۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه


  ویکی لیکس و ولیعهد ولایتarticle picture
باز هم ویکی لیکس موجب دردسر شده است. این بار انتشار سانسور نشده صد ها هزار تلگراف سری سازمان های سیاسی و جاسوسی آمریکا پر است از مطالب خواندنی درباره ایران. پاره ای از این مطالب نه برای کسی تازگی دارد و نه سری را فاش می کند. از آنجا که آمریکا در ایران سفارتخانه ندارد مدت ها پیش چهار نمایندگی سیاسی – اطلاعاتی برای ایران در لندن، دبی، لاهور و استانبول ظاهراً احداث شده است.

این دفاتر و نماینگی ها گوش هایی شده اند برای شنیدن مطالب راجع به ایران و گزارش آنها به واشنگتن. زمانی که به تمام اسرار کتبی وزارت خارجه و دیگر دستگاه های آمریکا دستبرد زده شد و آقای «ژولین آسانژ» اعلام کرد که این اسرار را انتشار خواهد داد، طوفانی بر پا شد. البته در دفعات پیشین سعی شده بود اسامی مرتبط با تماس ها سانسور شود تا خطرجانی متوجه آنهایی که در عراق، افغانستان و یا ایران با مقامات ودستگاهای بیگانه بگو و بشنو دارند، محض احتیاط انتشار نیابد. اما این بار از قرار معلوم هیچ یک از اسامی مربوط به افراد مطلع پوشانده نشده است و از این رو این خطر وجود دارد که جان پاره ای از این افراد در کشورهای طالبان زده نظیر افغانستان و ایران در خطر باشد.

داستان انتشاراسرار و اسناد مخفی آمریکاسابقه طولانی دارد. اگر انگلستان و یا فرانسه موفق شده اند اسرار خود را حداقل تا سی سال محفوظ نگه دارند، وآنگاه پاره ای از آنهارا رسما انتشار دهند، آمریکایی ها در موردحفاظت از اسرار خود سابقه درخشانی ندارند. یکی از جنجالی ترین حوادث مرتبط با انتشارناخواسته اسرار سیاسی و نظامی آمریکا است که در روزنامه نیویورک تایمز انتشار یافت و به ماجرای « الزبرگ» معروف شد. در آن حادثه «دانیل الزبرگ» که تحلیلگر موسسه" راند کورپریشن" و یکی از مشاوران وزارت جنگ آمریکا (پنتاگون) بود در بحبوحه جنگ ویتنام تصمیم گرفت اسناد مخفی مربوط به آن جنگ و سیاست های مورد بحث در میان مسؤولان حکومتی آمریکا را که به سرقت برده بود در اختیار روزنامه نیویورک تایمز قرار دهد. پاره ای از ناظران معتقدند احتمالاً یکی از دلائل تشدید موج مخالفت عمومی با این جنگ وپایان نافرجام آن انتشار همان اسناد بود. غلغله ای به پا شد، آنهایی که مخالف جنگ بودند الزبرگ را یک قهرمان ملی معرفی کردند و آنهایی که مدافع جنگ و سیاست های آمریکا در ویتنام بودند او را دزد و خیانت کار نامیدند.

داستان به این جا ختم نشد. وزارت جنگ و دولت آمریکا که موفق نشده بودند روزنامه نیویورک تایمز را از انتشار این اسناد منصرف کند سرانجام علیه این روزنامه اعلام جرم کردند و در دادگاه خواستار تعقیب و تنبیه نیویورک تایمز شدند. این پرونده سرانجام پس از طی مراحل بدوی و تجدید نظر برای استیناف روانه دیوان عالی آمریکا شد. این محکمه که در تاریخ آمریکا به علت حضور شخصیت های برجسته قضائی همانند «براندایز»، «ارل وارن»، «ویلیام داگلاس» و «ترگود مارشال» معروفیت جهانی یافته است در این مورد نیز یکی از درخشان ترین آرای خود را صادر کرد.

محتوی رأی دیوان عالی آمریکا برائت نیویورک تایمز بود زیرا قضات این دادگاه با اکثریت آراء اعلام کردند که همانگونه که وزارت جنگ در حفظ اسرار خود مسئولیت دارد روزنامه نیویورک تایمز هم محق است آنچه را که اعتقاد دارد مردم باید بدانند انتشار دهد. به زبان ساده تر، دولت باید اسرار خود را حفظ کند و نیویورک تایمز هم وظیفه اش آگاهی رساندن به خوانندگان است .

البته انتشارات ویکی لیکس به دلایل گوناگون منجمله بی احتیاطی های انتشار دهندگان این اسناد در به خطر انداختن جان دیگران با چنین استقبالی از سوی مردم و مطبوعات روبه رو نشده است. باید در انتظار ماند و در درازمدت آثار و عواقب این افشاگری را با در دست داشتن اطلاعات کافی مطالعه کرد.

اما در این میان آنچه بسیار بسیار جالب به نظر می رسد مطالب انبوه و غیر منتظره ای است که از درون نظام جمهوری اسلامی به دنیای بی انتهای اینترنت درز کرده است. پاره ای از این مطالب فکاهی به نظر می رسد و پاره ای با آنچه در این مدت شایع بوده است همخوانی دارد و از تازگی آنچنان استثنایی برخوردار نیست. در عین حال بخش دیگری از این مطالب برای اطلاع ایرانیان و دیگران که به مسائل ایران علاقه مند هستند برای مدت های مدید مواد اولیه تغذیه رسانه ای مهیا کرده است.

امید است که در مرحله اول تعداد هرچه بیشتری از این اسناد را در بخش انگلیسی سایت «ایران و جهان» انتشار دهیم و همچنین ترجمه بخش های خواندنی و جالب این اسناد را پس از برگرداندن به فارسی از طریق«ایران و جهان» در اختیار علاقه مندان قرار دهیم. شکی نیست که روزنامه کیهان و نویسندگان آن نیز آنچه را که قابل بحث و تفسیر تشخیص دهند در صفحات این هفته نامه منعکس خواهند کرد.

این نوع اسناد حتی با دانستن آنکه برای مطالعه عوام نوشته نشده اند بیش از آنکه از نقطه نظر اطلاع رسانی مفید باشد می تواند از جنبه فکاهی و تفریحی بودن نیز بی ارزش نباشد. در واقع می توان گفت که دو عمل و عکس العمل غیر عادی و مرموز در این اسناد توأم شده اند. جنبه اول که جمع آوری و نیاز به این اطلاعات مخفی است که مسلماً برای اطلاع عموم نبوده است و احتمالاً مخفیانه و با ترس و نگرانی انجام گرفته است و به خوبی به چشم می خورد. جنبه دوم جالب بودن این اسناد گزارش هایی است که گزارشگران خطاب به مسؤولان خود نوشته اند. خواندن پاره ای از این مطالب یادآور دوران اشغال سفارت آمریکا در تهران و سپس انتشار کتاب های معروف به«اسناد لانه جاسوسی» است. اگر در مورد آن اسناد انتشار دهندگان سانسور و شیوه سبک - سنگین کردن مطالب را به کار بردند و بر مبنای پاره ای از گزارش ها تنها اسناد مربوط به مخالفان رژیم آخوندی را منتشر کردند و از انتشار اسنادی که می توانست برای مسؤولان وسران حکومت اسلامی گران تمام شود خودداری کردند، این بار مسؤولان پروژه ویکی لیکس از کسی خُورده برده ای ندارند و همه چیز را آن گونه که بوده است در معرض دید عموم قرار داده اند.

آیا «آقا مجتبی»، «سیف الاسلام» ایران است؟

یکی از جالب ترین مطالب مندرج در این اسناد و یا اولین سندی که برای بحث در این ستون انتخاب کرده ایم مربوط می شود به«آقا مجتبی خامنه ای» پسر و ولیعهد رهبر جمهوری اسلامی. برای اطلاع خوانندگان از روش نگارش این گزارش ها در زیربخشی از ترجمه این سند (PR100716ZMAY07) نقل می شود:
موضوع: فرزند رهبر : پشت پرده
خلاصه :

قسمت یک - یک دکتر ایرانی، که با استناد به گزارش های رسیده به حلقه اصولگرایان تندرو در ایران نزدیک می باشد ادعا می کند که پسر رهبر، مجتبی، دارای افکار و عقاید افراط گرایانه است و دارای نفوذ فراوان در اداره و گرداندن دفتر رهبری می باشد. دکتر اشاره می کند که با این که مجتبی اساساً قدرت خود را از موقعیت پدرش به دست آورده است، اما او در حال ساختن پایه های قدرت خود می باشد. رهبر بنا به گفته او بعد از مدت ها مقاومت در برابر شروع معالجات شیمی درمانی خود را آغاز کرده است. این تنها منبع برای این خبر است، قابل تأیید نمی باشد ولی معتبر است.

قسمت دوم- دکتری که به جناح اصولگرایان نزدیک می باشد و از نزدیکان وزیر سابق امور خارجه، ولایتی است، در هفتم ماه مه به دفتر آمریکا در دبی گفت که فرزند رهبر خامنه ای در تصمیم گیری های سیاسی ایران نقشی مستقیم و منفی دارد. دیدگاه های این شخص در ارتباط با دستگیری موسوی ( مذاکره کننده هسته ای) و شرایط داخلی ایران در تلگرامی جداگانه فرستاده خواهد شد.

نفوذ پسر رهبر انقلاب

قسمت سوم- دکتر ادعا می کندکه مجتبی بر تصمیم گیری های سیاسی رهبر تأ ثیر گذار است. این منبع ادامه می دهد که مجتبی سی وسه سال سن دارد و سومین پسر از چهار فرزند پسر رهبر است. او ادامه می دهد که مجتبی یک اصولگرای افراطی و تندرو به معنای واقعی است. از شاگردان سابق رهبر گروه « انصارحزب الله» شخصی به نام حسین الله کرم است، هرچندکه عضو این گروه نبوده است. او فقه می خواند ولی لباس روحانیت بر تن نمی کند. بنا بر گزارش ها ی این منبع، مجتبی تنها فرزند رهبر است که در سیاست فعال است..

قسمت چهارم- دکتر که خود را یک اصولگرای مذهبی توصیف می کند، گفت : مجتبی دارای ذهن و افکاری افراطی است که هرگز نمی تواند به سمت مصلحت گرایی وا صلاح اندیشی ترغیب و یا سوق داده شود.
دکتر، او را مقصر و عامل بسیاری از جنبه های منفی سیاست ایران می داند. این منبع اشاره ای نکرد به این که آیا از چنگزنی و علاقه او به قدرت کاسته شده است یا خیر.

زمانی که مدیر دفتر آمریکا در ادامه صحبت ها مطمئن بودن ایالات متحده را ازحمایت و کمک ایران به گروه هایی که به سربازان آمریکایی در عراق حمله می کنند مطرح می کند، دکتر(منبع) اشاره به این می کند که قابل باور و محتمل است که او سیاست های ایران در عراق را نیز هدایت می کند. او همچنین مقایسه ای در مورد عملگرا بودن بین مجتبی و فرمانده سپاه( رحیم صفوی )انجام داد و او را عملگرا تر دانست.

بخش پنجم- دکتر اشاره به این می کند که مجتبی بیشتر قدرت خود را از پدرش می گیرد و در صورت خروج پدرش از صحنه قدرت، او هم قدرت خود را از دست خواهد داد. دکتر ادامه می دهد : بعد از اینکه رهبر از درمان بیماری خود و به علت ترس از این که مردم با مشاهده اثرات شیمی درمانی از بیماری او مطلع خواهند شد، سر باز میزد، هم اکنون تحت شیمی درمانی است و به رژیمی بر پایه سبزیجات روی آورده است. ( توجه: گزارش دریافتی از یک رسانه به این اشاره می کند که مجتبی یک جایگزین ممکن برای پدرش است، ولی هیچ یک از منابع ما به این امکان اشاره ای نمی کنند).

قسمت ششم- دکتر ادامه داد، به هرحال مجتبی در طی ده سال گذشته بسیار کار کرده است تا پایه های قدرت سیاسی خود را استحکام بخشد و سعی میکند تا نیروهای خود را از مشهد گرفته تا جاهای کلیدی دیگر مستقر کند. این نیروها که به او وفادار هستند توانایی و مهارت هایی را کسب کرده اند که به سختی قابل جایگزین کردن است.


با وجود این که مجتبی جایگاه و مقامی قانونی یا رسمی ندارد، تمام وزراء و مقاماتی که به دفتر رهبری که "بیت" نام دارد می روند نسبت به او بسیار خضوع وخشوع می کنند."

با آنکه تاریخ بیشتر این مطالب به سالهای پیشین عطف میشود، از آن نقطه نظرهنوز قابل اهمیت هستند که ثبوت پاره ای از این گزارشها در صحنه عمل مشاهده شده است. مثلا با وجود آنکه تاریخ سند فوق به ماه مه سال دوهزار وهفت بر میگردد، طی حوادٍث مرگباردوسال پیش دیده شد که چگونه سردستگی گروه اراذل و اوباش و بسیجی های بیشرم تحت فرماندهی و نظارت شخص مجتبی خامنه ای قرارداشت. دربخشی از همین سند مورد بررسی اظهار شده است که مجتبی حتی تلفن پدرش را زیر شنود قرار داده است.

اگر سیف الاسلام، پسر قذافی مخلوع حد اقل آشکارا درامور دخالت می کرد وبدین وسیله تا دقایق آخرشهامت تقبل مسئولیت را داشت، سیف الکفر رژیم تهران ترجیح می دهد در حواشی ودر خفاعلیه ملت ایران ومنافع ملی ما توطئه کند.

شاهین فاطمی
پاریس
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin