وضعیت بحرانی دو زندانی بیمار محبوس در بند ٣۵٠ اوین | |
وضعیت جسمی دو زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ به نامهای پیمان کریمی و حسن فرجی بحرانی گزارش شده است. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیمان کریمی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات ٨٨ به دلیل نوسانات شدید و مکرر قند خون از ٢ ماه پیش تا اکنون در بهداری اوین بستری است. از زمان بستری شدن این زندانی سیاسی مبتلا به بیماری دیابت به دلیل شوکهای متعددی که به وی وارد آمده چشمهایش دچار کم سویی شده است بنا به نظر پزشکان در صورت تداوم این روند وی در معرض نابینایی کامل قرار خواهد گرفت. هم چنین حسن فرجی زندانی دیگر محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از بیماریهای فراوانی از جمله قلبی و دستگاه گوارش رنج میبرد. به دلیل ابلاغ حکم جدید مبنی بر ۱۰ سال حبس تعزیری دچار حمله قلبی شده و به بیمارستان مدرس منتقل و مجددا به بند بازگردانده شد. نامبرده به علت عوارض ناشی از سکته قلبی از قدرت تکلم پایینی برخوردار است وقادر به راه رفتن و انجام امور شخصی خود نیست. با پیگریهای همبندیان وی از مسؤلین زندان مشخص شد که به دلیل تشابه اسمی این زندانی سیاسی با فردی متهم به قاچاق اسلحه، حکم به اشتباه به ایشان ابلاغ شده است. و محکومیت جدیدی در انتظار ایشان نیست. شایان ذکر است که پزشکی قانونی برای هر ٢ زندانی بیمار گواهی عدم تحمل کیفر صادر کرد، ولی دادستان تهران به خواست این مرجع قانونی به دلیل اعمال فشار نهادهای امنیتی تمکین نمیکند |
۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه
توقیف بیش از شش هزار جلد کتاب مقدس مسیحیان در ایران | |
مجید ابهری، مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفته که «مبلغان ادیان مسیحی با اتکا به پول های کلان و تبلیغات دروغین برای به انحراف کشیدن جوانان تلاش می کنند و در همین راستا، چندی پیش شش هزار و ۵۰۰ نسخه كتاب مقدس مسیحیان در مسیر زنجان ـ ابهر کشف و توقیف شد.» به گزارش سایت «محبت نیوز»، آژانس خبری مسیحیان ایران، آقای ابهری در گفت وگو با خبرگزاری مهر گفته است: «این کتاب ها از نوع بهترین کاغذ در دنیا و در اندازه جیبی بودند.» این گزارش در رسانه های خارج از کشور بازتاب داشته و از جمله روز پنجشنبه در وبسایت «کریسشن تودی» که به اخبار جمعیت مسیحیان جهان اختصاص دارد، منتشر شده است. وی گفته است: «نکته قابل توجه در این موضوع که باید مورد توجه نهادهای قضایی و امنیتی و دینی قرار گیرد این است که تمام ادیان و مکاتب برای مقابله با دین اسلام نیروی خود را یکپارچه کرده اند و گرنه ارسال دو نوع کتاب دینی به یک کشور چه مفهومی دارد.» به گزارش محبت نیوز، پیش از این نیز در تاریخ هفتم آبان ماه ۱۳۸۹ هم ماموران انتظامی و سپاه پاسداران آذربایجان غربی در یک دستگاه اتوبوس مسافربری مسیر سلماس – تهران، تعداد ۳۰۰ جلد کتاب مقدس مسیحیان را پس از بازرسی اتوبوس کشف و ضبط کردند. این سایت همچنین گزارش داده که اداره بازرسی و كشف كالای قاچاق با همكاری سپاه پاسداران استان آذربایجان غربی پس از توقیف این کتاب های مقدس مسیحیان، همه را در روستای «دریشک» به آتش كشیدند. هر چند قانون اساسی جمهوری اسلامی، آیین مسیحیت را به رسمیت شناخته است، اما در سالهای گذشته مقامهای جمهوری اسلامی محدودیتهای گستردهای را برای اقلیتهای مذهبی در ایران اعمال کردهاند که از آن جمله میتوان به بازداشت شماری از کشیشان مسیحی و محاکمه آنان اشاره کرد. دیماه سال گذشته، مرتضی تمدن، استاندار تهران با مقایسه مسیحیان تبشیری با وهابیت و طالبان، از آئین آنها با عنوان یک «جریان منحرف و فاسد» در مسیحیت نام برده و از بازداشت رهبران شان و نیز برخورد شدیدتر با آنها خبر داده بود. | |
رادیو فردا | |
مقابله رژیم اسلامی با قرارهای فیس بوکی/جنبش اعتراضی سوت | |
آخرین قرار فیس بوکی با نام «هندوانهخوری»، باعث نگرانی مسولان شده است. اگرچه نیروی انتظامی عدهای از شرکتکنندگان دو برنامۀ «آب بازی» و «خزبازی» را دستگیر کرد اما قرارهای فیس بوکی با برنامۀ «شیشه پاک کنی» و «هندوانه خوری» ادامه یافت. تحلیلگران نزدیک به حکومت معتقدند برخورد چکشی با این پدیده خطرناک است و باید نمونههای مشابه آن را با نظارت نهادهای رسمی برگزار کرد. اگرچه نیروی انتظامی عدهای از شرکتکنندگان در دو برنامۀ «آببازی» و «خزبازی» را دستگیر کرد اما قرارهای فیس بوکی به همین دو برنامه ختم نشد و با برنامۀ «شیشه پاک کنی» در حمایت از کودکان کار ادامه یافت و حالا نوبت به «هندوانه خوری» رسیده است. تحلیلگران سایتهای نزدیک به حکومت، شخصیتهای انتظامی و برخی نمایندگان مجلس این برنامهها را حاصل برنامه ریزی غرب و نوعی تمرین برای بسیج نیروهای جوان علیه حاکمیت ارزیابی کرده اند. سایت خبری-تحلیلیِ «الف» در یادداشتی بدون ذکر نام نویسنده، ضمن این که قرارهای فیس بوکی را «دسیسۀ فرهنگی جدید» نامیده به مسئولان جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده است برای مقابله با این برنامه ها از برخوردهای چکشی پرهیز کنند و خودشان چنین برنامه هایی را زیر نظر نیروی انتظامی و شهرداری تدارک ببینند آرش آبادپور، وبلاگنویس و تحلیلگر شبکههای اجتماعی مجازیِ ساکن کانادا که با نام مستعار «آرش کمانگیر» در فضای مجازی شناخته میشود، از دلایل برخورد امنیتی با قرارهای فیس بوکی و پیامدهای دولتی کردن این اتفاق میگوید. آرش آبادپور معتقد است: «نمیتوان قرارهای فیس بوکی را به خارج از ایران رابط داد و از طرفی دولتی شدن قرارهای فیس بوکی و اجرای این پدیده به صورت بخشنامهای به ضرر خود حاکمیت است.» همچنین در کنار مطرح شدن چهار قرارهای فیس بوکی در داخل ایران، یک اید نیز در خارج از ایران مطرح شده که در آن مردم را در داخل به سوت زدن در ساعت 9 هر شب با استفاده از سوتهای کوچک دعوت کرده است. بشنوید:گفتگو با آرش آباد پور |
سه 28 مرداد - سه واقعه تاریخی
28 مرداد 1332
این روزها به مانند روند حدود سی ساله گذشته بسیاری مشغول 28 مرداد 1332 هستند و معمولا هم به جای بحث منطقی در این زمینه که قاعدتا باید به تاریخ سپرده شده باشد و در بستر تاریخ به سادگی پیرامونش تبادل نظر شود دعوا و دشنام انجام می شود. زمانی که واقعه ای (خوب یا بد از دید هر شخص) در نزد یک ملت به تاریخ پیوسته باشد بحث پیرامون آن در یک فضای منطقی و به دور از احساسات و حب و بغض انجام می شود و هر شخصی آزادانه دیدگاه و برداشت خودش را بیان می کند ولی متاسفانه فسیل های سیاسی چنین اجازه ای را نمی دهند و مرتب با سمپاشی هایی که در فضای سیاسی جامعه ایرانی می کنند تعصب و حب و بغض را باز تولید می کنند. ای کاش این ویژگی تنها در انحصار فسیل هایی بود که این آش حکومت اسلامی را برای ایران و ایرانی پختند. با کمال تاسف ما جوانان هم گرفتار این تعصب های احمقانه شده ایم و دو تن با عقاید متفاوت در یک زمینه نمی توانیم بدون دعوا و توهین و دشنام باهم به مانند دو انسان متمدن تبادل نظر کنیم و همه ما معتقدیم که سخن درست تنها از دهان ما خارج می شود و جمله درست تنها با قلم ما نوشته می شود.
من وارد بحث مستقیم درباره سقوط دولت زنده یاد دکتر محمد مصدق و روابط محمد رضا شاه با مصدق و سایر این قضایا نمی شوم و این موضوع به این دلیل است که متاسفانه با تلاش جمهوری اسلامی و رسانه های فارسی زبان غیر ایرانی و متاسفانه برخی از ایرانیان نا آگاه و متعصب این موضوع هنوز به تاریخ نپیوسته و پس از حدود شصت سال هنوز لایه کلفتی از تعصب روی آن نقش بسته و تلاش جمهوری اسلامی و این رسانه ها هم یک دلیل بیشتر ندارد و آن چیزی جز تفرقه انداختن میان مخالفان جمهوری اسلامی نیست زیرا آنها به خوبی فهمیده اند که متاسفانه ما مخالفان جمهوری اسلامی نمی توانیم هم با یکدیگر در زمینه یا زمینه هایی اختلاف نظر داشته باشیم و هم با هم در برابر جمهوری اسلامی همبسته و متحد باشیم پس تلاش می کنند از هر بستری برای بیشتر کردن این تفرقه استفاده کنند. امیدوارم روزی در آینده نزدیک این تعصب از بین برود و بتوان با احترام به یکدیگر بدون درگیری در این زمینه آزادانه و منطقی بحث کرد.
28 مرداد 1357
اما یکی از دو واقعه خونباری که متاسفانه به دلیل همین تعصب و اهمیت بیش از حد دادن به 28 مرداد 32 هر سال و همیشه در سایه قرار می گیرد و تنها اشاراتی کوچک به آن می شود به 28 مرداد 1357 مربوط می شود یعنی درست حدود شش ماه پیش از روی کار آمدن حکومت آخوندی.
در شبی از شبهای تابستان در شهر آبادان حدود چهارصد هم میهن ما فارغ از همه داستانهای آن روزگار در سینما رکس در حال تماشای فیلم بودند که جنایتکاران و سرداران اسلام ناب محمدی دست به یکی دیگر از جنایات خود زدند و با نهایت شقاوت و سنگدلی به مانند پیشوایان جنایتکار دین و آیینشان برای به قدرت رساندن خود چهارصد انسان را زنده زنده در آتش سوزاندند و متاسفانه حکومت محمد رضا شاه و در راس همه مزدور بزرگ و نخست وزیر وقت جعفر شریف امامی به جای برخورد با عاملان این جنایت که با تحقیقات مستند زنده یاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی کاملا مشخص بودند در این زمینه سکوت کردند و این سکوت سبب خشمگینی خانواده های داغدیده و همچنین پیوستن مردم آبادان و به ویژه کارگران پالایشگاه نفت آبادان به این انقلاب نکبت بار شد.
همین تحقیقات دکتر عاملی تهرانی سبب اعدام این مرد بزرگ و میهن پرست شد.
در کتاب پشت پرده انقلاب - اعترافات حسین بروجردی که به کوشش دکتر بهرام چوبینه گردآوری شده حسین بروجردی کاملا این ماجرای آتش زدن سینما رکس را با جزئیات شرح می دهد. همینطور خانم شیدا نبوی نیز تحقیقی بسیار خواندنی با نام فاجعه سینما رکس آبادان دارند که بسیار در این زمینه روشنگر است.
لازم است در اینجا به نویسنده و کارگردان و بازیگر خوب و متعهد سرزمینمان آقای پرویز صیاد نیز اشاره بکنم که در نخستین سالهای حکومت آخوندی نمایشنامه ای مستند با نام ((محاکمه سینما رکس آبادان)) را روی صحنه برد و کمک بسیاری به فراموش نشدن این جنایت هولناک کرد.
28 مرداد 1358
سومین 28 مرداد تاریخی در سرزمین ما ایران یادآور جنایتی علیه هم میهنان عزیز و مظلوم کرد ماست که با فرمان جهاد خمینی علیه آنها دهها تن از این هم میهنان به قتل رسیدند. خمینی برای انجام این جنایات در این منطقه دست پرورده خود که از نظر مشکلات روانی با خمینی برابری می کرد یعنی صادق خلخالی به مناطق کردنشین و این بیمار روانی با شقاوت تمام در دادگاه های چند دقیقه ای حکم اعدام صادر می کرد.
به راستی انقلابی که پایه اش با این جنایات گذاشته شده باشد آخر و عاقبتی بهتر از این نخواهد داشت.
بر خلاف تبلیغاتی که می کنند که این انقلاب از مسیر خود منحرف شده و از این دست سخنان بی پایه این جنایات و سایر جنایات از نخستین روز نشان می دهد که هیچ انحرافی در مسیر این انقلاب نکبت بار نبوده و هنوز ادامه همان مسیر سیاه و جنایت بار است.
به امید ایرانی آزاد و آباد و به امید آگاهی ایرانی
این روزها به مانند روند حدود سی ساله گذشته بسیاری مشغول 28 مرداد 1332 هستند و معمولا هم به جای بحث منطقی در این زمینه که قاعدتا باید به تاریخ سپرده شده باشد و در بستر تاریخ به سادگی پیرامونش تبادل نظر شود دعوا و دشنام انجام می شود. زمانی که واقعه ای (خوب یا بد از دید هر شخص) در نزد یک ملت به تاریخ پیوسته باشد بحث پیرامون آن در یک فضای منطقی و به دور از احساسات و حب و بغض انجام می شود و هر شخصی آزادانه دیدگاه و برداشت خودش را بیان می کند ولی متاسفانه فسیل های سیاسی چنین اجازه ای را نمی دهند و مرتب با سمپاشی هایی که در فضای سیاسی جامعه ایرانی می کنند تعصب و حب و بغض را باز تولید می کنند. ای کاش این ویژگی تنها در انحصار فسیل هایی بود که این آش حکومت اسلامی را برای ایران و ایرانی پختند. با کمال تاسف ما جوانان هم گرفتار این تعصب های احمقانه شده ایم و دو تن با عقاید متفاوت در یک زمینه نمی توانیم بدون دعوا و توهین و دشنام باهم به مانند دو انسان متمدن تبادل نظر کنیم و همه ما معتقدیم که سخن درست تنها از دهان ما خارج می شود و جمله درست تنها با قلم ما نوشته می شود.
من وارد بحث مستقیم درباره سقوط دولت زنده یاد دکتر محمد مصدق و روابط محمد رضا شاه با مصدق و سایر این قضایا نمی شوم و این موضوع به این دلیل است که متاسفانه با تلاش جمهوری اسلامی و رسانه های فارسی زبان غیر ایرانی و متاسفانه برخی از ایرانیان نا آگاه و متعصب این موضوع هنوز به تاریخ نپیوسته و پس از حدود شصت سال هنوز لایه کلفتی از تعصب روی آن نقش بسته و تلاش جمهوری اسلامی و این رسانه ها هم یک دلیل بیشتر ندارد و آن چیزی جز تفرقه انداختن میان مخالفان جمهوری اسلامی نیست زیرا آنها به خوبی فهمیده اند که متاسفانه ما مخالفان جمهوری اسلامی نمی توانیم هم با یکدیگر در زمینه یا زمینه هایی اختلاف نظر داشته باشیم و هم با هم در برابر جمهوری اسلامی همبسته و متحد باشیم پس تلاش می کنند از هر بستری برای بیشتر کردن این تفرقه استفاده کنند. امیدوارم روزی در آینده نزدیک این تعصب از بین برود و بتوان با احترام به یکدیگر بدون درگیری در این زمینه آزادانه و منطقی بحث کرد.
28 مرداد 1357
اما یکی از دو واقعه خونباری که متاسفانه به دلیل همین تعصب و اهمیت بیش از حد دادن به 28 مرداد 32 هر سال و همیشه در سایه قرار می گیرد و تنها اشاراتی کوچک به آن می شود به 28 مرداد 1357 مربوط می شود یعنی درست حدود شش ماه پیش از روی کار آمدن حکومت آخوندی.
در شبی از شبهای تابستان در شهر آبادان حدود چهارصد هم میهن ما فارغ از همه داستانهای آن روزگار در سینما رکس در حال تماشای فیلم بودند که جنایتکاران و سرداران اسلام ناب محمدی دست به یکی دیگر از جنایات خود زدند و با نهایت شقاوت و سنگدلی به مانند پیشوایان جنایتکار دین و آیینشان برای به قدرت رساندن خود چهارصد انسان را زنده زنده در آتش سوزاندند و متاسفانه حکومت محمد رضا شاه و در راس همه مزدور بزرگ و نخست وزیر وقت جعفر شریف امامی به جای برخورد با عاملان این جنایت که با تحقیقات مستند زنده یاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی کاملا مشخص بودند در این زمینه سکوت کردند و این سکوت سبب خشمگینی خانواده های داغدیده و همچنین پیوستن مردم آبادان و به ویژه کارگران پالایشگاه نفت آبادان به این انقلاب نکبت بار شد.
همین تحقیقات دکتر عاملی تهرانی سبب اعدام این مرد بزرگ و میهن پرست شد.
در کتاب پشت پرده انقلاب - اعترافات حسین بروجردی که به کوشش دکتر بهرام چوبینه گردآوری شده حسین بروجردی کاملا این ماجرای آتش زدن سینما رکس را با جزئیات شرح می دهد. همینطور خانم شیدا نبوی نیز تحقیقی بسیار خواندنی با نام فاجعه سینما رکس آبادان دارند که بسیار در این زمینه روشنگر است.
لازم است در اینجا به نویسنده و کارگردان و بازیگر خوب و متعهد سرزمینمان آقای پرویز صیاد نیز اشاره بکنم که در نخستین سالهای حکومت آخوندی نمایشنامه ای مستند با نام ((محاکمه سینما رکس آبادان)) را روی صحنه برد و کمک بسیاری به فراموش نشدن این جنایت هولناک کرد.
28 مرداد 1358
سومین 28 مرداد تاریخی در سرزمین ما ایران یادآور جنایتی علیه هم میهنان عزیز و مظلوم کرد ماست که با فرمان جهاد خمینی علیه آنها دهها تن از این هم میهنان به قتل رسیدند. خمینی برای انجام این جنایات در این منطقه دست پرورده خود که از نظر مشکلات روانی با خمینی برابری می کرد یعنی صادق خلخالی به مناطق کردنشین و این بیمار روانی با شقاوت تمام در دادگاه های چند دقیقه ای حکم اعدام صادر می کرد.
به راستی انقلابی که پایه اش با این جنایات گذاشته شده باشد آخر و عاقبتی بهتر از این نخواهد داشت.
بر خلاف تبلیغاتی که می کنند که این انقلاب از مسیر خود منحرف شده و از این دست سخنان بی پایه این جنایات و سایر جنایات از نخستین روز نشان می دهد که هیچ انحرافی در مسیر این انقلاب نکبت بار نبوده و هنوز ادامه همان مسیر سیاه و جنایت بار است.
به امید ایرانی آزاد و آباد و به امید آگاهی ایرانی
اشتراک در:
پستها (Atom)
مطلب را به بالاترین بفرستید: