۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

پگاه آهنگرانی را آزاد نکنید!

با سلام خدمت عالی‌جنابان «گم‌نام»
با خبر شدیم که پگاه ما در حال عزیمت به برون از این چارچوب دست‌وپابندِ رژیم کاملن اسلامی دستگیر شده که چرا می‌روی؟ بودی حالا خانم‌جان، کجا از این‌جا به‌تر بانو!… ام‌القرای جهان اسلام، فالوده، بستنی و گاهی نوشابه به صرف شیشه!
خبر نداریم که دست‌بندش زده‌اند یا قپانی شده. یا که گیسوانش را بر ذوالجناح ولایت بسته‌اند تا کشان‌کشان او را ببرد بازداشتگاه مثلن شاپور یا عشرت‌آباد… نه ببخشید زندان‌بانان آن‌جا شرف دارند. قرار بود پگاه‌مان یک‌راست سپرده شود دست مهندسان انسان‌ساز سپاه پاسداران. آن‌جا در گرمای بیابان‌های قم، ساوه، کرج و هر‌ جای دیگر که خاتم‌الانبیا قدم نهاده سويیت‌هایی ساخته‌اند در ابعاد قبر آدمی. یک در یک‌و‌نیم‌متر. حالا کمی کوچک‌تر تفاوتی نمی‌کند ولی حرف از بزرگتر‌شدن و کش آمدن نباشد که… اساسن روح آدمی در اماکن کوچک به‌تر صیقل پیدا می‌کند. شما حسابش را بکنید آدمی‌زاد در قبر جا برای خودش نیست حالا نکیر و منکر هم مهمان می‌شوند. خب چاره‌ای جز صیقل یافتن نیست. باید کوتاه شوی، کوبانده‌ می‌شوی از طول و عرض.
به یاد فيلم «زندان زنان» افتادم. آن‌جا که روی دسته صندلی سينما ضرب گرفته و بغل‌دستی‌ام را کلافه کرده بودم. حالا هم همان‌طور روی دسته‌ی صندلی مترو ضرب گرفته‌ام و می‌اندیشم که این بار پگاه ما چگونه به زندان افتاده. چشمانش را بسته، پرتش کرده‌اند توی صندوق عقب یک لکنته، از چاله و چوله‌های شهر گذشته‌، به مقصد که می‌رسند کشان‌کشان می‌برندش برای بازجویی. دو فاطی کماندو کریه‌المنظر وارد می‌شوند. لباس‌هایش را به زور می‌کنند. حتا لباس‌های زیر… عذابش می‌دهند. چند ساعتی در همان حال نگاهش می‌دارند. پگاه ما از نگاه آنان در عذاب است. می‌خواهد فریاد بکشد. جیغ بزند. چنگ بزند به روی صورت این نازنان. حال پگاه ما از حال قربانیان خمینی‌شهر و کاشمر بهتر نیست. نازنین است، ترد و ظریف… از این غول‌بیابانی‌ها می‌ترسد. لباس‌هایش را باز پرتاب می‌کنند توی صورتش، بپوش پاچه‌پاره، بپوش زنیکه‌ی خراب، بپوش…
پگاه‌مان را می‌برند. در حضور حاج‌آقا می‌نشانند. زنان خارج می‌شوند. پگاه می‌ماند و حاج آقا. پگاه خودش را در صندلی بازجویی فرومی‌برد. حاج‌آقا دهان لبریز از چرکش را باز می‌کند. بگو خانم، بگو می‌خواستی در آلمان با کی بخوابی؟ بدهم این‌جا آموزش فشرده ببینی تا در آلمان کارت را حرفه‌ای انجام دهی، بدهم…
با کدام حرا‌م‌زاده قرار ملاقات داشتی؟ از طرف کدام سازمان اجیرت کرده‌اند؟ در همین حال است که دفترچه، کتاب، لیوان، پارچ آب و هر چه روی میز بازجویی است روی سر پگاه‌مان خراب می‌شود. توی چمدانت صد رقم قرص و اسباب ضدبارداری است، نیست؟ اگر نیست پس صد رقم ابزار جاسوسی است. انتخاب خودت کدام است؟ یا هرزه‌ یا جاسوس؟ شاید هم هر دو!
پگاه می‌شکند، جیغ می‌کشد و فریاد می‌کشد. حاج‌آقا هم‌چون یک بیمار روانی شروع می‌کند به روایت صحنه‌ی معاشقه و سکس. پگاه‌مان را مجبور می‌کند به نوشتن گفته‌های حاج‌آقا، پگاه سر باز می‌زند. میز بازجویی شوت می‌شود به سینه‌ی پگاه. پگاه‌مان نقش بر زمین می‌شود. گریه می‌کند، زار می‌زند. قسم می‌خورد به تمام مقدسات. حاج‌آقا وحشی می‌شود. باز شروع می‌کند به روایت سکس مشمئز کننده، بیمار است، بیمار روانی. از این برخورد لذت می‌برد.
باید بنویسد تا از این اتاق دهشت رهایی یابد، باید بنویسد که از فلان سفارت مامور است، با فلان کارگردان که در چند بند آن‌طرف‌تر محبوس است خوابیده، باید بنویسد که موساد او را تامین می‌کند تا…
حاج‌آقا از هر دری وارد می‌شود تا پگاه‌مان بنویسد، می‌گوید خیلی‌ها بوده‌اند پس از آزادی، جنازه‌شان در یکی از جاده‌های پیچ در پیچ با چند پسر قرتی پیدا شده، بنویس تا هم خودت را راحت کنی هم این‌که بیش از این موجب زحمت ما و بچه‌های قرارگاه نشوی!
حاج آقا که می‌رود زنی وارد می‌شود، خبر می‌دهد که مادر پگاه به محض شنیدن خبر بازداشت سکته کرده، این‌ها که حاج‌آقا گفت را بنویس و برو بیمارستان پیش مادرت، خیلی‌ها نوشته‌اند و خلاص شده‌اند. تو هم مثل آن‌ها!
بازجوی خوب وارد می‌شود. قطعن او خیر و صلاح پگاه‌مان را می‌خواهد. یک دسته پرینت از ایمیل و پیغام‌های خصوصی ساختگی از پگاه‌ روی میز، هزار برگه توهین و افترا، هزار برگه با محتویاتی مشمئز کننده‌تر از تراوشات مزخرف ذهن حاج‌آقا!
آه یادم رفت… آقای بازجو، عالی‌جنابان «گم‌نام»!
پگاه‌مان را آزاد نکنید اما عذابش ندهید! تحقیرش نکنید؛ سرش را در چاه توالت فرو نبرید؛ مجبورش نکنید برگه‌های بازجویی را قورت دهد؛ مجبورش نکنید به کارهای نکرده… شما را به خدا!
کاری نکنید از زندان بیرون نیامده نسخه‌ی جدید «زندان زنان» را عینی و حقیقی به تصویر کشد. دردمان آن نیست که پگاه‌مان به زندان افتاده، چه فرق دارد، همه‌جای ایران زندان زنان است!
برگرفته از: سایت سه راه جمهوری



طبق گزارش واصله مهدي خزعلي امروز كه به وزارت اطلاعات مراجعه كرده بود ناگهان با محاصره برادران گمنام مواجه شد و برگه بازداشت را به ايشان ارائه ميكنند،همان برگه بازداشتي كه هفته گذشته مهدي خزعلي برايش در دادگاه وثيقه گذاشته بود! ولي برادران گمنام به اين موضوع توجه نمي كنند و او را بازداشت ميكنند
مهدي خزعلي ديروز در سايت خود عنوان كرده كه... به وزارت فخيمه اطلاعات توسط بازجويش احضار شده است:حاج آقا" از وزارت تماس گرفت، همان بازجویی که اسمش را نمی گفت، می گفت: « اسمم حاج آقا است! مرا " حاج آقا" خطاب کنید!» برای دوشنبه یعد از ظهر به وزارت فخیمه اطلاعات احضارم کرد.
گفتم: " برای گفت گو یا انفرادی؟"
گفت: " نه، فقط برای گفت گو و عودت بخشی از وسایل شما"
با دعای خیر شما - که همیشه بدرقه راهم بوده است -
حاج آقا بازجوي پر از صداقتش به ايشان گفته بود نه بازداشتي در كار است و نه بازجويي.فقط براي گرفتن لباسها و وسايلت كه از دو سال قبل در اينجا مانده است به وزارت بيا.
نميدانم اينها دروغ حيله گري را از كجا آموخته اند.مگر استاد اخلاق اينها آيا الله امجد نبوده است؟ كه هميشه توصيه به اخلاق و صداقت ميكند.
به كجا ميرويم كه وزارت اطلاعات و نيروي انتظامي و سپاه كه بايد همه ضابط سپاه باشند خود سر،بازداشت مي كنند آن هم براي پرونده ايي كه مسئولش قوه قضاييه است و چند روز قبلش برايس وثيقه صادر شده است!

منبع: صفحه فیس بوک دکترخزعلی:"http://www.facebook.com/Dr.Khazali"

دستمزد و شرایط آخوندها برای سخنرانی


دعوت از روحانیون شناخته‌شده برای حضور در مراسم و همایش‌های مختلف در کشور، تقریبا به یک شغل تبدیل شده و مانند حضور ستاره‌ها در برنامه‌های مختلف، قلق‌های خاص خودش را دارد.
به گزارش زنان ایران، در گفت‌وگو با تنی چند از مسئولان هماهنگی همایش‌های بزرگ دانشجویی و ملی در استان‌های مختلف کشور، اطلاعات و آمار جالبی به دست آورده که بخشی از آن تقدیم کاربران می‌شود.
البته پیش از آن ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از روحانیون اندیشمند و برجسته کشور نیز نسبت به رواج این رفتارها به شدت گلایه‌مندند و انتقادهای جدی دارند و بر همین اساس، این گزارش ضمن تقبیح رفتار آن افراد، از سخنرانان اصیل و منبری‌های باتقوای کشور تقدیر می‌کند.
به گزارش «تابناک»، برخی از این افراد که برای حضور در برنامه های تولیدی و موردی رسانه ملی مبلغی بین ۸۰ تا ۱۵۰ هزار تومان برای هر جلسه دریافت می کنند، حداقل نرخ دریافتی منبر و سخنرانی شان در مراسم‌های خارج از رسانه ملی ۵۰۰ هزار تومان است که تا ۱٫۵ میلیون تومان نیز متغیر است ضمن اینکه برخی آقایان که برای هر جلسه ۴۵ دقیقه تا یک ساعته کمتر از ۵ شب منبر را نمی پذیرند! البته به اینها بلیت رفت و برگشت هواپیما و یا هزینه رفت و برگشت ـ زمینی ـ و سوغاتی محلی را هم اضافه کنید.
بنابر این گزارش، اگرچه اغلب این افراد مدرس حوزه و دانشگاه هستند و معمولا به عنوان مشاور نیز در مراکز دولتی و خصوصی فعالیت می کنند و درآمد اصلی و پایه ای زندگی شان از راه وعظ و خطابه تامین نمی‌شود، با این حال در این بین اندک بزرگوارانی هم هستند که حضور در جمع مردم شهرهای مختلف را به چشم یک وظیفه تبلیغی صِرف و خدمتی بی مزد و منت می نگرند و اگر هیچ حق الزحمه ای نیز به آنها تعلق نگیرد خم به ابرو نمی آورند و حتی در پاره ای موارد، پاکت یا هدیه تعیین شده را به هیچ عنوان نمی پذیرند و به اصرار از میزبان می خواهند که این مبلغ را صرف امور خیر دیگری نماید.
برخی از شروط سخنرانان سرشناس و رسانه ای برای حضور در شهرستان ها که به استناد گفتگوهای حضوری و تلفنی برای دعوت به مراسم‌های مختلف به دست آمده به این شرح است:
توضیح ضروری آنکه «تابناک» از عنوان کردن نام برخی از این چهره‌ها که در شبکه‌های مختلف سیما و گاه برخی تریبون‌های رسمی به شکل مکرر حاضر می‌شوند، معذور است.
۱ ـ بلیت مرا طوری تنظیم کنید که با هواپیمای ایرباس باشد. هواپیماهای دیگر امنیت ندارد!
۲ ـ مرا از پاویون فرودگاه وارد کنید و حتما یکی از مقامات عالی رتبه استان باید به استقبال بیاید.
۳ ـ در ظرف یک بار مصرف غذا نمی خورم. آب شرب شهری نمی خورم و حتما باید آب معدنی تهیه کنید. غذا ترجیحا از غذاهای محلی منطقه باشد.
۴ ـ معمولا هر جا می رویم هدایایی هم به همراهانمان می دهند. شما هم علاوه بر تهیه بلیت رفت و برگشت هواپیما و پذیرایی از همراهان، هدیه ای هم برای آنها در نظر بگیرید.
۵ ـ در برابر تماس مسئولان برپایی یک همایش یا جشنواره: آقا شما مسئولیتت چیست که با من تماس گرفتی؟! شما که نباید با من تماس بگیری، خود آقای استاندار باید مرا دعوت کند. ضمن این که وقت من تا ۶ ماه آینده پُر است.
۶ ـ اگر جمعیت حضار کم تر از ۴-۳ هزار نفر باشد نمی آیم!
۷ ـ شما که می دانید تهران، دریاست! ـ این در حالی است که خیلی اوقات در مجالس تهران جمعیت حضار به صد نفر هم نمی رسد! ـ حالا ما وقت بگذاریم و بیاییم به شهر شما و آن وقت جمعیت کم باشد ـ کم از نظر حاج آقا زیر هزار نفر است ـ زمانمان به هدر رفته است! چندی قبل به مناسبت ایام محرم به شهری دعوت شدم. راننده جلوی یک طویله! ـ تعبیر وی برای یک ساختمان مسکونی معمولی در شهرستانی محروم ـ ایستاد، گفتم باید این جا استراحت کنیم؟ گفت بله؛ گفتم برگرد فرودگاه! خلاصه مردم جمع شدند که حاج آقا؟! گفتم حاج آقا و زهرمار! کوفی شده اید؟ ما سفیر حسینیم(ع)؛ این چه طرز برخورد است و… حالا شما از خودید تشریف بیاورید دفتر تا قرارداد تنظیم کنیم که انشاالله از این مشکلات پیش نیاید!
۸ ـ در تهران معمولا ۸۰۰-۷۰۰ هزار تومان برای هر برنامه به ما می دهند شما چه قدر می توانید بدهید؟ ـ در پاسخ به اعتراض زیاد بودن حق المنبر ـ : شما که می دانید همه از ما کمک می خواهند بنابراین ما باید از کسانی که می توانند بدهند بگیریم تا بتوانیم به نیازمندانی که دائم به ما مراجعه می کنند کمک کنیم. هزینه شما جای دوری نمی رود انشاالله خدا قبول کند! بعد هم شما که پول ندارید چرا به ما زنگ می زنید مگر مجبورید؟!
۹ ـ همراه نمودن فرزند و گاه خانواده و درخواست اقامت بیشتر در مناطقی که جنبه گردشگری و تفریحی دارند جهت بازدید از بناها و آثار تاریخی و بعضا خرید سوغات و صنایع دستی به هزینه میزبان!
۱۰ ـ برنامه سخنرانی ما در هر دانشگاه را معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در همان دانشگاه ها تنظیم می کند باید از این طریق هماهنگ کنید تا به دانشگاهتان بیاییم در این صورت، عمده هزینه را نهاد در تهران به ما پرداخت می کند البته شما هم باید یک سکه تمام بهار آزادی بدهید!
۱۱ ـ امام جمعه و فرماندار شهر به تهران بیایند و حضوری دعوت کنند. دعوت نامه کتبی را نمی پذیرم!
۱۲ ـ چون شهر شما فرودگاه ندارد نمی آیم! جانم را که از سر راه نیاورده ام که در جاده به خطر بیندازم و با اتومبیل مسیر فرودگاه (مرکز استان) تا شهر شما را زمینی طی کنم. من فقط در مرکز استان سخنرانی می کنم و به شهرستان نمی روم لطفا اصرار نکنید!
۱۳ ـ به شرطی می آیم که در شهرستان های اطراف تان هم برایم برنامه بگذارید و لااقل صدا و سیمای مرکز استان سخنرانی مرا پوشش دهد!

هشدار در مورد وضع نگران کننده حشمت الله طبر زدی 
• ۱۲۸ تن از فعالین سیاسی و اجتماعی و ۲۳ نهاد مدنی از دبیر کل سازمان ملل و گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران خواستند به وضع وخیم حشمت اله طبر زدی رسیدگی کنند ...


اخبار روز - گزارش دریافتی: صد و بیست و هشت شخصیت سیاسی، حقوق بشری، نویسنده، شاعر، هنرمند، پزشک، استاد دانشگاه، روزنامه نگار، ناشر و بیست و سه نهاد از سراسر جهان، طی نامه ای به دبیر کل سازمان ملل و گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران خواستار رسیدگی به وضع وخیم زندانی سیاسی آقای حشمت الله طبر زدی و دیگر زندانیان سیاسی شدند:


17 ژوییه 2011
عالی جناب بان کیمون، دبیر کل محترم سازمان ملل متحد

دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران

با احترام ؛
إز شما اقایان درخواست فوری داریم تا إز امکانات خود برای جلوگیری از یک تراژدی دیگر در زندان های ایران جلوگیری کنید.
سلامتی اقای حشمت الله طبرزدی، زندانی سیاسی دیگری که در ١٤ سال گذشته بیشتر عمر خود را در اسارت بسر برده بشدت رو به وخامت است، زیرا مقامات زندان از انتقال او به مرکز درمانی خارج از زندان برای معالجه خودداری می کنند.
بر اساس گزارش همبندان او در زندان رجایی شهر، اخیرا ایشان برای چندمین بار دچار حمله قلبی شده است.
اقای طبرزدی رهبر جبهه دمکراتیک ایران و یکی إز مدافعان سرشناس جنبش دمکراسی خواهی و خشونت پرهیزی در ایران است. او در ٢٧ دسامبر ٢٠٠٩ دوباره دستگیر و به ٨ سال زندان محکوم شد. به گفته آفای طبرزدی، ایشان در گذشته بارها در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تهدید به تجاوز شده تا پای اعترافات دروغین را امضا کند.
ما بشدت نگران افزایش خشونت جمهوری اسلامی ایران بر علیه فعالین سیاسی زندانی هستیم. گزارشات تایید شده و شواهد عینی بسیاری حاکی از اشکال گوناگون نقض حقوق بشر در زندان های ایران از جمله شکنجه، تجاوز و حتی اعدام است.
ما همواره امیدوار بوده ایم تا سازمان ملل، جامعه جهانی را وادار نماید تا برای آزادی تمام زندانیان عقیدتی، جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهد، با توجه به عدم أقدام مذکور ما مجددا تقاضا داریم سازمان ملل متحد شرایطی فراهم آورد تا حکومت جمهوری اسلامی وادار شود بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر که به امضا ایران هم رسیده، فورا برای تمام زندانیان سیاسی امکانات درمان و مراقبتهای پزشکی را فراهم نماید.

با احترام و سپاس فراوان


  افشای جنایت و خشونت در زندان های

 رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی
article picture
 
یک سردار سپاه و مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی که مسئول بازرسی امنیتی زندان ها بوده،و اخیراً از ایران فرار کرده است. موارد متعدد شکنجه و تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی ایران را افشا کرد.

مجله هفتگی "پاری ماچ" در روی جلد شماره اخیر خود، از شکنجه در ایران پرده بر می دارد. این مقاله آنچنان دلخراش است که خواندن آن برای کسانی که روحیه حساسی دارند توصیه نمی شود.
در مقاله مفصل این مجله که با عکس های ناراحت کننده ای از آثار شکنجه بر بدن کشته شدگان و نیز صحنه های تکان دهنده از تحقیر و ضرب و شتم هنگام بازداشت و یا بازجوئی همراه است، می خوانیم که چگونه برای خردکردن مردان زندانی، خواهرانشان در جلوی چشمانشان مورد تجاوز قرار می گیرند. یا از حضور باندهای مافیائی پرده براشته می شود که در جلوی در زندان ها از خانواده های مستأصلی که حاضرند برای آزادی عزیزانشان هرچه دارند بدهند، اخاذی کنند.
مقاله با یاد "ندا" آغاز می شود که اکنون دیگر برای همه غیر ایرانیان نیز شناخته شده است. نویسنده توضیح می دهد که از زمان بپا خاستن مردم و بخصوص دانشجویان سرکوب گسترده به رهبری آیت الله خامنه ای در ایران به راه افتاده است. شکنجه، تجاوز و اعدام در سکوت و بصورت مخفیانه انجام می شود و تنها به خاطر مشکوک شده به افراد، آنها می توانند در این جهنم گرفتار آیند. برخی از قربانیان بسادگی ناپدید شده اند. بعضی شانس بیشتری داشتند و زنده بیرون آمدند اما به شدت از این ماجرا لطمه خورده اند.
"مهین" یکی از این هاست. وی که از اواخر سال 2010 به یکی از کشورهای اسکاندیناوی پناهنده شده است، درحالیکه اشک می ریزد از فجایع زندان می گوید. او از بدو ورود به اروپا تحت درمان فشرده پزشکی است.
می گوید که هیچگاه فعالیت سیاسی نداشته، حتی به موسوی هم رأی نداده زیرا اعتقادی به امکان تغییرات نداشته است. با پدرو مادرش در شهرستان زندگی می کرده و هم و غمش این بوده که رشته پزشکی را به پایان برساند و برای گرفتن تخصص روانپزشکی برای کودکان عقب مانده به خارج بیاید. اما چنانچه به تلخی می گوید، بازی روزگار خود وی را به یک معلول تبدیل کرده است.
مهین تعریف می کند که لباس شخصی ها او را بدون هیچ دلیلی در مقابل نگاه وحشت زده مادرش از خانه برده اند. برادر مهین توسط نیروهای انتظامی جلوی دانشکده امیرکبیر دستگیر شده بود و مهین بعد ها می فهمد که برای شکستن برادرش از او استفاده شده است.
از همان لحظه که با پوشاندن سرش در یک سرپوش پارچه ای که با نوارچسب محکم شده احساس خفگی می کند، می فهمد که به چه جهنمی وارد شده است اما هنوز تصوری از شکنجه واقعی ندارد. با یادآوری این ناباوری، اشک از چشمانش جاری می شود و ادامه می دهد... از بوی خون و صدای ناله ها و سرفه های خشک که تنها ارتباط وی در زندان با زندگی بودند می گوید و باز شکنجه و توهین و این بار به جسم او تجاوز می شود. مهین تعریف می کند که تجاوز جنسی با صدای قرآن خوانی دومرد همراه بوده که مراسم شوم را شرعی می کردند و می گوید که آنها با نام فاطمه زهرا قربانی خود را به خدایشان هدیه کردند و پس از پایان کار بروی او ادرار کردند و رفتند.
این شکنجه در مدت بازداشت چندین بار انجام شد. مهین صدای ناله های برادرش را که التماس می کرد می شنید . می گوید بارها خواسته با کوباندن سرش به دیوار خودش را بکشد.
در نتیجه شکنجه هرچه درمورد برادرش دیکته می کنند، اعتراف می کند.
مهین پس از چهار ماه از زندان بیرون می آید . به برادرش حکم شش سال زندان به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" داده می شود ولی پس از دوسال با قید وثیقه آزاد می گردد.
خبرنگار پاری ماچ با تأکید بر وجود موارد مشابه، به شهادت یک قربانی 21 ساله دیگر اشاره می کند که با چهره پوشیده برای مدافعان حقوق بشر به ضرورت روبرو شدن با ترس و افشای حقایق صحبت کرده است.
در این مقاله به نامه ها و افشاگری هایی که از زندان به خارج راه پیدا می کند هم اشاره می رود.
بخشی از مقاله، به گفتگو با یک سردار سپاه و مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی اختصاص دارد که اخیراً از ایران فرار کرده است. وی که مسئول بازرسی امنیتی زندان ها بوده، شرح می دهد که این بخش از سپاه که چشم و گوش رهبر است، کارش نظارت بر کار مسئولین زندان های رسمی و غیر رسمی کشور است. آنها خودشان هم توسط دستگاه رهبری کنترل می شوند.
این عضو سابق سپاه می گوید که سپاه، دهها فیلم شکنجه را که قرار بوده به خارج فرستاده شود را توقیف کرده است. وی می افزاید که حکم زندانیان قبل از حضور در دادگاه با گذاشتن کد های خاص برابر نامشان از پیش تعیین می شود، مثلاً Z به معنی اعتراف گیری به هروسیلهT یا رقم هشت به معنی شکنجه و اعدام پس از اعتراف است و برای حق برخورداری از قضاوت عادلانه باید خیلی خوش شانس بود.
نویسنده پاری ماچ، از قول سردار فراری انواع شکنجه های به کار برده شده در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی را شرح می دهد. اگرچه این سردار خود را از اجرای این اعمال بری می داند ولی اعتراف می کند که دهها مورد از تجاوز جنسی توسط بطری درسته یا شکسته در مورد دانشجویان زندانی را دیده است. او حتی از تجاوز جنسی به دختر نه ساله یک زندانی به نام محمد خرم شکوه مهندس پتروشیمی در برابر چشمان پدرش حرف می زند که عاجزانه پدر را به کمک می طلبیده است.
می خوانیم که این مهندس نگون بخت بعنوان دشمن، به دار آویخته شد و از سرنوشت دخترش هم اطلاعی در دست نیست.
سردار سابق سپاه از وجود زندانهای مخفی در شهرهای مختلف حکایت می کند که مخوفترین آنها نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار دارد. وقتی می خواهند که قتل ها برای ترساندن بقیه برملا شود، زندانی را آزاد می کنند و سپس یک قاتل در ازای آزادی او را می کشد. به گفته این سپاهی، رژیم از سال 2010 تا کنون هرچه بیشتر از جنایتکاران در بازداشتگاه های مخفی خود استفاده می کند. مأمور امنیتی سابق رژیم، از ترس و کناره گیری زندانبانان و شکنجه گران می گوید که به فکر جمع کردن پول و فرار هستند. خود او می خواهد از گذشته اش برگردد و تقاضای بخشش دارد زیرا حتی خواهر خودش پولی را که او بدست می آورد متعفن می داند.
رادیو فرانسه

  روزه !!!



نخور، نیاشام،دود مکن، از مجاورت همسرت دوری کن، ووووو. باید به این حزب سیاسی جنایتکار اسلام گفت، به توچه؟. به توچه مربوط است که من چکار می کنم؟. امروزه هیچ دستگاه و مقامی حتی به گماشتگان، و نوکران خود چنین امر و نهی نمی کند. مرده شور بهشت شما آخوندهای فاسد و هرجایی ببرد که زندگی مردم خردباخته را این چنین جهنم کرده اید.
نخور، نیاشام،دود مکن، از مجاورت همسرت دوری کن، ووووو. باید به این حزب سیاسی جنایتکار اسلام گفت، به توچه؟. به توچه مربوط است که من چکار می کنم؟. امروزه هیچ دستگاه و مقامی حتی به گماشتگان، و نوکران خود چنین امر و نهی نمی کند. مرده شور بهشت شما آخوندهای فاسد و هرجایی ببرد که زندگی مردم خردباخته را این چنین جهنم کرده اید.

ماه رمضان نزدیک است و ایران بینوای ما، در زیر سایه ی شوم اسلام و اعمال مشمئز کننده ی مسلمین، به تنگ آمده است و رمضان تیری دیگر است بر قلب فسرده ی ایران زمین. نگارنده براین باورم که از نظر مزاحمت ها و محدودیت های اجتماعی و زیر پا گذاشتن حقوق انسانی هر فرد، پس از ماه محرّم، ماه رمضان رتبه ی دوم را دارا می باشد.
آن هم به دلیل اینکه یک مشت انسان خرد باخته ی غرق در خرافات، دوست دارند به خودشان گرسنگی دهند و دچار ده ها درد و مرض شوند، هیچ کسی، حق ندارد در کوچه و خیابان چیزی بخورد و یا بیاشامد.
کودکان و خرسالان و پیران، باید از گرسنگی و تشنگی زجر بکشند ولی لب به آب و غذا نزنند چرا که جمعیت مسلمان خردباخته روزه دار مملکت، ناراحت و عصبانی می شوند.
اگر کسی را در حین خوردن و یا آشامیدن، دستگیر کنند، آن شخص مجبور به پرداخت جریمه ی نقدی و همچنین تحمّل هشتاد ضربه شلاق است و یا حبس در زندان به مدّت ده روز تا دو ماه و یا بیشتر است. همواره از بچگی در گوش ما خوانده شده که جلوی چشم آدم روزه دار، چیزی نخورید، چرا که ممکن است فرد روزه دار، وسوسه شود و گناه دارد!.
باید جواب اینگونه مغلطه ها را به این صورت داد که:
اگر شخص با ایمان قوی روزه گرفته و برای دریافت پاداش الله مدینه و همبستر شدن با حوریان و غلامان، حاضر به تحمّل این زجر و شکنجه شده است، پس چرا با دیدن کسی که در حال غذا خوردن است، دست و پایش شل می شود و دلش می خواهد روزه اش را بشکند؟. این چه ایمان و اعتقاد سست و شکننده ایست؟.
و دیگر اینکه اگر شخصی روزه دار است و دیدن غذا خوردن دیگران، او را عذاب می دهد، مشکل اوست و آن شخص می تواند خود را در اتاقی زندانی کند و بیرون نیاید چرا که خوردن و آشامیدن، از حقوق ابتدایی اجتماعی و سلب نشدنی یک فرد هستند و اگر فرد و یا افرادی، به هر دلیلی نمی خواهند غذا بخورند، نباید مزاحم و سوهان روح دیگر افراد حاضر در اجتماع شوند و خود باید فکری به حال خودشان بکنند.
محدود کردن، شکنجه کردن و برخورد قانونی کردن با کسانی که نمی خواهند گرسنگی بکشند، پاک کردن صورت مسئله است و نه پاسخ روشن به پرسش موجود. یکی از مسائل آزار دهنده به دلیل وجود شخص روزه دار در سطح اجتماع، فارغ از مسئله ی محدود کردن دیگران از حق خوردن و آشامیدن و سیگار کشیدن و غیره، ” بوی بد دهان ” شخص روزه دار است که هنگام صحبت کردن و ارتباط کلامی برقرار کردن، بسیار مشمئز کننده است.

این مسئله نه تنها در هنگام صحبت کردن، بلکه حتی زمانی که کنار ایشان در صف نانوایی، در اتوبوس و مترو و مکان های دیگری ایستاده ایم، موجب آزار و ناراحتی همه ی کسانی می شود که روزه نمی گیرند. در رابطه با این امر،آخوند ها و امامان شیاد شیعه، دروغ های شاخداری گفته اند و نگارنده، نمونه ای از این مغلطه های شیطانی را برایتان می آورم.

در کدام دینی، در کدام مرامی، در کدام جامعه ای، و در کدام طریقتی انسان ناچار می شود که برای یک ماه بدن خود را از غذا و آب دوربدارد، و به دهها بیماری مبتلا شود؟. آخوندهای شکمباره و زنباره که همه جهان را در شکم و زیر شکم خو د می بینند، به چه جرأتی، به خود اجازه می دهند که انسان ها را از مواد غذایی محروم سازبد؟ و با چه خیره سری انسان را این چنین مورد شکجنه و آزار قرار ممی دهند؟. امروزه در جهان بافرهنگ هرگز با حیوانات هم چنین روشی اجراء نمی شود.
در کدام دینی، در کدام مرامی، در کدام جامعه ای، و در کدام طریقتی انسان ناچار می شود که برای یک ماه بدن خود را از غذا و آب دوربدارد، و به دهها بیماری مبتلا شود؟. آخوندهای شکمباره و زنباره که همه جهان را در شکم و زیر شکم خو د می بینند، به چه جرأتی، به خود اجازه می دهند که انسان ها را از مواد غذایی محروم سازبد؟ و با چه خیره سری انسان را این چنین مورد شکجنه و آزار قرار ممی دهند؟. امروزه در جهان بافرهنگ هرگز با حیوانات هم چنین روشی اجراء نمی شود.
برگرفته از: وبلاگ فضول محله


سرنوشت نامعلوم زهرا منصوری

سرنوشت نامعلوم زهرا منصوری پس از ۴۵ روز بازداشتاز سرنوشت زهرا منصوری - ۶۰ ساله زندانی محبوس در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین اطلاعی در دست نیست.الهام وحید در گفتگو با گزارشگران هرانا گفت: «مادرم ساعت ۷ صبح روز ۱۳ خرداد ماه با مراجعه ماموران وزارت اطلاعات به منزل پدری‌ام بازداشت شده و از آن زمان تا کنون خانواده‌ام هیچ اطلاعی از وضعیت وی ندارند.»


این زندانی که پس از بازداشت و تفتیش منزل به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است حدود ۲۰ روز پیش با همسرش به صورت تلفنی گفتگوی کوتاهی داشته است.

دختر خانم منصوری در ادامه افزود: «مادرم هیچ‌گاه وارد مسائل سیاسی نبوده است و تنها چند بار با برادرش محمد علی منصوری در زندان رجایی شهر ملاقات داشته است.»

وی در خصوص وضعیت جسمی مادرش به هرانا گفت: «مادرم از بیماری صرع رنج می‌برد و پزشک معالج ایشان گفته است در صورت عدم مصرف دارو‌ها و تشنج خطرات جانی وی را تهدید می‌کند.»

الهام وحید در خصوص آخرین پیگیری‌ها در مورد وضعیت مادرش گفت: «پدر در هفته اول بازداشت روزانه به دادسرای انقلاب و زندان اوین مراجعه می‌کرد که مسئولین زندان از ارائه اطلاعات در خصوص وی اجتناب می‌کردند.»

وی در ادامه گفت: «تن‌ها می‌دانیم مادرم در بند ۲۰۹ زندان اوین است و از وضعیت فعلی وی و اتهام ایشان و روند پرونده قضایی ایشان اطلاعی نداریم.»

محمد علی منصوری زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر به همراه چند تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۴ سالن ۱۲ نیز از بیست روز پیش به صورت غیر منتظره به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده‌اند.

تجاوز جمهوری اسلامی ایران به خاک اقلیم کردستان را محکوم می کنیم

نیروهای سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی در پی عملیاتهای گسترده ای که در روزهای اخیر در نوار مرزی آغاز کرده بودند ،امروز بیست و پنجم تیر با نقض قوانین بین کشوری با عبور از خط مرزی وارد خاک اقلیم جنوب کردستان شدند.

شایان ذکر است که این عملیات با شرکت چندین هزار نظامی و با پشتیبانی هلیکوپتر و سلاح های سنگین همچون توپ و تانک در منطقه مرزی "زلی " و "دره کوکە " در جریان است.
این تحرکات نظامی با عکس العمل نیروهای گریلای حزب حیات آزاد کردستان "پژاک" مواجه گشته و سبب درگیری شدید بین نیروهای گریلا و نیروهای نظامی ایران شده است.
این عملیات نقض فاحش اصول حقوق بین الملل، دهن کجی آشکار به مبارزات ملت کرد و شدیدا محکوم است



نانوایان پخت سنتی در خمینی شهر تهدید به اعتصاب یک هفتگی نمودند.
ایران خبر
akse nanva
علت اعتصاب, کاهش سهمیه پخت و شرایط سختی است که برای آنها تعیین شده است.
یکی از نانوایان در این باره گفت, به تازگی از آنها خواسته شده تا ظرف یک ماه از سازمان فنی و حرفه ای در پخت تخصصی خود گواهی نامه بگیرند! علاوه بر این از نانوایان خواسته شده تا خود را با شش کارگر به اداره کار معرفی نمایند. یعنی هر نانوایی باید شش کارگر با حقوق کامل و بیمه استخدام نماید. علاوه بر این ها, ۵شرط دیگر نیز برای این صنف گذاشته شده است. به دنبال این اقدام, نانوایان ضمن نوشتن نامه ای به صنف خود اعلام کرده اند که اگر چنین محدودیت ها و التزاماتی از روی آنها برداشته نشود, یک هفته دست به اعتصاب خواهند زد.

مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی دو هفته در بازداشت


مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی دو هفته در بازداشت
مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی و بازیگر فیلم “تهران من حراج” بازداشت شد.

ایران بریفینگ خبر داد که مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی و بازیگر سینما، بیش از دو هفته هست که در بازداشت نیروهای امنیتی به سر میبرد.تا کنون دلیل این بازداشت به خانواده و یا نزدیکان وی اعلام نشده است، اما به نظر می رسد، دلیل بازداشت وی پخش فیلم “تهران من حراج” ساخته گرناز موسوی است، که وی در سکانسی از این فیلم بدون حجاب در فیلم نشان داده شده است.فیلم «تهران من حراج» اولین فیلم زیر زمینی پس از انقلاب بود که بدون مجوز وزارت ارشاد ساخته و در سطح شهر به فروش رسیده بود .

گزارش‌گران بدون مرز: يک سال پس از بازداشت, ٧ وب‌نگار در وضعيتی نگران کننده بسر مي‌برند 

٢٧ و ٢٨ تيرماه ١٣٨٩ هفت وب‌نگار جوان از سوی ماموران وزارت اطلاعات در شهرهای مختلف ايران بازداشت شدند. در سالگرد بازداشت گزارش‌گران بدون مرز با انتشار بخش‌هايی از نامه‌های ارسال شده برای ناوی پيلاى کميسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و آيت‌الله صادق آملی لاريجانی رئيس قوه قضاييه در بهمن ماه سال گذشته، بار ديگر خواهان آزادی اين وب‌نگاران و همه روز‌نامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی است.

« ايمان مسجدی ، امير لطيفی ، محمدرضا گلی زاده ، لادن مستوفی مآب ، هانيه صانع فرشي، حجت نيكويی و سپهر ابراهيمی در تاريخ ٢٧ و ٢٨ تيرماه ١٣٨٩ از سوی ماموران وزارت اطلاعات در شهرهای مختلف ايران بازداشت شده‌اند.

«اين دانشجويان جوان که بين ١٩ تا ٢٧ سال سن دارند، به "توهين به مقدسات ، تبليغ عليه نظام، اقدام عليه نظام ، سب النبی ، محاربه و ...." متهم شده‌اند. اتهاماتی که بنا بر قانون مجازات اسلامی مي‌توانند به صدور احکام سنگين و به ويژه اعدام عليه آنها منجر شوند.
انها در تاريخ ٢٧ فروردين در شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه شدند. وکلا و خانواده‌های آنها اخيرا از آرای صادره عليه انها مطلع شده‌اند، با آنکه خوشبختانه طرح دو اتهام سنگين "سب النبی ، محاربه" عليه آنها منتفی شده است، اما اين جوانان به احکامی ناعادلانه و سنگين محکوم شده‌اند. ايمان مسجدی و سپهر ابراهيمی هر کدام به هشت سال زندان، محمدرضا گلي‌زاده، هانيه صاتع فرشي، به هفت سال زندان، حجت نيكويی و لادن مستوفی مآب به پنج سال زندان و امير لطيفی به هفت سال زندان و ٧٤ صربه شلاق محکوم شده‌اند.
«اين افراد پس از بازداشت تا چندين ماه در سلول‌های انفرادی نگاهداری شده و از سوی بازجويان وزارت اطلاعات برای اعتراف به عضويت در شبکه‌های "ضد اديان و کفارآميز" تحت فشار قرار گرفته و مجبور به اعتراف شده‌اند. متاسفانه اين اعترافات فاقد اعتبار قانونی از سوی بازجويان عليه آنها و در تائيد اتهامات وارده مورد استفاده قرار گرفته است. لازم به يادآوری است که در همه‌ی مدت بازداشت اين افراد اجازه ملاقات با خانواده و يا وکلای خود را نداشته‌اند. »
يک سال پس از دستگيری ،شرايط بازداشت اين وب‌نگاران بسيار نگران گننده است. در حالی از نظر جسمی و روحی به شدت ضعيف و بيمار هستند: لادن مستوفی مآب و هانيه صانع فرشی در بند متادون زندان اوين، محمدرضا گلي‌زاده و ايمان مسجدی در بند ٣٥٠ زندان اوين، حجت نيكويي، سپهر ابراهيمی و امير لطيفی در زندان مخوف رجايی شهر و در بند زندانيان عادی زندانی هستند . اين زندان به دليل موارد متعدد قتل، تجاوز و شکنجه يکی از خطرناکترين زندان‌های ايران است. برخی از اين زندانيان از سوی زندانيان عادی مورد حمله قرار گرفته و زخمی شده اند.
در ايران زندانيان از حقوق اوليه خود بهرمند نيستند و به ويژه از درمان پزشکی محروم هستند. وب‌نگار زندانی حسين رونقی مالکی از جمله اين زندانيان است، وی در تاريخ ١١ مهرماه ١٣٨٩ از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب تهران به ١٥ سال زندان محکوم شد. اين وب‌نگار بيش از سيصد روز را در سلول انفرادی بسر برده است. حسين رونقی ملکی به شدت بيمار است، عليرغم عمل جراحی بر روی کليه و نياز به مراقبت‌های پزشکی ويژه، مقامات قضايی و بازجويان وزارت اطلاعات از دادن مرخصی به وی که حق قانونی همه زندانيان است ممانعت مي‌کنند.
صدور احکام سنگين برای وب‌نگاران يکی ديگر از مشخصه‌های عدم رعايت حقوق زندانيان است. در بهمن ماه ١٣٨٩ حکم اعدام سعيد ملک‌پور و وحيد اصغري، از سوی دو شعبه مختلف دادگاه انقلاب اسلامی تهران و در پی محاکمه‌ای ناعادلانه با اتهام "مفسد فی الارض" صادر و برای تاييد به ديوان عالی كشور ارسال شده است. در تاريخ ١٥ خرداد سال جاری حکم اعدام سعيد ملک‌پور از سوی ديوان عالی کشور لغو اما همچنان در زندان است. نويد خانجانی دانشجوی جوان و وب‌نگار نيز در بهمن ماه ١٣٨٩به دوازده سال زندان محکوم شد. سخی ريگی وبلاگ‌نويس "بلوجستان سرافراز" در تاريخ ٢٨ خرداد ١٣٨٨ در زاهدان بازداشت و با اتهاماتی چون " نشر اکاذيب و اقدام عليه امنيت ملی" به بيست سال زندان، سنگين ترين حکم صادر شده عليه يک وبلاگ نويس در ايران، محکوم شده است.
گزارشگران بدون مرز يادآور مي‌شود ايران با دارا بودن قوانينی آزادی ستيز در عرصه ازادی بيان، با ٢٢ روزنامه‌نگار و ١٦ وب‌نگار زندانی در ميان ١٧٨ کشور جهان در رده ١٧٥ رده بندی سالانه‌ی گزارشگران بدون مرز و از جمله در فهرست "کشورهای دشمن اينترنت" گزارشگران بدون مرز است.

گزارشگران بدون مرز انجمن بين المللى دفاع از روزنامه نگاران زندانى و آزادی مطبوعات بر مبنای اصل ١٩ اعلاميه جهانی حقوق بشر است 

آگهی استخدام جانشین رهبر!

با توجه به اینکه مقام امانت و عمر دست خداست، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حوزه مقاومت بسیج، با توجه به احتمالات قریب به یقین، از میان کلیه‌ حوزویان دارای درجه‌ی حجه الاسلامی و بالاتر برای جانشینی مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا داوطلب می‌پذیرد. داوطلبان علاوه بر داشتن شرایط مندرج در قانون اساسی و همچنین احراز صلاحیت‌های عمومی برای خدمت در پستهای حکومتی باید واجد شرایط زیر باشند:
1. اعتقاد و التزام عملی به برتری پاسداران اسلام نسبت به علما.
2. اعتقاد و التزام عملی به داشتن «دشمن» یا «فرض وجود آن»
3. اعتقاد و التزام عملی به مخارج «پاسداری از اسلام»
4. اعتقاد و التزام عملی به سپردن تاسیس و بهره‌برداری از کارخانجات و راه‌ها و سدها و اسکله‌ها و ...، خدمات مخابراتی و اینترنت، شرکت‌های تابعه وزارت نفت و ... در اختیار جان برکفان این نیرو.
5. اعتقاد و التزام عملی به قرار داشتن سه قوه‌ مستقل کشور و جانشین معظم‌له متوفی و دم و دستگاه ایشان در زیرمجموعه‌ سپاه.
ستاد فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حوزه مقاومت بسیج.
از : جاوید فرداد
فاطي كماندوهاي نظام طرح جدید گشت ارشاد، برای مبارزه 
با بد حجابی را به اجرا در مي آوردند

 



مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin