۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه



قانون اساسی ایران درباره‌ی زنان دو رویکرد دارد: 

۱. زنان حقی ندارند ۲. زنان تکلیف و مسئولیتی ندارند

با این توضیح که:
۱. زنان حقی ندارند یعنی حتی درباره‌ی بدن خود هم نمی‌توانند تصمیم بگیرند و مثلا برای عمل جراحی به اذن پدر، شوهر یا امثالهم نیاز دارند.
۲. زنان تکلیفی ندارند یعنی زنان «به لحاظ قانونی»، وظیفه و مسئولیتی در قبال هیچ کس، حتی فرزندان خود، ندارند، مثلا زن حتی موظف نیست کودک خود را شیر دهد یا معاش کسی، حتی خودش، را تامین کند چون از نظر «قانون» همیشه یک مرد موظف است معاش زن را تامین کن (تنها وظیفه‌ی «قانونی» زن «تمکین» است که اغلب شامل مواردی است مانند ترک خانه و از همه مهم‌تر آمیزش جنسی)

به طبع، وضعیت مردان برعکس است:
۱. اغلب حقوق موجود در قانون، متعلق به مردان است
۲. اغلب تکلیف‌های فردی و اجتماعی بر عهده‌ی مردان است. اغلب همین وظایف اقتصادی-اجتماعی است که سبب می‌شود مردان در برابر زنان، که تنها وظیفه‌ی تمکین دارند، دائما موضعی قوی‌تر داشته باشد.

انسان یعنی مجموعه‌ی حق و تکلیف پس اگر کسی برای حقوق برابر تلاش می‌کند، باید برای تکلیف و مسئولیت برابر نیز تلاش کند اما جالب اینجاست که همه فقط از حقوق برابر حرف می‌زنیم و حتی گاه «بی‌مسئولیت بودن قانونی زنان» را "تبعیض مثبت" قلمداد می‌کنیم!‍

پس علاوه بر حقوق برابر؛ مسئولیت برابر نیز از واجبات این جنبش هست

حرف آخر این که تبعیض‌های جنسیتی تنها مشکل زنان نیست، مشکل انسان‌هاست و جا انداختن این موضوع از وظایف جنبش زنان است

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin