۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه


 محکومیت قطعی ۸ تن از فعالین سیاسی به حبس، جریمه و شلاق

خبرگزاری هرانا – صبح امروز محکومیت قطعی ۸ تن از فعالین سیاسی و از اعضای انجمن موسوم به «فرزندان ایران بزرگ» به ایشان ابلاغ شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هشت تن از اعضای این انجمن از سوی دستگاه قضایی با احکامی چون حبس و شلاق و جریمه نقدی محکوم شدند.

اسامی محکومین و محکومیت ایشان به قرار زیر است:
دکتر ابراهیم بابایی: شش سال نه ماه یک روزحبس تعزیری / ۷۲ ضربه شلاق / سه میلیون ریال جریمه نقدی
محسن صادقی نور: چهار سال سه ماه و سه روز حبس تعزیری / ۷۴ ضربه شلاق/ سه میلیون ریال جریمه نقدی
مهدی کوهکن: سه سال و شش ماه چهار روز حبس تعزیری / ۱۴۸ ضربه شلاق / دو میلیون پانصد هزار ریال جریمه نقدی
محسن جوادی افضلی: دو سال و شش ماه و دو روز حبس تعزیری / ۷۴ ضربه شلاق
ابوالفضل شاهپری: دو سال و شش ماه و دو روز حبس تعزیری / ۷۴ ضربه شلاق
محمد جواد شاهپری: دو سال و شش ماه و دو روز حبس تعزیری / ۷۴ ضربه شلاق
ناصر آذر نیا: دو سال و شش ماه و دو روز حبس تعزیری / ۷۴ ضربه شلاق
عارف درویش: یک سال حبس تعزیری/ بیست و شش میلیون ریال جریمه نقدی
برخی از محکومین فوق که با تودیع وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شدند پس از تائید محکومیت از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین جهت معرفی و اجرای حکم احضار شدند.

عكس لو رفته از جنتي!!




The Story of Hani Taleghani, Iranian Asylum-seeker Denied Refuge in Finland

The following is a translation of Hani Taleghani’s statement about his case as an asylum-seeker in Finland. We should note that while we will urgently contact Hani’s lawyer referenced here for clarifications/ explanations , we do assert that under no circumstances should Hani have been left alone in court unrepresented, nor should he have been forced to submit to a court hearing when he was clearly physically unfit to do so.
We at Mission Free Iran have agreed with Hani that he would take an active role in his own case; for this reason, Hani has broken his hunger strike.We are very pleased and thankful for this positive decision .We are going to take a number of different steps in his case, first and foremost to ensure that the whole world knows about him, and to engage activists in working on his case in terms of letter-writing, petition-signing and more. It is important for the world to understand the ways that the Islamic Republic of Iran creates situations in which people can’t live anymore. Irrespective of the details of any given individual’s case, each of these such cases are indeed political cases because there is a political entity and political agenda driving these persecutions and prosecutions related to adultery, forced marriage, and so on. People worldwide should realize that by supporting people who have fled the daily inhumanities imposed by the Islamic regime in Iran, they are supporting those who are struggling against the politics of the Islamic Republic as a repressive, violent and a very dangerous political entity.
Below is Hani’s story, in English, and in Farsi beneath that:
I, Hani Awaz Taleghani, was born on 29 Ordibehesht 1363 (19 May 1984), in the city of Rasht. Three years ago, on the 9th of September 2008, I sought asylum in Finland. After 10 months of waiting in a camp in the middle of the forest, on June 2009, I was interviewed at the migration office of Finland in the city of Imatra. They asked me the reason why I left Iran, and I explained the reasons. After the interview, my lawyer told me that the interview was very good, and I might get my positive response within 4 months. After 7 months of waiting – having waited a total of 17 months after entering Finland – the migration office gave me a negative verdict and told me that I need to prove my claims. I did not have access to my documents in Iran. I protested the decision and told them that I cannot access those documents.
My lawyer told me to wait 4-6 months until my file was reviewed again. I waited another 6 months, and nothing happened. I became unwell and started using strong anti-anxiety medication. Six more months passed. Ten days before New Year 2011, I received my second negative answer from the migration office. I protested again, and my lawyer said to wait another 4 months so the Supreme Court of Finland can examine my case. This time, my family sent two documents from Iran, which I gave to my lawyer. I waited seven months more. Finally, I could no longer tolerate the neglect of my asylum case by the government of Finland; I escaped Finland without having received the Supreme Court’s judgment.
I sought asylum in Germany, but [my prior claim in Finland] was revealed; as a result I spent 40 days under arrest in the city of Frankfurt, and then was deported to Finland. The Finnish police sent me directly to the Metsälä detention in Helsinki. After 3 days, I was taken to court. I just managed to say, “I protest” – I was not allowed to speak more. They told me, “You need to go back to the prison and we will examine your case within two weeks.” Back in prison, I tried to locate my legal advisor and ask for help. I was told that she was on holiday.
I felt there was no other way to deal with my case but going on hunger strike.
I contacted my lawyer and told her where I was being held. She said that she was going to visit me. I asked her to fax my file because I wanted to file a complaint with the European Court of Human Rights. I told her that I am in a hurry, and I cannot delay. But she did not send anything. She said she was coming to visit me in two days, but she did not. Later, the staff at the detention center told me, “Your lawyer has fallen ill and has taken sick leave.” I tried to change my lawyer but there has been no result, and I couldn’t get any help in this very isolated atmosphere.
For 8 days, I only took two sugar cubes and a litre of water. Then I was taken to court despite my very bad physical situation. Two policemen came and took me to court by force. I didn’t even have my shoes on. While I was fading in and out of consciousness, the policeman was twisting my arm. Very politely, I asked him to be a little more gentle, but he did the opposite. Later, they put me in a cell 2×2 meters square, for 30 minutes. Then 2 policemen came and dragged me out and into the courtroom. I said that I would like to defend myself, but the judge did not allow me. After 2 minutes, they said, “You go [back to detention] for another 2 weeks.” I protested, but the judge ordered those two policemen to take me out of the court. I was taken back to that little cell, and I stayed there for an hour. I passed out and fell on the cold floor of that room. Later, I was taken by two policemen to the detention center.
I hope with the help of you dear ones to put an end to this harsh situation.
Thank you.
Hani Awaz Taleghani
FARSI:
اینجانب هانی‌ عوض طالقانی هستم متولد ۲۹/۲/۱۳۶۳ در شهرِ رشت، در ۳ سالِ پیش یعنی‌ ۹/۹/۲۰۰۸ در کشور فنلاند درخواستِ پناهنده گی‌‌ دادم. بعد از گذشتِ ۱۰ ماه انتظار در کمپی واقع در دل جنگل در ۶/۲۰۰۹ واقع در شهرِ ایمترا اداره یه مهاجرت فنلاند از من مصاحبه کرد. (از من پرسیدند) به چه علت از ایران خارج شدی و مشکلت چه بوده؟ من از اتفاقی‌ که باعث شد کشورم رو ترک کنم گفتم، بعد از مصاحبه وکیل‌ام گفت بسیار عالی‌ بود و بعد از حدودأ ۴ ماه به احتمال زیاد اقامت این کشور را خواهی‌ گرفت.
بعد از ۷ ماه انتظار و در مجموع ۱۷ ماه (پس از ورود) اداری مهاجرت به من جواب منفی‌ داد، و گفت ما به مدرک احتیاج داریم تا مطمئن بشیم! من به مدارکم در ایران دسترسی‌ نداشتم؛ با این حال دوباره اعتراض کردم. گفتم نمیتونم مدارک رو ارائه بدم چون دست من یا خانواده من نیست. وکیل گفت ۴ تا ۶ ماه منتظر بمون تا پرونده دوباره بر‌رسی‌ بشه.
۶ ماه دیگه هم گذشت و باز هم خبری نشد. بیمار شدم قرص‌های بسیار قوی آرام بخش استفاده می‌کردم. ۶ ماهِ دیگر هم گذشت ۱۰ روز مانده به ساله میلادی ۲۰۱۱ دومین منفی‌ رو اداری مهاجرت به من داد. دوباره اعتراض کردم و وکیل گفت ۴ ماه صبر کن تا دادگاه عالی‌ فنلاند نظر قطعی خودش رو بگه. اینبار خوانوادم ۲ مدرک از ایران برام پست کردن و ارائه دادم به وکیل.
، ۷ ماه منتظر مندم و از اینهمه بی‌ تفاوتی‌ فنلاند نسبت به درخواست پناهندگیم خسته شدم و از این کشور فرار کردم، در حالی‌ که جواب دادگاه عالی‌ رو نگرفته بودم.در آلمان تقاضای پناهندگی دادم و بخاطر اینکه در فنلاند اثر انگشت داشتم به مدت ۴۰ روز در زندانی در شهر فرانکفورت بودم، و بعد دیپورت شدم به فنلاند، و پلیس من رو مستقیم به زندان متسالان واقع در هلسینکی آورد.
بد از ۳ روز به دادگاه برده شدم و فقط تونستم بگم شکایت دارم و دیگه اجازه حرف زدن نداشتم! گفتن باید ۲ هفته دیگه به زندان برگردی تا بر‌رسی‌ کنیم…
وقتی‌ برگشتم به زندان تلاش کردم وکیل رسمی خودم رو پیدا کنم و از او کمک بخوام. گفتن تعطیلاته ، راهی‌ نمی‌دیدم، اعتصاب غذا کردم. (بالاخره) با وکیل تماس گرفتم و گفتم در چه شرایطی هستم. گفت به ملاقات خواهد آمد، خواهش کردم پرونده من رو برام فاکس کنه چون می‌خوام به دادگاهِ حقوق بشر اروپا شکایت کنم و عجله دارم ولی‌ اینکارو نکرد. ۲ روز هر روز گفت می‌آیم ولی‌ نیامد و بد کارمندهای زندان گفتند وکیل شما مریض هست و به مرخصی رفته. تلاش کردم وکیلم رو عوض کنم ولی‌ نتیجه نداد و کسی‌ در این محیط بسته کمکی‌ نکرد، ۸ روز فقط روزی ۲ قند با یک لیتر آب نوشیدم وقت دادگاه رسید و در حالی‌ که بسیار شرایط جسمانیم بد بود ۲ پلیس آمدن و بزور کشان کشان با دمپایی در حالتی که رو به بیهوشی بودم بردند و یکی‌ از آنها مچ دست راستم رو میپیچند و در اون حال آرام خواهش کردم لطفا آرامتر و آن محکمتر دستم را پیچاند. بد از ۳۰ دقیقه ماندن در سلولی ۲ متری ۲ پلیس آمده و کشان کشان و خنده کنان من رو به داخل محیط دادگاه بردند. در آن حال تقاضا کردم که می‌خوام از خودم دفاع کنم؛ قاضی این اجازه‌رو نداد، و بد از (فقط) ۲ دقیقه گفت دوباره به مدت ۲ هفته به زندان برمیگردی! گفتم اعتراض دارم ولی‌ دستور داد آن ۲ پلیس آماده و من رو از دادگاه بیرون ببرند. به مدت یک ساعت دوباره در همان سلول بودم در حالت بیهوشی روی سیمان سرد دراز (شده)بودم. و بد دوباره آن ۲ پلیس آمده و من رو به زندان آوردن.
امیدوارم با کمک شما عزیزان به این شرایط بسیار سخت خاتمه بدم …
با سپاس.
خمینی ملعون


دلیل رشد قارچ گونه امامزاده های دروغین افشا شد

article picture


هر يك از اين امازاده ها بين 10 هزار تا 15 ميليارد ريال در ماه برای آخوند ها درآمد دارند.
منبع حکومتی:معاون بقاع و اماكن متبركه سازمان اوقاف و امور خيريه گفت: براساس داده‌هاي آماري نيمي از امامزادگان و بقاع متبركه كشور درآمد زا هستند.
سایت حکومتی فارس، از شانديز حجت‌الاسلام محمد غلامي ظهر امروز در بازديد از اماكن متبركه شهرستان طرقبه شانديز اظهار داشت: هر يك از اين اماكن بين 10 هزار تا 15 ميليارد ريال در ماه درآمدزا هستند.
معاون بقاع و اماكن متبركه سازمان اوقاف و امور خيريه كشور اظهار داشت: نبود راه دسترسي مناسب، دوري مسير، عدم اطلاع رساني و نبود آشنايي از اماكن متبركه از جمله دلايل درآمدزا نبودن اماكن متبركه در كشور است.

غلامي تاكيد كرد: هم اكنون 8 هزار و 51 امامزاده و بقاع متبركه در كشور وجود دارد.
وي بيان كرد: استان‌هاي فارس، مازندران و گيلان بيشترين شمار امامزادگان و بقاع متبركه را در كشور دارد و سيستان و بلوچستان با هفت امامزاده كمترين شمار را به خود اختصاص داده است.
معاون بقاع و اماكن متبركه سازمان اوقاف و امور خيريه گفت: 200 ميليارد ريال امسال براي عمران و آبادي اماكن متبركه و امامزادگان كشور اختصاص يافته است.
وي ادامه داد: اين اعتبار براي توسعه نيمي از اماكن متبركه كشور هزينه مي‌‌‌شود.
معاون بقاع و اماكن متبركه سازمان اوقاف و امور خيريه كشور در باره امامزادگان ياسر و ناصر گفت: اين دو امامزاده داراي طرح جامع است.
وي افزود: به زودي كار توسعه اين امامزادگان به دليل استقبال عرب زبانان شروع مي‌‌‌كند.
در لینک زیر ببینید:به برکت رژیم خرافه پرور فقیه سالانه ۳۰۰ امامزاده دروغین کشف می شود
http://parsdailynews.com/86911.htm


وضعیت وخیم جسمی حسین رونقی و بی‌توجهی مسئولین امر

مسئولین زندان اوین و قوه قضاییه کماکان از مرخصی استعلاجی حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین جلوگیری می‌کنند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی رو به وخامت گرائیده است به طوری که درد شدید در کلیه و کیسه سفرای خود احساس می‌کند این امر می‌تواند موجب عفونت کلیوی شده و باعث از کار افتادن کلیه‌های این زندانی سیاسی شود.
اما در این بین مسئولین امر از مرخصی این زندانی جلوگیری می‌کنند در حالی که پزشک قانونی گواهیه پزشک معالج را تایید کرده است.
لازم به ذکر است پیش‌تر حسین رونقی در زندان به علت وخامت اوضاع جسمی دچار تشنج شده بود.
حسین رونقی ملکی که به تازگی و دو بار جهت انجام عمل جراجی کلیه به بیمارستان منتقل شده است برای تدوام درمان بیماری‌اش می‌بایست در محیط مناسب استراحت کند.
لازم به یادآوری ست که این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس از آذرماه سال ۸۸ تاکنون در زندان محبوس است.
وی از سوی شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است.


Blogger Behnam Darvishian deprieved of prison visits after 8 months of detention 


Behnam Darvishian was arrested in 2010 and transferred to Qazvin Intelligence Ministry.
 His father’s house was searched and his belongings were confiscated afterwards
A source close to the family informed the Human Rights House of Iran that Darvishian has not had prison visits with his family for the past 8 months and the follow-ups of his family have been inconclusive. He has only called them once last week and has informed them of his breathing problems.
The source added that he is held in solitary confinement units of Qazvin Intelligence Ministry and is in poor physical condition.
Darvishian is a blogger and a computer engineermg student. Another contributer to the same blog Ali Shafie was also arrested  last year.
Darvishian was sentenecd to 3 years in prison for anti-regime propaganda and acting agianst national
security by creating a blog. His sentence was upheld by the appeals court

هشت ماه زندان بدون ملاقات بهنام درویشان وب‌نگار و دانشجوی زندانی


بهنام درویشان وب‌نگار اهل قزوین در تاریخ ۳۰ آبان ماه ۱۳۸۹ در منزل پدری خود بازداشت و به اداراه اطلاعات شهر قزوین منتقل شد. این در حالی بود که مأموران امنیتی به خانواده وی گفته بودند که این وب‌نگار را به دادسرا منتقل می‌کنند. مأموران امنیتی هنگام بازداشت منزل وی را مورد بازرسی قرار داده و وسائل شخصی درویشان را نیز همراه خود بردند
یکی از نزدیکان بهنام درویشان به «خانه حقوق بشر ایران» گفت: « در طی ماه‌ها گذشته خانواده هیچ ملاقاتی با بهنام نداشته است و پیگیری‌ها آنان تا کنون نتیجه نداده است. در طی این مدت بهنام درویشان تنها یک تماس تلفنی در هفته قبل با خانواده داشته است. وی در این تماس تلفنی از مشکل تنفسی خود در زندان اطلاع داده است
این منبع مطلع به “خانه”ی ما گفت: «بر اساس آخرین اطلاعاتی که به دست آورده‌ایم وی در سلول‌های انفرادی اطلاعات سپاه  در قزوین نگهداری می‌شود و وضعیت جسمی وی اصلا مناسب نیست
بهنام درویشان دانشجوی ترم آخر رشته کامپیوتر دانشگاه زنجان و متولد سال ۱۳۶۵ یکی از نویسندگان وبلاگ گروهی «قره‌باغی» است. علی شفیع یکی دیگر از نویسندگان این وبلاگ نیز در آبان ماه ۸۹ بازداشت شده بود
درویشان از سوی شعبه دوم دادگاه انقلاب قزوین به ریاست قاضی نیارکی به سه سال زندان محکوم شده است. این حکم  در دادگاه تجدیدنظر نیز تأیید شده است. با این حال مشخص نیست که با وجود صدور حکم بر چه اساس این وب‌نگار در سلول انفرادی و ممنوع از ملاقات تحمل حبس می‌کند. بر اساس حکم صادره اتهامات وی «راه‌اندازی سایت‌ها اینترنتی علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام» بوده و وی بر همین اساس به سه سال زندان محکوم شده است
خانواده‌ی وی بارها برای ملاقات با فرزندشان به دادگاه و مراجع قضایی مراجعه کرده‌اند، با این وجود هنوز و بعد از هشت ماه امکان ملاقات با وی را به دست نیاورده‌اند


شنــــــــــــــــــــــــ​ـا در دریـــــــــــــــــــــا تا پایان ماه رمضان ممنـــــــــــــــــــوع شد

دروغ هم در ماه رمضان روزه را باطـــــــــل می کند پـس :
جلسات هیئت دولــــــــــــت و مجلــــــــــــــس و .... را هم تعطیـــــــــــــــــل کنید !

استفاده از آب دریا برای شنا به دلیل «تظاهر به روزه خواری و ترک واجبات»، تا بعد از ماه رمضان ممنوع است و دولت مانع می شود.

به گزارش خبرآنلاین، به گفته معاون سیاسی امنیتی استاندار مازندران در ماه رمضان کسی حق شنا در طرح‌های دریا را ندارد. هادی ابراهیمی در مورد باز یا بسته بودن طرح‌های سالم سازی سواحل در ایام ماه مبارک رمضان تاکید کرد: "با هر گونه روزه‌خواری و زیر سئوال بردن ارزش‌های دینی در ایام ماه مبارک رمضان در هر جا و حتی طرح‌های سالم‌سازی دریا مقابله می‌شود."

طبق احکام دینی، فرو بردن سر در آب باعث باطل شدن روزه می شود و برای همین، دولت از این عمل که نوعی تظاهر به روزه خواری است، جلوگیری خواهد کرد.

معاون سیاسی امنیتی استاندار مازندران همچنین تاکید کرده است: "هرگونه ولنگاری و ناهنجاری در طرح‌های سالم‌سازی سواحل و از حرمت‌شکنی در سواحل مازندران جلوگیری می‌شود."

در همین زمینه، نیروی انتظامی نیز اعلام کرده گروه‌ها و تورهای گردشگری که عموما از تهران به شهرهای این استان، مانند آمل می روند، شئونات اخلاقی و فرهنگی را رعایت نمی‌کنند.

به گفته فرمانده انتظامی شهرستان آمل، این گروه‌ها عموماً دختران و پسران جوان هستند که شئونات اخلاقی و فرهنگی را رعایت نمی‌کنند.

رئیس اداره گردشگری این شهرستان نیز اعلام کرد برای مبارزه با این گروه های گردشگری، برخی از محدودیتها در ماه رمضان، اعلام شده است: "تمام واحدهای پذیرایی بعد از پنج کیلومتری شهر در ماه رمضان تعطیل خواهد بود."

این مقام مسئول تاکید کرده که سازمان گردشگری در ایام ماه رمضان در این زمینه به هیچ گروهی مجوز نمی‌دهد.




پنج زندانی سیاسی همچنان در سلولهای انفرادی رجایی شهر


جــرس: منابع حقوق بشری اعلام کرده اند که زندانیان سیاسی منتقل شده به سلولهای انفرادی بند ٢۰٩ و شکنجه گاه زندان گوهردشت، بدلیل نوشتن نامه به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل تحت بازجویی و فشارهای شدید روحی و جسمی هستند.به گزارش تارنمای «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»، زندانیان سیاسی بهروز جاوید طهرانی، صالح کهندل، فرزاد مددزاده و محمد علی منصوری که هفتم تیرماه بعد از نگارش نامه ای به گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل به سلولهای انفرادی بند ٢۰٩ زندان اوین منتقل شده بودند، کماکان و بطور مستمر تحت بازجویی و شکنجۀ روحی و جسمی بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارند.
بر اساس این گزارش، یکی از محورهای بازجویی و شکنجۀ روحی و جسمی این زندانیان که این چهار زندانی سیاسی در حال طی محکومیتهای سنگین خود هستند، نوشتن نامه به «احمد شهید» گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل و تشریح وضعیت و شرایط خود در زندانها می باشد.
بازجویان وزارت اطلاعات از نامه نگاری زندانیان سیاسی و تشریح وضعیت خود در طی مدت بازداشت و حال حاضر، به گزارشگر ویژه حقوق بشر سخت بیمناک هستند و تمام تلاشهای خود را بکار می برند که مانع آن شوند.
خانواده های این چهار زندانی سیاسی که بیش از یک ماه است به سلولهای انفرادی بند ٢۰٩ منتقل شده اند، از وضعیت و شرایط آنها هیچ خبری در دست ندارند و گزارش شده است که از زمان انتقال آنها به شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان اوین، خانواده های آنها هنوز نتوانسته اند که با عزیزان خود تماس و یا ملاقاتی داشته باشند.
همچنین گزارش رسیده است که یکی از دلایل انتقال زندانی سیاسی افشین بایمانی به سلولهای انفرادی زندان گوهردشت کرج نیز، نوشتن نامه به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد و تشریح چگونگی به قتل رساندن برادرش مهدی بایمانی و آنچه بر خود و خانواده اش گذشته می باشد. افشین بایمانی در اعتراض به انتقال به سلولهای انفرادی اقدام به اعتصاب غذا نموده است و همچنان در اعتصاب غذا بسر می برد.
مقامات ارشد سیاسی، نظامی، قضایی، پارلمانی و دولتیِ جمهوری اسلامی، کماکان با سفر و حضور و فعالیت گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران مخالفت جدی دارند.



ایران؛ رویای نا تمام، حکومت الله و فقر مردم

کثیفترین، بی‌ شرفترین، بی‌ وجدانترین و......خلاصه فاسد‌ترین افراد، گردانندگان این جمهوری منحوس اسلامی هستند که لکهٔ ننگ بشریت است. وظیفه همه ما است که آینده ای انسانی‌ برای این بچه های بیگناه و مظلوم بسازیم

گشت و گذاری در رساله خمینی دجال همراه با : هادی خرسندی



شیخ را گفتند چه خوری؟ گفت: «گوشت ملت»، گفتند: چه نوشی؟ گفت: «خون ملت»، گفتند: چه پوشی؟ گفت: «پوست ملت»، وَ وی را گفتند از چه راه اینها را بدست میآوری؟ گفت: «جـــــهل مـلّـت»
فروش درب های خانه!


به گزارش ايران كارگر : مردم از زور فقروگرانی درب های خانه هایشان را می فروشند.با بالاگرفتن موج جدید گرانی وفقر برخی خانواده ها به فروش درب های خانه ی خود روی آورده اند. براساس گزارش های موثق تعدادی از خانواده های متوسط وفقیر در محلاتی مانند میدان قزوین،مولوی ومیدان اعدام به فروش درب های چوبی داخلی خانه خود روی آورده اند.این گروه از خانواده ها که معمولا در خانه های قدیمی زندگی می کنند برای تامین معاش چندروزه وپرداخت پول آب وبرق وگاز مجبور به فروش درب های چوبی داخلی خانه ی خود روی اورده اند.با توجه به افزایش روزافزون قیمت موادغذائی وحامل های انرژی مردم ایران روزبه روز فقیرترمی شوند. زیرا درآمدهای مردم در برابر این تورم وگرانی ها تغییری نمی کندوحتی برخی از افراد به دلیل بالارفتن قیمت ها از کار نیز اخراج شده وبا بیکاری روبرو می شوند. این مسائل موجب شده تا مردم برای رهائی از بار مشکلات مالی وتامین معاش چندروزه ی خود وفرزندانشان دست به هرکاری بزنند. فروش اسباب .اثاثیه ی منزل نیز یکی از راه های تامین مخارج چندروزه ی زندگی است.
برگرفته از: صفحه فیس‌بوک دکتر محمد مصدق

دین را باید بدادگاه بکشانیم - فیروز نجومی


32 سال است که دین بر ما حکومت میکند. اما آیا میتوانیم با اطمینان خاطر بگوییم که در جامعه ی ما دین چه نقشی را بازی میکند؟ آیا واقعا این دین است که حکم میراند و یا آنها که خود را متولی و نگاهدار دین میدانند مثل آیت الله ها و حجت الاسلام ها و مراجع تقلید؟ براستی رابطه ی آیت الله خامنه ای و یا ولایت فقیه با دین چیست؟ و یا رابطه هریک از سران و ماموران حکومت از رئیس جمهور گرفته تا سران سه قوا و فرماندهان انتظامی و امنیتی با دین، چه میتواند باشد؟ آیا بدرستی روشن است که در مدیریت و تصمیم گیری های این صاحبان قدرت، دین چه نقشی بازی میکند؟ آیا تبعیت از دین هیچگونه اصطکاکی با تبعیت از قانون ندارد؟
وقتی یکی از این قدرتمداران از جمله ولایت فقیه اگر خدای نکرده مرتکب خطایی شود- اگرچه همچون امام، خطا ناپذیر و معصوم بشمار میآید- دین را باید مسئول بدانیم، و یا ولی فقیه را؟ وقتی زنی را بجرم زنا، سنگسار میکنند و بدین ترتیب شنیع ترین جنایت علیه بشریت بوقوع می پیوند، چه کسی را باید مسئول دانست، دین یا قاضی را و یا ماموران ی که متهم را در گودال تا سینه فرو میکنند و یا مردم سنگ انداز را؟ و یا وقتی مجرمی را به دار میآویزند و یا انگشتان و دست و پای سارقی را قطع میکنند، چه کسی را باید جنایتکار دانست، جانی بیمار و سارق گرسنه را و یا مجریان مجازات را و یا خدایی که چنین احکام ضد بشری را صادر کرده است؟ و یا وقتی که نه گویان و دگر اندیشان را در سیاه چال های مخوف پس از یک دوره ی طولانی شکنجه و تحقیر و تجاوز، برای مدتی نا معلوم نگاهداری میکنند، چه کسی را باید خشمگین و بیرحم و انتقام جو بدانیم، بازجو و یا قاضی و یا آن آئینی که چنین اعمالی را تایید و تصدیق میکند؟ و یا در همین راستا وقتی که زنان باکره ی دگر اندیش را شب پیش از اعدام مورد تجاوز قرار میدادند، مبادا که الله مجبور شود که به قول خود وفا کند و "محارب "باکره را به بهشت بفرستد، چه کسی را باید مسئول دانست؟ پاسداری که یک شبه داماد شده است وظیفه دینی خود را انجام داده است و یا وظیفه ی امنیتی و اداری خویش را؟ چه میشود اگر از حق امتناع محروم و به تجاوز بزن باکره ی کمونیست و یا مجاهد و یا دمکرات و یا هر چیز دیگری، مجبور بوده است؟ در آن صورت آیا پاسدار معذور است؟ آیا تاکنون روشن شده است که چه کسی را باید مسئول قتل عام انقلابیون جوان، بهترین فرزندان این بوم و در زندانها در سالهای 66-67، دانست؟ اگر آنرا به اراده و تصمیم امام خمینی نسبت بدهیم، آیا میتوان پذیرفت و یا باور کرد که دین در شکل بخشیدن به اراده و تصمیم وی، نقشی ایفا نکرده است؟ در چنین شرایطی شر را باید به کدام یک نسبت داد به شخص خمینی و یا دینی که خود را وقف آن کرده بود. به امام و یا دینی که او مظهر ش بود؟
آنچه پاسخ صریح و روشن باین سوالات را دشوار ساخته است دین است. دین ما را از رو در رویی با این سوالات حیاتی باز نگاه میدارد. از نزدیک شدن به دین اجتناب میورزیم. از واکنش جماعت هراس بدل میگیریم. بعضا اصل و اصول دین را نه تنها بی ضرر میدانند بلکه برای آرامش روحی و روانی و ضعف و نگرانی های انسان اجتماعی، ضروری و حیاتی می پندارند. کوته اندیشان با این سوال بزرگ پا به میدان میگذارند که مگر میتوان دین را از مردم گرفت؟ آنها با چنگال و دندان شان از دین شان دفاع میکنند، کنشی البته از سر نادانی، از سر و تعصب و غیرت، خصایل زشتی که تنها در دامن دین پروش میابد.
البته آنهایی که وجود شان از هرگونه شائبه شک و شبهه نسبت به یکتایی و یگانگی الله و آئین او شریعت اسلام، تهی ست، پاسخی روشن و صریح به سوالات بالا دارند. که احکام شریعت دین اسلام همه خیر اند. شر هرگز از دین بر نخیزد. بدین ترتیب وجدان خود را آسوده میدارند. شر را محکوم میکنند و از دین به دفاع بر میخیزند. شاید اکثریت مردم نقش دین را در تمام سوالهای بالا انکار کنند. آنها دین خود را چیز دیگری میدانند، چنانکه گویی که از دین تنها بوی عطر است که به مشام میرسد، نه بوی خون و نه بوی خشم و خشونت و کین خواهی. بعضا در دفاع از دین تا آنجا پیش روند که خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و امثالهم را بی دین و کافر میخوانند. لازم است که یاد آور شویم که در پیش روی آنان نیز گزینه ی دیگری هم جز انکار نسبت شر به دین وجود ندارد، چون در آن صورت خود را باید مسئول بدانند. چرا که در وجود او دینی میزیید که ذاتا شر بر انگیز است. مسلم است که آگاهی به این حقیقت، ویران کننده است. وجدان بی پناه و سرگردان میشود، آرامش از روان های بی قرار رخت بر میبندد. زندگی تهی از معنا میشود. به آنچه در باور حقیقت تلقی میشد، مظنون و مشکوک میگردند. آری یکی از ویژگی های شخصیتی مسلمان است که تاب و توان رو در رویی با حقیقت را ندارد. دلبسته ی افسانه ها میشود و دروغ های بزرگ، موهوماتی که سبب شود خود را خوش رو ببیند بی آنکه در آئینه نگریسته باشد. آنها که دین اسلام را به عقل و خرد دریافته اند و نه از سر تعصب و عدم بینایی، به اسلام همچون منبع نوری مینگرند که در بشر امید را زنده نگاه میدارد و به راه او در آینده -روشنایی میبخشد، آینده ای که به آخرت ختم میشود.

. همین را میتوان در باره انقلابیون چپ، مجاهدین، لیبرال ها و دمکرات ها بیان داشت. برخی از این گروه ها و سازمانها، از جمله حزب توده و اکثریت فدائیان خلق، نقش دین و حکومت دین را مثبت و متحد قابل اعتمادی در مبارزه با امپریالیسم ارزیابی میکردند. هنوز پس از تار و مار و سرگردان شدن، از رو در رو شدن با سوالاتی که در آغاز بدان اشاره شد اجتناب میورزند. هنوز ارجحیت با جنگ با امپریالیسم است. و یا درد شکم و درد بیکاری و گرانی بر درد محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی، آزادی در گزینش و مختار بودن بر خویشتن، ارجحیت دارد. آدم بیکار و گرسنه را چه نیازی ست به آزادی و یا رهایی از یو غ دین؟ یعنی که دین مسئله نیست. چنانکه گویی استبداد و دیکتاتوری عمیقا ریشه در دین و آموزشهای دینی ندارد.
درست است که هر عملی را باید با حاصل ان مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. حاصل چه مثبت باشد چه منفی در ماورای هر عملی، باور و ارزشی نهفته است که هدف و غایت را معنا و مفهوم می بخشد. هیتلر نمیتوانست دست به جهان گشایی بزند اگر به برتری خود، به برتری نژاد آریان در جامعه بشری سخت باور نداشت، چنان سخت که توده ها را شیفته و برانگیخته به پی خود میکشاند. باور به بر پا داشتن بهشت کارگری بر روی زمین بود که استالین را وا داشت که نسل دگر اندیشان را نابود سازد. از همین رو نمیتوان رفتار و گفتار رهبران و فرماندهان از جمله ولایت فقیه و روسای سه قوا را از باورها و ارزشهای دینی شان جدا ساخت. چرا که خواست قدرت در ذات دین اسلام است. اگر در نظام ولایت، هرگز به مقام مسئولی برخورد نمی کنیم به آن دلیل است که همه خود را در برابر الله مسئول میدانند، نه در برابر عهد و قرار دادی و یا قانونی. نظام ولایت، یکی از بی قانون ترین جوامع بر روی زمین است. چرا که ولایت مطلقه فقیه در تضاد و خصومت است با قانون گرایی. چرا که حرف ولی فقیه هر قانونی را بی اعتبار میسازد. ولی فقیه بزرگترین مانع بر سر راه انجام وظایف سه قوای جمهوریت است، بگذریم از اینکه گردانندگان سه قوا از زیر تا بالا ارزشهای مشترکی با ولایت دارند که آنها را وا میدارد که خود را در برابر ولایت که جلوه الله است مسئول بدانند نه در برابر ملت.
مثلا چه چیزی سبب شده است که آقای رئیس جمهور که طبق قانون مسئول است که پیوسته و بطور دائم آمار و ارقامی در باره رشد و باروری اقتصادی، نرخ نقدینگی و تورم و بیکاری، خط قرمز فقر و توزیع منابع و فرصتها، ساخت و سازها و سرمایه گذاری ها و بسیاری از اقلام دیگر، "در اختیار مجلس و سایر مقامات از جمله رهبری قراردهد، سر باز بزند. محمد رضا خباز، نماینده کاشمر در مجلس اسلامی، اظهار میدارد که " دولت احمدی‌نژاد تنها در سال نخست حضور در مسند ریاست جمهوری (دولت نهم) این گزارش را آنهم ناقص ارایه کرد (فرارو،3 مرداد 90)." به عبارت دیگر، بیش از 6 سال است که از قانون شکنی احمدی نژاد میگذرد و از مجلس جز شکوه و شکایت، چیز دیگری بگوش نرسیده است.
اما از طرف دیگر، مجلس شورای اسلامی، این قانون گریزی را بخوبی تحمل کرده است و متقابلاً نیز نسبت به انجام وظایف خود سهل انگاری نموده است. یعنی که مجلس با چشم پوشی از قانون گریزی رئیس جمهور، خود نیز مرتکب قانون گریزی میشود. این بدان دلیل است که قوه ی مقننه نیز همچون دیگر قوای جمهوریت شاخه ای از حکومت ولایت محسوب میشود. بنابراین، نسبت به ولایت است که مسئول است نه به قانون و نه به مردم. آنجا که خدا حاکم است نه قانون معنا دارد و نه مسئولیت. چنین جامعه ای تمایل دارد که پیوسته بسوی بی قانونی حرکت نماید. هم اکنون جنایاتی که بر اساس باور و ارزش دینی صورت میگیرد رو به افزایش است. گزارش شده است که گویا کسانی که در خمینی شهر به حریم خصوصی خانواده ای حمله برده، و به زنان و دخترها ی خانواده در جلوی شوهران و پدران شان تجاوز نموده اند، قصد امر به معروف و اجرای فرائض دینی داشته اند. " سایت محافظه‌کار «جامعه‌ نو» اعلام کرد در پرونده جنجالی «خمینی‌ شهر» هیچ «تجاوزی» صورت نگرفته و متهمان افرادی مذهبی هستند که به منظور نهی از منکر وارد باغ شده‌ بودند( دگربان،1 مرداد 90)..
اگر ما شاهد افزایش روز افزون قتل و جنایت، فحشا و اعتیاد هستیم و افزایش ضریب حس بدبختی و بیگانگی و نیز خشم و خشونت و انتقام جویی، همه را باید ناشی از رابطه مردم با دین دانست. چرا که حکومت دین با تاکید بر اجرای احکام دینی در زندگی روزمره، همچون احکام حجاب داری و عدم اختلاط جنسیت ها، سبب تضعیف وجدان در آدمی میگردد. چرا که شرم از احکام را بر میانگیزد، نه شرم از وجدان را. به عبارت دیگر این شرم است که به عفاف میانجامد، چه در مرد و چه در زن، نه حجاب. حجاب در اصل خود سبب بی شرمی میشود چون از احکام فرمان میبرد نه از وجدان. بعبارت دیگر، در نظام ولایت کمتر چیزی اتفاق میافتاد، چه در گفتار و چه در رفتار که از تاثیر دین بهره ای نبرده باشد. اگر رهایی و آزادی را خواهانیم باید دین را به دادگاه بکشانیم.

تایید حکم دو بار اعدامِ یک شهروند ورامینی، از سوی دیوان عالی


 هرانا - حکم دو بار اعدام یک جوان ساکن ورامین به نام "شاهین"، از سوی دیوان عالی تایید و پروندهٔ وی به شعبهٔ اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد. 

وی پیش‌تر و از سوی شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان تهران به دوبار اعدام محکوم شده بود که این حکم عینا مورد تایید قرار گرفته است.
بنا بر گزارش وبسایت‌های نزدیک به دولت، شاهین به اتهام قتل زنی سالخورده و نوهٔ ۹ ساله‌اش در مردادماه سال گذشته در ورامین، به اعدام محکوم شد.

نامبرده که گفته می‌شود به دلایل معیشتی و انگیزهٔ سرقت وارد منزل همسایه‌شان شده و دست به قتل زده است، در جلسهٔ دادگاه ضمن رد برخی از اتهامات تاکید کرده که همدست داشته است.
این مهم در حالیست که مسئولان در هنگان صدور حکم هیچ توجهی به اظهارات متهم نداشته و این گفته ها را القائات ديگر زندانيان و فرافکنی خوانده اند.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin