۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه



!!!تابوی بکارت یک زن ... تبعیضی تا لای پا 

 http://www.asriran.com/content/img/news/28737_245.jpg
چند شب پیش !  ...
به طور اتفاقی در حال صحبت با یک خانمی بودم که 28 سال داشت و در ایران زندگی می کرد !
از همه چیز صحبت کردیم و از ازدواج و شرایط در داخل ایران و ...
حرف خیلی جالبی زد که شاید تا به همین امروز که این مطلب را می نویسم ! ذهنم را درگیر کرده بود !

گفت : (( من به عنوان یک دختر 28 ساله ! الان بزرگترین دغدغه زندگیم ترس از مرگ قبل از چشیدن لذت سکس است ))

گفتم منظورتان را درست متوجه نشدم ! میتونید بیشتر توضیح بدید!
گفت : (( بکارت در ایران برای من و امثال من تابو شده ! تا جایی که دخترهایی که از ازدواج گریزانند ! همجنس گرایند ! یا تمایلات جنسی شان دگر گونه می باشد یا ... به یکی از خواستگارانشان جواب مثبت می دهند و بعد از یک ماه طلاق میگیرند ! تا بتوانند پس از آن زندگی راحتی داشته باشند و نه خانواده کاری به آنان داشته باشد ! و نه پرده بکارت برایشان محدودیتی ))

گفتم : یعنی حاضرند زندگی شخص دیگه ای رو خراب کنند تا فقط به این خواسته برسند ! اصلا مگر در این یک ماه چه اتفاقی می افتد که دیگر نظارت خانواده بر روی آنان برداشته می شود ؟
گفت : (( در ایران نظارت خانواده بر یک دختر فقط و فقط برای حفظ آبرو و همان حفظ بکارت دختر است ! اگر دختر ازدواج کند ! خانواده از بابت بکارت خیالش راحت می شود و پس از آن نظارتش را بر دختر بسیار کم می کند ))

صحبت های دیگه ای هم کردیم !
اما مهم ترین قسمتش همین ها بود !
چیزی که تا همین الان ذهنم را درگیر کرده !
این بکارت لعنتی !!!

یاد یک شعر معروف از هادی خرسندی افتادم که می گفت :


الا اي شيخ جویای بکارتبه لاي پاي دخترها چه کارت؟

تو فرمودي بکارت ها که پاره ستدقيقاً درصدش هفتاد و چار است



واقعا چرا موضوعی به این سادگی و مسخرگی اینقدر در ایران بزرگ شده ؟
چرا بکارت یک مرد هیچ وقت مورد پرسش و نظارت خانواده نیست و ... ؟
واقعا آیا الان تمام مشکلات مردم ما بکارت دختران ما است ؟
اگر فلان دختر ما دوست داشته باشد با معشوق خود همبستر شود ! چه باید بکند ؟

تبعیض علیه زنان تا کجا ؟
حتی تا لای پای دختران را هم کار داریم ؟

چرا ... ؟
چرا ... ؟

                                                                                                                                    برگرفته از: وبلاگ ناخدا

                                                                 
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin