حاد گوارشی و خونریزی معده شده است.
با وجودی که پزشکان بهداری زندان گوهردشت تایید کرده اند که کلیۀ او در حال از کار افتادن است و از آنجایی که بهداری زندان قادر به درمان وی نمی باشد او باید در یکی از بیمارستانها بستری و مورد معالجه قرار گیرد.اما هنوز با انتقال وی به بیمارستان موافقت نشده است و وی همچنان از درد شدید کلیه و ناراحتی گوارشی رنج می برد.
از طرفی دیگر دادگاه وی به 30 آذر ماه به تعویق افتاده است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به وضعیت حاد جسمی وبلاگ نویس زندانی شدیدا ابراز نگرانی می کند و از گزارشگران بدون مرز و کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اقدامات لازم برای درمان و آزادی وی می باشد.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
21 مرداد 1390 برابر با 12 اوت 2011

  گنداب های بويناك رژيم اسلامی !article picture
 
در خاطرات پدربزرگم آمده كه در دوران پيش از لوله كشي كردن آب شهر ، كنار هر آبريزگاه عمومي مردي مي نشسته كه مسوول پركردن آفتابه ها و تحويل آن به مراجعان بوده است . اين « مسوول محترم » گاهي چنان روزگار را پيش چشم مراجعه كننده تيره و تار مي كرد كه عاقل نشنود ، بي عقل نبيند .
موضوع از اين قرار است كه اگر بخت برگشته اي بي خبر از همه جا مي آمد و بي اعتنا به جناب « مسوول محترم » دست دراز مي كرد تا آفتابه اي را چنگ بزند و خود را شتابان به « مبال » برساند ، ناگهان از عرش عظيم نعره اي بر مي خاست كه او را در جا ميخكوب مي كرد . نعره اي كه مي گفت : « آهاي عمو ! كجا ؟ »
مراجعه كننده كه هاج و واج ِ خطاي ناكرده اش بود ، مي ماند كه چه بگويد . چون با خود فكر مي كرد: « خب معلومه كجا ! اينجا كه واسه عروسي نمي يان » ولي كار دست خودش مي داد اگر صدايش را بلند مي كرد تا پاسخ صاحب نعره را بدهد. پس ملتمسانه رو مي كرد به سوي « مسوول محترم » و منتظر توضيح بيشتر او مي شد .
« مسوول محترم » هم بادي در غبغب مي انداخت و با ابرو اشاره مي كرد كه : « اين آفتابه نه ، اون آفتابه !» و گاهي هم اگر از نگاه هاي پرسشگرانه مراجعه كننده خوشش نمي آمد ، آفتابه سوم و چهارمي را نشانه مي رفت كه گرفتار ِ يك نياز طبيعي بشري را درسي جانانه داده باشد .
مراجعه كننده هاي نابلد و بي خبر از حضور « مسوول محترم » ، همواره به خواست او تن مي دادند و چون و چرا نمي كردند . چون جر و بحث همان و كار خرابي همان . كنجكاو هم اگر مي شدند ، فرونشاندن عطش كنجكاوي را نگاه مي داشتند براي دقايق پس از رفع حاجت  . آن جا بود كه « مسوول محترم » مكارانه توضيح مي داد كه اگر من نمي گفتم كدام آفتابه را برداري ، تو از كجا متوجه حضور من مي شدي ؟! دست به آفتابه مي چپيدي توي خلا و بعد هم كه كار ات تمام شد ، سرت را مي انداختي پايين و مي رفتي پي زندگيت . من آفتابه ها را نشان مي دهم تا تو بداني يكي مثل من نشسته اينجا كه كارش آفتابه داري است و از اين راه نان مي خورد !
پدربزرگ در پايان اين بخش نوشته : « برخي حرف نمي زنند كه سخن شان شنيده شود ، حرف مي زنند كه ديده شوند ! »
اكنون حكايت برخي از « مسوولان » رژيم اسلامي و مديران بندها و قسمت هاي زهوار درفته اش ، از جمله گردانندگان پايگاه هاي مجازي آنان در اينترنت است . مسوولان و مديران و گردانندگاني كه آفتابه بازي مي كنند كه ديده شوند نه آن كه سخني براي گفتن دارند . اين است كه توجه به وراجي هاي آنان محلي از اِعراب ندارد . اينان خدمتگزاران به اَعراب هزار و چهارصد سال پيش اند و مردم مان مي دانند ديگر كاري ازشان ساخته نيست جز آفتابه داري و پوشاندن نجاسات دست اندركاران رژيم اسلامي ؛ و نيز زورگويي به مردم مستاصل و گرفتار در بند روضه خوان ها و ملايان و حمايل بندهاي كهريزك ساز . زورگويي تا آنجا كه اين ملت نفهمد در اين سي و دو سال چگونه نسل به نسل روزگارشان به تباهي گذشته و مي گذرد !
باري ، من يكي كه چندان دستم به قلم نمي رود براي نوشتن درباره مسوولان آفتابه دار رژيم بويناك اسلامي . ولي اتفاق جالبي افتاد كه نشد دو سه خطي ننويسم درباره آن .
دوستي برايم لينك نوشته اي را فرستاد كه درآن آمده : « پيشنهادي كه سلطنت طلبان را به ... » . (منظور تیتر این رسانه ذوب شده در فقیه این خبر پارس دیلی نیوز است)سري به آدرس فرستاده شده زدم . واي كه چه بلاهتي مي بارد از اين سايت و لابد سايت هايي از اين دست . باور كنيد بايد كفاره داد به هنگام ديدن شان .
نخست اين كه پيدا نيست چرا آفتابه داران نامحترم قياس به نفس كرده و گفته اند : « سلطنت طلبان » ؟ زيرا « سلطنت » از « سلطه » مي آيد كه اين امر فقط از عهده ملاعلي روضه خوان و امثال دين فروشاني چون او بر مي آيد و بس . « سلطه » از ويژگي هاي خدشه ناپذير حكومت هاي ايدئولوژيك است و چه حكومتي سلطه گرتر از يك رژيم مذهبي كه حتا با چگونگي مستراح رفتن افراد هم كار دارد ؟!
آخوند و روضه خوان و اعوان و انصار و تفاله هايشان اگر با « سلطه » بر جا نمانند كه يك روزه سرنگون در فاضلاب تاريخ اند ! اكنون چه شده كه گشاده دستي مي كنند و صفات ناپسند و نكوهيده خود را اينگونه سخاوتمندانه به ديگران نسبت مي دهند ، بايد از نكته سنجان و طنزپردازان پرسيد !
اين آفتابه داران نمي دانند كه آنچه آتش به خرمن خود و نجاسات سازان رژيم اسلامي شان مي زند « پادشاهي خواه » بودن بخشي از مردم ايران است . اينان بالا بروند و پايين بيايند و خود را به در و ديوار بكوبند و آسمان و ريسمان ببافند و « رطب و يابس » سر هم كنند ، به هر روي بخشي از مردم ايران سيستم پادشاهي را ترجيح مي دهند . حتا اگر در سالهاي ِ نخست حمله تازي انديشان عصر كنوني به ايران – در سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت خورشيدي – به سركردگي دجال بزرگ ، سيد روح الله هندي ، شمار مردمي كه سيستم پادشاهي را نمي خواستند به اندازه امروز نبود ، ولي به همت حضور رهبران و مسوولان بي لياقت دستاربند و وطن فروشي چكمه پوشان آخورپسند ، چنان شد كه بخش چشمگيري دريافتند چه كلاه عظيمي بر سرشان رفته كه بوي كشان در پي روح الله بويناك رفته اند و فريب خردباختگاني را خورده اند كه خود را روشنفكر مي ناميدند . از اين روست كه باز به اصل خويش بازگشته اند و سيستم پادشاهي پارلماني را در خواست مي كنند.
آري ، آنچه بخشي از مردم ايران مي خواهند همانا نوع حكومتي است كه در بسياري از كشورهاي توسعه يافته و مدرن هم وجود دارد : كشورهايي همچون بلژيك ، هلند ، كشورهاي اسكانديناوي و انگليس و غيره . همه اين كشورها داراي حكومت پادشاهي اند . همين هم آتش به خرمن « سلطنت طلبان اسلامي » و «ريزه خواران روضه خوان ها » مي زند  .
نكته در خور توجه آن كه گردانندگان سايت مزبور چنان در ناداني غوته ورند كه به عنوان تصوير در كنار نوشته كپك زده شان ، آرم و نشانه سايت مورد انتقاد – در اينجا پارس ديلي نيوز – را گذاشته اند . يكي نيست به آنان بگويد :
نادانان عصر دانايي و جا ماندگان در اعصار تاريك !
چه تبليغي بهتر از اين ؟ آيا دمي با خود نمي انديشيد كه كافيست مراجعه كنندگان به مطلب و نوشته شما، سري به سايت مورد انتقاد شما بزنند و پس از آشنايي با نوشته هاي خردورزانه سايت يا رسانه مغضوب  شما ، براي هميشه پايگاه و دخمه تارعنكبوت گرفته تان را كنار بگذارند ؟ خيال مي كنيد اين اتفاق كم روي داده است ؟ افسوس كه در خواب اصحاب كهف فرو رفته ايد و هنگامي بيدار مي شويد كه سرود « اي ايران » را بر سر هر كوي و برزن جار مي زنند و پرچم بي همتاي شير و خورشيد نشان از فراز هر ساختمان و پنجره اي به اهتزار درآمده است !
صد افسوس برسرنوشت شما !
راستش هميشه با خود فكر مي كنم بازديد كنندگان گنداب هاي رژيم روضه خوان ها تا چه زمان مي توانند بوي ترشيدگي و تعفن اين پايگاه هاي جعلي و تقلبي رژيم اسلامي را تاب بياورند و احساس خفقان نكنند ؟
واي براين بازديد كنندگان . من كه آني به آنجا سرك كشيدم  دچار اين دل آشوبي شدم كه احتمالا از قلمم هم پيداست . به راستي واي بر انديشه و ذهن و جان  آناني كه به طور مستمر اين گنداب ها را بو مي كشند . بويي كه با هيچ عطر « شاه عبدالعظيمي » هم نمي شود آن را پوشاند و نابوييده انگاشت !


نوشته:كاوه روشنگر زاده
article picture

  ارجاع حکم اعدام عبدالرضا قنبری به اجرای احکام دادگاه انقلاب
 
با رد کمیسیون عفو و بخشودگی حکم اعدام عبدالرضا قنبری، معلم مازندرانی به اجرای احکام دادگاه انقلاب ارسال شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان حبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قنبری دانش آموخته دوره دکتری ادبیات و زبان فارسی است و دبیرآموزش و پرورش در شهرستان ورامین به اتهام شرکت در تظاهرات روز عاشورا و فیلم برداری از آن تجمعات و ارسال آن به گروه های سیاسی مخالف نظام بازداشت و در یک پروسه ناعادلانه به اعدام محکوم شد.

نامبرده بدون حق دسترسی به وکیل و اطلاع و یا امکان اطلاع از حداقل‌هایی از موازین و حقوق قانونی خویش در دهم بهمن ۸۸، درست یکماه و چند روز بعد از وقایع ۶ دی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی محاکمه و به اعدام محکوم شد.

رای صادره از سوی شعبه ۱۵ بلافاصله در روندی غیر قانونی به جای دیوان عالی کشور به شعبه ۳۶ تجدید نظر استان نزد قاضی زرگر ارسال شده و حکم در مورد ایشان عینا تائید می‌شود.

با رد درخواست اعاده دادرسی همسر وی با ارسال نامه به کمیسیون عفو و بخشودگی خواهان عفو این زندانی می‌شود که پس از گذشت بیش از یکسال اعاده رد می‌شود

  بیانیه عمومی، به سرکوب زنانِ ایران و تبعیض

علیه آنها پایان دهید!
article picture
 
به سرکوب زنانِ ایران و تبعیض علیه آنها پایان دهید!تمام زندانیان عقیدتی را آزاد کنید!

عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، امروز گفت: «حکومت ایران را باید وادار کرد تمام زندانیان عقیدتی و در گام اول زندانیان سیاسی زن را بی قید و شرط و فورا آزاد نماید، تمام قانون های تبعیض آمیز را ملغا کند و به کنوانسیون رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان بپیوندد. جامعه بین المللی باید پشتیبانی قاطع خود را از جنبش زنان در ایران و مبارزه آن برای استقرار آزادی های اساسی، حقوق برابر و احترام به حقوق بشر ابراز کند.»
چندین فعال حقوق زن و چند زن حرفه ای ایرانی به خاطر فعالیت های برحق یا انجام حرفه اشان در سه ماه گذشته دستگیر شده یا به روش های دیگر مورد آزار قرار گرفته اند. بعضی از آنها در حال حاضر با وثیقه آزاد هستند ولی در معرض خطر پیگرد ناعادلانه و ناروای قضایی و حکم زندان به سر می برند. بعضی دیگر هنوز در بازداشت خودسرانه مانده اند. نمونه های زیر تنها بعضی از این موارد را در بر می گیرند:
· مریم بیدگلی (دستگیری 7 مرداد 1390)؛ مرضیه وفامهر (بازداشت اواسط تیرماه 1390)؛ محبوبه کرمی (دستگیری 10 خرداد 90)؛ مریم بهرمن (بازداشت 10 خرداد 90)؛ لاله حسن پور (دستگیری 4 اردیبهشت 90)؛ [جزئیات بیشتر ß جدول پیوست].
· مهناز محمدی (سینماگر مستندساز) در تاریخ 5 تیر 1390 بازداشت و در روز 5 مرداد با وثیقه آزاد شد.
· مریم مجد (عکاس ورزشی) در تاریخ 27 خرداد در هنگام سفر به آلمان برای عکاسی در جام جهانی فوتبال زنان بازداشت و در تاریخ 27 تیر 1390 با وثیقه آزاد شد.
· پگاه آهنگرانی (بازیگر سینما) پیش از سفر به آلمان برای نگارش وبلاگی در باره مسابقه های جام جهانی فوتبال زنان برای شبکه دویچه وله در تاریخ 17 تیر دستگیر و در 5 مرداد 1390 با وثیقه آزاد شد.
· نرگس محمدی (فعال حقوق بشر) در روز 7 تیر 1390 به اتهام های عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی مورد محاکمه قرار گرفت. او در تاریخ 20 خرداد 1389 در برابر چشمان فرزندان خردسال خود بازداشت و سپس در 10 تیر همان سال با وثیقه آزاد شده بود.
· زهرا یزدانی، روزنامه نگار، در تاریخ 31 خرداد بازداشت و در تاریخ 8 تیر 1390 آزاد شد.
· منصوره بهکیش (حامی مادران عزادار و فعال حقوق بشر) در تاریخ 22 خرداد در خیابان دستگیر و در تاریخ 18 تیر 1390 با وثیقه آزاد شد. او که شش عضو خانواده اش را در اعدام های دهه ی 1360 از دست داده، چندین بار در سال های گذشته بازداشت شده است.
· راحیل آشناگر، وبلاگ نگار و فعال حقوق زن، در تاریخ 10 خرداد در بندر انزلی بازداشت و در 16 خرداد 90 با وثیقه آزاد شد.
· فاطمه تمیمی (وکیل دادگستری) در تاریخ 27 اردیبهشت 90 بازداشت و در 1 خرداد 90 با وثیقه آزاد شد.
· هما دورُتی پروز، روزنامه نگار ایرانی تبار شبکه الجزیره، در تاریخ 9 اردیبهشت 1390 در هنگام ورود به دمشق ناپدید شد و مقامات سوری او را در 11 اردیبهشت به ایران تحویل دادند. وزیر خارجه ایران در 24 اردیبهشت از وضعیت وی ابراز بیاطلاعی کرد؛ او دو روز بعد در تاریخ 26 اردیبهشت 1390 آزاد شد و ایران را ترک کرد.
· عسل اسماعیل زاده (فعال سیاسی) در 11 اردیبهشت 1390 بازداشت و 11 خرداد 90 با وثیقه آزاد شد.
اطلاعات پیشینه ای
ده ها زن زندانی عقیدتی و سیاسی در زندان به سر می برند. در پیوست این بیانیه نام و وضعیت 47 زن زندانی عقیدتی و سیاسی را ثبت کرده ایم (ß جدول پیوست). این فهرست که در آن نام فعالان حقوق زن، فعالان دانشجویی، فعالان سیاسی، زندانیان سیاسی پیشین، پیروان آیین بهایی، معترضان به حکومت، وبلاگ نگاران، وکیل حقوق بشری، بازیگر سینما و روزنامه نگار چشم می خورد، به هیچ وجه جامع و کامل نیست.
گروه های مستقل زنان در چند سال گذشته با آزار و سرکوب رو به افزایشی روبرو بوده اند. بعضی از این گروه ها و جریان ها که هدف خشونت دولتمردان جمهوری اسلامی قرار گرفته اند عبارتند از:
ü "کمپین تغییر برای برابری" (یک میلیون امضا) که علیه تبعیض های قانونی ضد زنان مبارزه می کند.
ü "کمپین قانون بی سنگسار" که برای الغای مجازات سنگسار مبارزه می کرد و اکثر فعالان آن ناگزیر از ترک ایران شده اند.
ü "مادران عزادار" زنانی هستند که فرزندانشان را در اعدام ها و کشتارهای سیاسی بیش از سه دهه اخیر از دست داده اند. از زمانی که آنها اعتراض در سکوت را در سال 1388 در پارک لاله تهران شروع کردند، بارها مورد حمله و سرکوب نیروهای امنیتی قرار گرفته اند.
ü "مادران صلح" زنانی هستند که علیه جنگ و دخالت نظامی در ایران فعالیت می کنند.
در سال های گذشته چندین زن در بازداشت یا به دست ماموران امنیتی کشته شده اند، مثل زهرا کاظمی (عکاس خبری که در اثر ضربه به سرش در حین بازداشت در زندان اوین تهران در سال 1382 درگذشت)، زهرا بنی یعقوب (پزشکی که به ادعای دولتمردان در حین بازداشت موقت در سال 1386 در همدان "خودکشی" کرد)، و هاله سحابی (عضو مادران صلح که در پی ضربه های ماموران امنیتی در حمله به تشییع جنازه پدرش در روز 11 خرداد 1390 در تهران درگذشت). به علاوه، بنا به گزارش ها تعدادی از زنان ـ و مردان ـ در پی بازداشت در اعتراض های پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 در زندان مورد تجاوز نیروهای امنیتی قرار گرفتند. مجرمان تمام این جنایت ها از مجازات معاف هستند و دستگاه قضایی تاکنون هیچ یک از آنها را به دست عدالت نسپرده است.
زنان ایران گرفتار قوانین به شدت تبعیض آمیزی هستند که آنها را از اساسی ترین حقوق محروم ساخته است. مفاد بعضی از این قانون ها از این قرار است:
§ زنان مکلف هستند به خواسته های جنسی مردان تمکین کنند؛
§ آنها از حق طلاق محروم هستند ولی شوهر دارای اختیار طلاق است؛
§ اجازه شوهر برای سفر به خارج و کار در قانون الزامی است؛
§ سهم فرزندان دختر از ارث نیمی از سهم فرزندان پسر است؛ زن تنها یک هشتم دارایی شوهر را به ارث می برد؛
§ زنان مسلمان حق ندارند با مردان غیرمسلمان ازدواج کنند؛
§ شهادت یک مرد برابر با شهادت دو زن است؛
§ مردان از حق چند همسری برخوردار هستند؛
§ زنان و مردان متهم به زنای محصنه با مجازات وحشیانه سنگسار مجازات می شوند، اما اکثر قربانیان این مجازات زنان هستند چون حق چند همسری بعضا برای مردان مفری را فراهم می کند؛
§ سن مسئولیت کیفری برای زنان 9 سال قمری (برابر با 7/8 سال شمسی) است.
جمهوری اسلامی یکی از 7 کشور عضو سازمان ملل است که «کنوانسیون رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان» را تصویب نکرده و به آن نپیوسته است.
حمله به فعالان زن و پایمال کردن حقوق زنان بخشی از سرکوب عمومی جنبش مردم برای دمکراسی و آزادی است که تعداد زیادی از فعالان و روزنامه نگاران زن را برای دوری از آزار و تعقیب به خارج از کشور رانده است.
ما تمام اعضای جامعه بین المللی را فرا می خوانیم تا به تاکید از حکومت ایران بخواهند:
· تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی را فورا و بی قید و شرط آزاد نماید و به آزارِ فعالان حقوق زن و زنان حرفه ای پایان دهد؛ به عنوان گام نخست حکومت باید تمام زندانیان عقیدتی زن را آزاد کند و تمام اتهام های علیه ده ها فعال زن را که در انتظار دادگاه به سر می برند لغو نماید.
· به گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران و کارشناسان مستقل دیگر مثل کارشناسان سازمان نظارت بر زندان ها که مرکز آن در لیون فرانسه است اجازه بازدید از زندان های ایران و به ویژه زندان های زنان بدهد.
· به کنوانسیون رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان بپیوندد.
· به عنوان گام اول برای پیوستن به کنوانسیون، حکومت باید تمام قوانین تبعیض آمیز علیه زنان از جمله، و بدون قید محدودیت، قوانین مذکور در بالا را اصلاح یا ملغا کند.
· به تمام گروه های فعال در راه حقوق برابر زنان و الغای مجازات اعدام و مجازات های غیرانسانی مثل سنگسار، عدالت، صلح ... از جمله کمپین تغییر برای برابری، کمپین قانون بی سنگسار، مادران عزادار، مادران صلح، وکلای مدافع زندانیان عقیدتی و سیاسی، گروه های دانشجویی و دیگران اجازه دهد آزادانه به فعالیت بپردازند.
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران

خوشحالی دل ما کارگران شرکت فولادکاویان و به حکم انسانیت، علیرغم گذشت زمان به هرشکل که میتوانید این خبر را منتشر کنید


حوضچه ای درشرکت فولاد کاویان وجود دارد که 9 تن ازهمکاران ما را هرروزسه نفر به داخل آن می فرستند تا لجن هایی که باعث گرفتگی مسیردفع فاضلاب شده را بیرون بکشند. تمام وسائل وتجهیزاتی که به آنهاداده می شود چکمه و دستکش است. این افراد باید درعمق 8 متر که 3 متراول دهانه باز و بدون آب و لجن و در 5 متر بقیه لجن همراه روغن صنعتی و گازمتان است کار کنند. آنها اغلب هیچ اطلاعی از فشار و مقدار آب و لجن متراکم شده در سرتاسر لوله ندارند. لوله هائی که ازهمه شرکت جمع شده وبه این نقطه میرسد وهمچنین ازخطرمرگی که گازمتان میتواند برایشان ایجاد کند.
به دستور و تهدید رئیس خدمات هرکس نخواهد کاری که آنها می گویند انجام دهد اخراجش می کنند و یک وانت بیکار جدید می آورند و جایگزین اخراجی ها می کنند.
چند روز پیش بعد از تخلیه تمام لجن ها و روغن های درون حوضچه یکباره دهانه لوله ورودی به حوضچه با فشار گازمتان بازشد و نفر نشسته بنام سعیدخانی پور قبل از اینکه آب و لجن ها حوضچه را پرکند بدلیل گازگرفتگی هنگام فراراز داخل حوضچه بیهوش شده و به داخل حوضچه سقوط کرد و خفه شد. نفرسوم که در ورودی دهانه سه متری بود به بیهوش شد و به اغما رفت.
مقصراصلی سلسله مراتب شرکت فولادکاویان است که برای کم کردن هزینه های شرکت و پرکردن جیب رسول سلیمی نمین که 4 شرکت فولاد اهدائی دولت را با قیمت مفت صاحب شده است،‌به اين کار مبادرت دارد.
یکی ازبستگان سعید خانی پور که درحال فیلم گرفتن با موبایل بود مورد سوال حراست قرار گرفت. حراستی ها گفتند فیلم می گیری و فردا می رود در اینترنت. او هم گفت: اینهمه کشتید و زدید عکس و فیلمش هم رفت توی اینترنت کسی کاری با شما کرد؟ با این جواب آنها تمام موبایل ها را جمع کردند.
خواهش و التماس می کنم برای خوشحالی دل ما کارگران شرکت فولادکاویان و به حکم انسانیت، علیرغم گذشت زمان به هرشکل که میتوانید این خبر را منتشر کنید


صفحه فیس‌بوک  Hassan Washington Dc 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin