حسین علیزاده : نامه سرگشاده یک دیپلمات به گزارشگر
ویژه حقوق بشر
حسین علیزاده دیپلمات سابق کشورمان که در اعتراض به وقایع پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ با استعفای خود به جنبش یبز مردم ایران پیوسته است در نامه ای به گزارشگر ویژه حقوق بشر از وی خواسته است تا بدون اغماض و وارد نمودن معادلات سیاسی در وظیفه خطیر خود، به بررسی ابعاد گسترده نقض حقوق بشر در ایران بپردازد.
به گزارش تحول سبز وی در این نامه محمد نوری زاد، نرگس محمدی، نسرین ستوده و دیگر زندانیان سیاسی رابه عنوان شهدای زنده ای معرفی می کند که قادرند گزارش فجایع ضد انسانی جمهوری اسلامی را روایت کنند و گوشه ای و تنها گوشه ای از این جنایات را برای گزارشگر ویژه حقوق بشر به تصویر بکشند.
در این نامه آمده است: ” این رنج نامه را می نگارم تا درکنار براهین متقنی که دارید، استدلال ساده خود را در وخامت وضعیت حقوق بشر ایران با این سخن مدلل کنم که واکنش تند مقامات عالیه جمهوری مبنی بر “راه ندادن گزارشگر به خاک ایران”، جز آن نیست که عمق فاجعه چنان وحشتناک و دهشتناک است که رژیم حاضر است انگ نپذیرفتن را بر ننگ مشاهدات شما از فجایع آنان ترجیح دهد.”
متن کامل نامه سرگشاده حسین علیزاده به دکتراحمد شهید که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:
آن را که حساب پاک است …………از محاسبه چه باک است
جناب دکتر احمد شهید
گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
با سلام و احترام
آنچه مرا واداشته تا این نامه برایتان بنگارم، پیشینه مشترکی است که ما دو را به عنوان دیپلمات های کشورهایمان به هم نزدیک می کند. چنین اشتراکی می توانند درک متقابل ما از وضعیت حقوق بشر به همراه داشته باشد. حسن پیشینه شما در کسوت وزیر خارجه مالدیو، اینک شما را مورد اعتماد عالی ترین نهاد بین المللی (شورای حقوق بشر سازمان ملل) قرار داده تا به بررسی وضعیت حقوق بشر در کشور من بپردازید. اما من، کاردار موقت و معاون پیشین سفارت جمهوری اسلامی ایران در هلسینکی پس از ۲۱ سال خدمت در وزارت خارجه ایران، اینک پناهنده سیاسی نزد دولت میزبان، فنلاند، هستم.
عالیجناب
اینجانب و برخی دیگر از همکارانم در اعتراض به سرکوب بیرحمانه ملت ایران و به منظور رسانیدن فریاد ملتی رنجور و صد البته “بی پناه” به گوش جهانیان، خود را ناگزیر دیدیم تا با این اقدام سیاسی بازتاب دهنده صداهای خفته، دهان های دوخته، چانه های خرد شده، زندانیان به بند کشیده، شهیدان گمشده، مادران فرزند از دست داده، روزنامه های توقیف شده، احزاب تعطیل شده، اقلیت های دینی ممنوع شده و از همه بالاتر “وکیل مدافعان به کیفر رسیده این همه قربانیان نقض حقوق بشر” در جمهوری اسلامی باشیم.
عالیجناب
این نامه سرگشاده را ننوشته ام که به تکرار هزارباره نقض مستمر حقوق بشر در جمهوری اسلامی بپردازم چرا که اطمینان واثق دارم ده ها قطعنامه سازمان ملل و صدها اعلامیه سازمان های مدافع حقوق بشر و هزاران گواه زنده فجایع ضد بشری در سیاهچالی به نام “جمهوری اسلامی” به قدر کافی و وافی ادله مثبته برای مجرمیت دولتمردانی رِشت خوی و حاکمانی درشت گوی هستند تا شما را از فجایع ساری و جاری در جمهوری اسلامی آگاه سازند.
کدامین دلیل بالاتر از اینکه از زمان تاسیس شورای حقوق بشردر سال ۲۰۰۶ نخستین کشوری که اینک گزارشگر ویژه برای بررسی و وارسی وضعیت حقوق بشر در آن تعیین شده، جمهوری اسلامی است. اگر نبود ادله و شواهد قانع کننده، هرگز شورا بر این صرافت نمی افتاد تا گزارشگری را برای آن تعیین کند.
پس این رنج نامه را می نگارم تا درکنار براهین متقنی که دارید، استدلال ساده خود را در وخامت وضعیت حقوق بشر ایران با این سخن مدلل کنم که واکنش تند مقامات عالیه جمهوری مبنی بر “راه ندادن گزارشگر به خاک ایران”، جز آن نیست که عمق فاجعه چنان وحشتناک و دهشتناک است که رژیم حاضر است انگ نپذیرفتن را بر ننگ مشاهدات شما از فجایع آنان ترجیح دهد.
عالیجناب
قطعه شعر پارسی که در مطلع این نامه آمد، بیان ساده ما ایرانیان برای رسوا کردن هر دست آلوده به اعمال خلاف است. فرض بگیریم یک شهروند ایرانی درمظان اتهام به نگهداری مال مسروقه یا جسد دفن شده در خانه اش از سوی دادگاه محکوم به تفحص گردیده، کدامین گواه بر ارتکاب جرم بهتر از این است که وقتی او خود را مبرا می داند، مانع تفحص منزلش توسط مقامات صاحب صلاحیت می شود؟ در چنین موقعی است که ضرب المثل فارسی می گوید:
آن را که حساب پاک است …………از محاسبه چه باک است
عالیجناب
این شرح حال دولتمردان جمهوری اسلامی از رییس قوه قضائیه گرفته تا وزیر خارجه و رییس کمیسون امنیت ملی مجلس و فرمانده سپاه پاسداران و… است که هر یک عَلم مخالفت با بازدید شما از کشور عزیزمان را برداشته اند. در هزل و هذیان گویی این دولتمردان، طًرفه همین بس که از یک سو رییس دولتش آن کشور را “آزاد ترین کشور دنیا” و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه (جواد لاریجانی) آن را “تنها دمکراسی منطقه” می نامند آنگاه رییس قوه قضائیه با گستاخی تمام اعلام می دارد که “سیاست ما نپذیرفتن گزارشگر ویژه است”. وه که از انبان پر از قیل و قال های درسی چنان قاض القضاتی، چه پریشان گویی ها بیرون می آید که “مبانی حقوق بشر غربی قابل تحمیل نیست و ما نمی توانیم حقوق بشری که آنها از مجموع فرهنگ لیبرالی بر ما تحمیل می کنند، بپذیریم زیرا نظام دینی ما می تواند خودش، نظام حقوق بشری بر اساس مبانی خودش داشته باشد.” گویی جهانیان فراموش کرده اند تا همین دیروز جمهوری اسلامی خود شیفته عضویت در شورای حقوق بشر بود؟ وانگهی گویا او در هزاران آموخته خود، نیاموخته است که مادام دولتی امضای خود را زیر میثاق، پیمان یا کنوانسونی نهاده است ملزم به اجرای آن است مگر آنکه از آن خارج شود. مگر چه فرقی است بین پذیرش سرزده بازرسان آژانس بین المللی اتمی از تاسیسات اتمی ایران بر اساس تصمیم آژانس به عنوان یک مرجع بین المللی و پذیرش گزارشگر ویژه بر اساس تصمیم شورای حقوق بشر به عنوان یک مرجع بین المللی دیگر؟
عالیجناب
قاض القضات کشور ما نیک می داند که اگر نبود اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر میثاق هایی که امضای جمهوری اسلامی را دارد، باز این حکومتگران به دلیل نقض قوانین ساری و جاری جمهوری اسلامی از جمله نقض قانون اساسی کشور نیز پرونده ای سنگین وننگین دارند چه رسد به تعهدات بین المللی خود که بر اساس میثاق های بین المللی بدان ها متعهد است. برای تبین موضوعی نظر شما را به مثال ساده ای جلب می کنم.
بر اساس قانون مدنی جمهوری اسلامی بر گرفته از فقه اسلامی، اصل بر برائت افراد از هر جرمی است مگر آنکه خلاف آن توسط دادگاه صالحه اثبات شود. طرفه حکایتی است که در کشور مدعی آزادی و دمکراسی، دو تن از شخصیت های برجسته جمهوری اسلامی آقایان میرحسین موسوی (نخست وزیرپیشین) و مهدی کروبی(رییس مجلس)، برای ۵ ماه متوالی در حبس خانگی به سر می برند و حال آنکه نه دادگاهی برای آنان تشکیل شده و نه حکمی بر محکومیت آنان صادر شده است. این تناقض آشکار با قانون مدنی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، آنگاه مضحک است که بدانیم مهدی کروبی خود اعلام آمادگی حضور در دادگاه را نموده بود و مضحک تر است آنگاه که اگر این دو مجرمند چرا همسران آنان نیز دربند هستند؟ اذعان می دارید که مشکل جمهوری اسلامی از این مثال ساده آغاز می شود و به هزاران نقض “سیستماتیک” حقوق بشر (بنا به گفته خانم شیرین عبادی برنده صلح نوبل) ختم می شود.
عالیجناب
شما با سابقه مسلمانی بهتر از هر کس معنای “شهید” را که از قضا نام شماست می دانید. شهید به جانباخته ای گفته می شود که در راه حفظ کرامت و عزت و شرف و میهن خود جان برکف نهاده است. اینکه هزاران بی پناه ایرانی در زیر شکنجه های قرون وسطایی در ایران جان باخته و شهید شده اند جای تردید ندارد. اما مایلم یادآور شوم که در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی، اصطلاحی رایج شد به نام “شهید زنده”.
شهید زنده در عرف رزمآوران مان، رزمنده ای بود که در میدان جنگ به شهادت نرسیده ولی با پیکر مصدوم و از کار افتاده خود شاهد زنده تجاوز صدام به ایران عزیز بود. اینک جناب دکتر شهید، اگر هزاران شهید راه آزادی و دمکراسی و حقوق بشر نیستند تا گزارش فجایع ضد انسانی جمهوری اسلامی را به سمع و نظرتان برسانند، سیاهچال جمهوری اسلامی پر است از شهیدان زنده که می توانند گوشه ای و تنها گوشه ای از این جنایات را برایتان به تصویر بکشند. محمد نوری زاد، نرگس محمدی، نسرین ستوده و… تنها تعدادی از این شهیدان زنده هستند.
سخن آخر
سخن آخر،اما، اینکه از یاد نبریم اگر چه پریشان گویی رهبران جمهوری اسلامی را پایانی نیست ولی این سخن حق را نیز از آنان و هزاران دلسوز و فعال حقوق بشری نمی توان نادیده گرفت که متاسفانه از حقوق بشر بعضاً به عنوان ابزار سیاسی برای اعمال قدرت در حق کشوری و اغماض نظر از کشوری دیگر استفاده می شود. امعان و اذعان دارید که چنین برخوردی، جز گستاخ تر شدن کشورهایی چون جمهوری اسلامی را در نقض حقوق بشر به همراه ندارد. گرچه نیک می دانم علاج این مشکل نه در دستورکار شما و نه در دستان شماست ولی به عنوان فردی سرشناس در عرصه پیشبرد حقوق بشر در جهان، زبان شما گویاتر و برنده تر از هر کس دیگری برای پایان دادن به استفاده ابزاری از حقوق بشر کارا و تواناست.
برای شما،عالیجناب، در وظیفه خطیری که چشم یک ملت و تاریخ آیندگان بدان دوخته شده، آرزوی توفیق دارم.
حسین علیزاده
هلسینکی- ۱۰ جولای ۲۰۱۱