اعمال فشار بر حسین رونقی جهت امضای حکم دادگاه | |
دادسرای غیر قانونی مستقر در زندان اوین روز سه شنبه هشتم شهریور ماه حسین رونقی ملکی را جهت ابلاغ و امضا حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب احضار کرد. یک منبع موثق در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام کرد روز سه شنبه حسین رونقی به دادسرای موسوم به شهید مقدس احضار و حکم ۱۵ سال حبس تعزیری صادره از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران را به وی ابلاغ نموده و خواهان امضای آن از سوی حسین رونقی شده است. بر اساس گفتههای این منع مطلع حسین رونقی تا کنون از امضای این حکم سرباز زده است و در مقابل مسئولین دادسرا با تهدید و اعمال فشار بر این زندانی خواهان امضای آن هستند. هم چنین بنا بر گزارش دیگری صبح روز سه شنبه این زندانی به بیمارستانی در خارج از زندان جهت ادامه درمان و عکس برداری منتقل شد که بدون هیچ گونه آزمایشی مجددا به بند عمومی ۳۵۰ منتقل شد. بنظر میرسد مسئولین قضایی و دستگاه امنیتی سپاه پاسداران در درمان این زندانی سیاسی مداخله میکنند و این امر بارها از سوی ایشان تکرار شده است. |
۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه
داستان ۱۳ سال بی خبری از پیروز دوانی | |
همزمان با روز جهانی مفقود شدگان، برادر پیروز دوانی، دگر اندیشی که 13 سال پیش در ایران ربوده شد در مصاحبه با "روز" اعلام کرد: تاکنون جمهوری اسلامی نه توضیحی درباره سرنوشت برادرم داده و نه مسئولیت ربودن او را بر عهده گرفته است. روز گذشته، روز جهانی مفقودشدگان بود؛ کسانی که توسط دولت ها یا گروههای نظامی ربوده و ناپدید شده اند. سازمان ملل متحد هم با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که " هزاران نفر در جهان در شرایط نامطلوب و در مکان هایی که بستگان یا نمایندگان حقوقی آنها از آن خبر ندارند زندانی هستند". جرمی سارکین، رئیس گروه کاری ناپدیدشدن های اجباری در این زمینه به بی بی سی گفته است: ناپدیدشدن های اجباری به دلایل ویژه ای توسط دولت ها انجام می شود. همیشه به خاطر جلوگیری از فعالیت هایی که فرد مفقود شده در آن درگیر است نیست؛هدف همچنین مرعوب کردن خانواده ها، همکاران و اطرافیان شخص است. به گفته آقای سارکین "ناپدید شدن افراد سلاحی است که دولت ها برای تعقیب مخالفان استفاده می کنند و تاثیر رعب آور خیلی گسترده تری دارد". ربودن دگراندیشان و مخالفان سیاسی در ایران نیز از دیر باز از سوی جمهوری اسلامی صورت می گرفته؛ بازداشت و انتقال به مکان های نامعلوم، عدم اطلاع رسانی به خانواده و وکیل فرد بازداشت شده درباره مکان و شرایط نگهداری او طی سالیان گذشته به روندی عادی در سیستم قضایی ایران تبدیل شده. پیروز دوانی، نمونه ای از این رفتار با دگراندیشان در ایران است. او 3 شهریور 77 از منزل خود به قصد رفتن به منزل خواهرش خارج شد و دیگر هیچ گاه بازنگشت، برخی از روزنامه نگاران که پی گیر پرونده قتل های زنجیره ای بودند از قتل آقای دوانی توسط حکومت و در جریان قتل های زنجیره ای خبر دادند اما جمهوری اسلامی تاکنون از پذیرش مسئولیت ناپدید شدن وی سرباز زده است. آقای دوانی یکی از افرادی است که طی 33 ساله اخیردر ایران ناپدید شده اند و خانواده های آنها از سرنوشت آنها بی اطلاع هستند. پیش از این مادر سعید زینالی، دانشجویی که 5 روز پس از حمله نیروهای نظامی به کوی دانشگاه تهران در تیرماه 78، در منزل خود بازداشت شد، به "روز" گفته بود که با گذشت 12 سال هیچ خبری از سرنوشت فرزندش ندارد وتمام پی گیری های خانواده بی نتیجه بوده و از سوی مسئولان بی پاسخ مانده است. سعید زینالی، 23 تیرماه 78 در منزل خود و در مقابل چشم های خانواده اش بازداشت شد و مادرش در مصاحبه با "روز" اعلام کرد: 12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مردهمن دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم. و اکنون حسین دوانی، برادر پیروز دوانی از ربودن برادرش و 13 سال پی گیری خود و خانواده اش سخن می گوید؛ پی گیری هایی که از سوی جمهوری اسلامی، پاسخی جز انکار و مسئولیت نا پذیری در قبال این شهروند ایرانی نداشته است. آقای دوانی 13 سال از ناپدید شدن برادر شما گذشته؛ پی گیری های خانواده شما چه نتیجه ای داشته؟آیا مسئولین جمهوری اسلامی توضیحی درباره سرنوشت برادرتان داده اند؟ جمهوری اسلامی به هیچ وجه هیچ گونه مسئولیتی نپذیرفته، هیچ توضیحی نداده؛ تنها حرفی که درباره برادر من از سوی مقامات جمهوری اسلامی زده شده پاسخ محسنی اژه ای به اکبر گنجی بود. آقای گنجی اعلام کرده بود که برادر من جزو قتل های زنجیره ای بوده و با فتوای محسنی اژه ای به قتل رسیده و آقای اژه ای در پاسخ گفته بود که من پیروز دوانی را نمی شناسم. ممکن است از روند پی گیریهایی که داشتید بفرمایید و اینکه بالاخره چه؟ مادر مرا مدام می بردند به پزشکی قانونی تا جنازه ها را ببیند، شاید جنازه برادرم باشد شناسایی کند. خواهرم همه جا رفت از دادگاه انقلاب گرفته تا دادستانی و زندان و بیمارستان ها. هر جایی که می توانست رفت و پی گیری کرد. در نهایت به او گفته بودند بروید تیمارستان ها را بگردید شاید دیوانه بوده توی خیابان او را گرفته و به تیمارستان برده اند. تا اینکه آقای گنجی اعلام کرد برادرم با قتوای محسنی اژه ای به قتل رسیده. بعد هم امیرفرشاد ابراهیمی اعلام کرد که به خاطر پرونده نوار سازان با مهرداد عاليخاني، متهم پرونده قتل هاي زنجيره اي هم بند بوده و عاليخاني در زندان تائيد كرده که پيروز دواني به فتوای محسني اژه اي كشته شده و در باغچه ساختمان 160 در شمال تهران كه به پاتوق معروف است به خاك سپرده شده است. در این زمینه جز پاسخ کوتاهی که آقای اژه ای به آقای گنجی داد آیا صحبت دیگری هم زده شد؟ نه هیچی. خواهرم هر جا که رفت گفتند ما هیچ خبری نداریم. نه مسئولیتی پذیرفتند نه توضیحی دادند که اصلا چه بلایی سر برادر من امده. تمام این سالها فقط گفته های باقی و گنجی و امیر فرشاد ابراهیمی و همچنین گفته های آقای حجاریان به همسر خواهرم بوده. آقای آرمین هم در مجلس ششم مطرح کرد اما هیچ یک از مسئولان اصلی حکومت هیچ توضیحی ندادند؛اصلا همه اظهار بی اطلاعی کردند و در نهایت گفتند که اصلا پیروز دوانی را نمی شناختند. آقای حجاریان اطلاعی از سرنوشت برادرتان داشتند؟ چی گفته بودند؟ قبل از ترور آقای حجاریان بود ایشان به همسر خواهرم گفته بودند که دیگر دنبال نکنید پیروز کجا است و دیگر دنبالش نروید؛ او را کشته اند و به خانمت هم بگو زیاد این طرف آن طرف نرود چون چیزی دستگیرش نمی شود. آقای دوانی، مادر شما پس از ربوده شدن برادرتان بر اثر سکته قلبی درگذشت. یادم است همان موقع خواهرتان اعلام کرده بود که مادرتان هر روز دهها جسد را در پزشکی قانونی می بیند تا شاید جسدی از فرزندش بیابد. بله. مادرم از قبل سکته خفیفی کرده بود ولی وقتی پیروز را بردند مدام به خانه زنگ می زدند و از این کارهای بسیار وجشتناک روان پریشانه می کردند. می گفتند پسرت را کشتیم بیا جنازه اش را تحویل بگیر و بعد می خندیدند. این تلفن ها تمامی نداشت. مادرم می رفت ولی می گفتند برای چه امده ای میخواهی بدن لخت مردان را ببینی؟ خیلی وحشتناک بود مادرم را رسما داغون کردند. به خانه زنگ می زدند و می گفتند باید جشن عروسی برای پسرت در قبرستان بگیری و... به مادرم می گفتم مادر اینها میخواهند شما را دیوانه کنند نکن جواب نده نرو اما می گفت نمی توانم نروم پسرم است بچه ام است و باید پی گیری کنم. می گفتم میدانم تو مادری اما اگر زنده باشد روزی برمیگردد. وقتی کسی را می ربایند یا اینقدر شکنجه میدهند که پشت تلویزیون بیاورند یا او را می کشندیا اگر زنده باشد او را در تلویزیون خواهی دید و اگر هم نه که او را کشته اند. اما مادرم طاقت نمی آورد باز می رفت و پی گیری میکرد. او سکته کرد و فوت شد. واقعا وحشتناک است شما نمیدانید چقدر وحشتناک است وقتی کسی را بازداشت می کنند به هر حال هر چند سال هم طول بکشد آدم میداند که با چه کسی طرف است اما وقتی می ربایند یقه چه کسی را می توانی بگیری؟ هر جا بروی می فرستند جای دیگر، دادگاه انقلاب می گوید برو دادستانی، آنجا می گویند برو زندان، زندان می گوید برو بیمارستان و همین طور دوره تسلسل وحشتناکی ایجاد می کنند که به شدت ضربه میزند و با روان خانواده و جامعه بازی میکنند. در اصل با هیچ کسی طرف نیستی توی خیابان می ربایند بعد می کشند و میندازند جلوی ماشین و می گویند تصادف کرده و.... هربلایی بخواهند سر آدم می آورند و دستت هم جایی بند نیست و هیچ کسی هم پاسخی نمیدهد. و بعد بعد از ناپدید شدن آقای دوانی احضاریه ای برای ایشان آمد درست است؟ بله. دی ماه سال 80 و 81 دو سال پیاپی از دادگاه انقلاب برای برادرم احضاریه آمد. نوشته بودند برای پاره ای از توضیحات باید به دادگاه انقلاب مراجعه کند. در اصل بازی روانی بود. نام برادر شما ابتدا در پرونده قتل های زنجیره ای بود اما یکباره حذف شد. پیروز و مجید شریف را از پرونده کشیدند بیرون و در 4 قتل، پرونده قتل های زنجیره ای را خلاصه کردند. همان موقع آقای زرافشان که یکی از وکلای خانواده ها بود مصاحبه کرد و این مساله را عنوان کرده و پرسید پرونده این دو نفر کجاست؟ او گفت حکم دوانی را دری نجف آبادی با فتوای محسنی اژه ای داده. نه تنها جوابی ندادند که آقای زرافشان را هم که پی گیر این دو پرونده بود بازداشت کردند اما بعدها قسمتی از پرونده در خارج از کشور منتشر شد و آقای لاهیجی، این پرونده را شکافت و توضیح داد که دری نجف آبادی گفته اینها کمونیست هستند و باید کشته شوند و محسنی اژه ای فتوای قتل را صادر کرده. یادم است رضا يوسفيان، نماينده ششم مجلس هم در يک کميسيون تحقيق و تفحص در يک مصاحبه اعلام کرد که ما از دری نجف آیادی در مورد پيروز سئوال کرديم و در مورد قتل پيروز دوانی مطالبی گفت اما بعدها کميسيون مشکلاتی پيدا کرد و ديگر این مساله تکرار نشد. شما با موریس کاپیتورن، گزارشگر ویژه سابق سازمان ملل در امور ایران هم دیدار داشتید و ایشان هم پی گیر برادرتان بودند؛ آیا مقامات ایرانی به آقای کاپیتورن و سازمان ملل درباره سرنوشت برادر شما پاسخی داده بود؟ آقای کاپیتورن، پیروز را خوب می شناخت. چون پیروز خیلی از خانواده های کشته شده ها را به او وصل کرده بود. او پی گیر بود و از مقامات ایران هم سئوال کرده بود. بعد گفت شما ضرب المثلی دارید که می گوید دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را. اینها کدام حرفشان را باید باور کنیم؟ گفتم هیچ کدام را؛ اینها دروغ می گویند هم دم خروسشان دروغ است هم قسم حضرت عباسشان. به او نیز گفته بودند که هیچ خبری ندارند. آقای دوانی با وجود همه این شواهد حکومت اما هیچ مسئولیتی نپذیرفته. خود شما با گذشت این سالها چه فکر میکنید؟ برادرتان چه سرنوشتی پیدا کرده؟ پیروز برای من نمرده. نه برای من و نه برای خانواده و دوستانش. نه تنها پیروز بلکه مجید شریف، فروهر و همه کسانی که این همه سال کشته شدند نامشان وراهشان زنده است. از نظر جسمی من اما باور ندارم که برادرم زنده باشد؛ با توهم نمی شود زندگی کرد. او را کشتند. وقتی امیر فرشاد ابراهیمی آدرس دقیق میدهد و می گوید بعد از یک ماه شکنجه در فلان جا او را کشته اند، یا آقای حجاریان و گنجی و باقی از قتل او می گویند امیدی به زنده بودن جسمی برادرم نیست. من خیلی روی خانواده ام کار کردم، روی خواهرم و دخترانم که بسیار پریشان شده بودند و می گفتند امیدی دارند که برادرم را زنده ببینند. گفتم بپذیرید که دیگر تمام شده، یک روزی انسان می آید و یک روزی هم می رود. از جهت جسمی تمام شده اما پرونده برای ما باز است چون باید دادخواهی شود. نمیخواهند نگویند که قبرش کجاست خاکش کجاست من به مرده اعتقادی ندارم به هدف و راهش اعتقاد دارم اینکه در خانه شماره 600 است یا در کوچه پس کوچه ای او را انداخته اند مهم نیست مهم راهش است و نامش که زنده است. مهم پرونده باز اودر میان مردم است که باید دادخواهی شود نه به خاطر اینکه برادر من است بلکه برای اینکه جریان تحول خواهی ایران دچار فراموشی نشود. باید پی گیری کنیم تا یادمان نرود چه کرده اند و چه اتفاقی برای ما افتاده. او کشته شده و امیدی به زنده بودنش ندارم همان موقع که او را گرفتند و بردند یک ماه بعد گفتم که او را کشتند وگرنه این همه پی گیری کردیم حداقل خبری از او می آمد. آقای دوانی سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید. اینقدر تجاوز و کشتار زیاد شده این مدت که دیگر به جنایات روزها و سالهای قبل توجهی نمی شود گویی جنایت، کشتار و تجاوز عادی شده. همین قضیه آقای کروبی و آقای موسوی و همسرشان را ببینید همین نوعی آدم ربایی است من با اعتقادات آنها موافق نیستم اما جنایت را نباید تایید کرد. برده اند هزار جور بلا سرشان می آورند تا پشت تلویزیون بیایند و... باید به اینها اعتراض کرداما باید هم به اینها اعتراض کرد هم به کشتارها و جنایات 33 ساله. باید صحبت کرد و آگاهی بخشید و امید داشت به روزی که دیگر این جنایات ار سرزمین ما رخت بربندد. جنبش مردم ایران ریشه در گذشته ها دارد و جنبش سبز به یکباره عین قارچ سر بر نیاورده، ما جنایات و کشتارهای دهه 60 و سال 67 را دیده ایم، روزهایی را دیده ایم که توی خیابان می کشتند و کسی هم در را باز نمیکرد پناه دهد و در را به رویمان می بستند امروز اما مردم پناه هم شده اند در را باز میکنند و پناه میدهند به هم وطنان خود. ما کردستان و گنبد را دیده ایم و جنایات 33 ساله را، آتش و خون در دانشگاه را و... هیچ کدام از اینها نباید فراموش شود. جنبش مردم ایران متعلق به همه مردم ایران است و این نسل جوان فعلی، بچه های همان پدران و مادرانی هستند که قبل از این دو سال هم هزینه داده اند، نسل امروز ریشه در گذشته ما دارند از خود ما هستند. فقط دو سال نیست که کشتار می شود و آدم می کشند 33 سال است می کشند ترور بختیار، قتل فروهر ها و... مال دوسال نیست مال 33 سال است این همه کشتند رسیدند به اینجا. من همیشه می گویم که این جنبش سبز را جدا نکنید خط کشی نکنید این جنبش متعلق به همه مردم ایران است و همه مردم ایران حق دادخواهی دارند. | |
فرشته قاضی / روز | |
انتقال فعال کارگری به دادگاه و ضرب و شتم وی توسط نیروهای امنیتی | |
بر اساس گزارش رسیده، نیروهای امنیتی روز سهشنبه 8 شهریور ماه 1390، کورش بخشنده فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری را به دادگاه بردند و وی را مجددا به اتهام نشر اکاذیب به بازداشتگاه سازمان اطلاعات انتقال دادند. کورش بخشنده روز یکشنبه 6 شهریور ماه توسط نیروهای امنیتی در منزل خود به همراه پسرش دستگیر و روانه زندان شد. این فعال کارگری در حالی بازداشت و مورد بازجویی و تحت فشار قرار میگیرد که از ناراحتی قلبی رنج میبرد و همچنین از ناراحتی دیسک کمر برخوردار است. بنابه گزارش رسیده، مامورین امنیتی وی را مورد ضرب و شتم قرار داده و در حال حاضر در وضعیت جسمی وخیمی به سر می برد . ما ضمن محکوم کردن این اقدام، دستگیری و بازداشت کارگران و فعالین کارگری را شدیدا محکوم کرده و خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط کورش بخشنده و تمامی کارگران در بند هستیم. پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۰ کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری |
قربانیان تجاوز، نیازمند بازسازی روانی هستند
میخواهد از همسرش جدا شود یا بهتر است گفته شود، شوهرش دیگر حاضر نیست با او زندگی كند. شوهرش میگوید، با زنی كه افسرده و عصبی است و از او تمكین نمیكند، نمیتواند زندگی كند. اما زن نمیخواهد زندگیاش را از دست بدهد. میگوید ترجیح میدهد، اگر شوهرش او را طلاق میدهد، فكر كند او فقط افسرده و عصبی است تا اینكه بفهمد او بعد از اینكه مورد تجاوز قرار گرفت، اینچنین شد.
پنج سال پیش بود كه او از سوی برادر شوهرش مورد تجاوز قرار گرفت، اما این راز را در خود نگه داشت، چون میدانست اگر شوهرش از موضوع باخبر شود، هم او را خواهد كشت، هم برادرش را.
اما حالا هم كه از صفحه زندگی شوهرش پاك میشود، ترجیح میدهد بدون هیچ رسوایی این اتفاق بیفتد!
این داستان تلخ...
این داستان، تلخ است. این داستان تلخ، هر روز تكرار میشود. تكرار این داستان تلخ برای بسیاری از زنان و دختران كابوس است. كابوسی كه هر روز شكل تازهای از آن را در صفحات حوادث روزنامهها میبینیم. كابوسی كه ممكن است روزی برای هریك از ما تعبیر شود.
مورد تجاوز قرار گرفتن، رسوایی بزرگی است كه زندگی آنان را تباه میكند و پدر، شوهر، خانواده، جامعه و حتی قانون ممكن است نتواند از آنان حمایت كند. این كابوسی است كه اگر زمانی با وحشت از خیال آن برخیزند از به واقعیت پیوستن آن تا پایان عمر در هراس خواهند بود. اغلب یك راهحل باقی میماند؛ سكوت. سكوتی تلخ و فرساینده، اما انگار چاره فقط همین است.
به گفته دكتر سیدمهدی صابری، روانپزشك و عضو هیاتعلمی مركز تحقیقات پزشكی قانونی، تجاوز جنسی مسالهای است كه به فرد، طبقه اجتماعی یا شرایط خاصی محدود نمیشود و همه دختران و زنان در همه جوامع ممكن است در معرض چنین آسیبی قرار گیرند. حتی در جوامعی كه آزادیهای جنسی نیز وجود دارد، تجاوز جنسی اتفاق میافتد، اما تفاوت اینجاست كه در جوامعی كه فشارهای اجتماعی بالاست، درصد قابل توجهی از تجاوزها و آزارهای جنسی در درون خانواده و توسط آشنایان صورت میگیرد.
یعنی زن یا دختر از سوی فرد یا افرادی كه مورد اعتماد خانواده هستند و به درون خانواده رفتوآمد میكنند، مورد تجاوز قرار میگیرند. وی درباره ماهیت تجاوزهای جنسی در ایران میگوید: متاسفانه در جامعه ایران به نظر میرسد، آمار تجاوزها و آزارهای جنسی در خانوادهها و از سوی نزدیكان بیشتر است. البته آمار این واقعه در هیچ كشوری نمیتواند دقیق باشد، چون بسیاری از زنان و دخترانی كه با چنین مشكلی مواجه میشوند، بنا به ملاحظاتی برای پیگیری آن اقدام نمیكنند.
دكتر صابری درباره دلایل پیگیری نكردن قضایی این موضوع از سوی قربانیان میگوید: بسیاری از این افراد، به دلیل ترس از رسوا شدن، نگرانی از برخوردهای قهرآمیز، ترس از مقصر شناخته شدن یا نگرانی از تهدیدهای فرد متجاوز، موضوع را مطرح نمیكنند و احتمال چنین رفتاری در جوامعی كه محدودیت بیشتری وجود دارد، به مراتب بیشتر است.
این روانپزشك ادامه میدهد: بسیاری از روانشناسان و روانپزشكان در خلال جلساتی كه با برخی بیماران زن و دختر دارند، به طور ضمنی متوجه میشوند كه بسیاری از اختلالات روانی آنان ریشه در این اتفاقات دارد و فرد به دلایل گفتهشده، این موضوع را با كسی در میان نگذاشته است و این آسیب به صورت یك اختلال روانی در فرد آشكار میشود.
قربانیان و اختلالات روانی دیرپا
وقتی یك زن قربانی تجاوز میشود، در واقع قربانی جنسیت خود است و به دلیل اینكه مطمئن است از سوی جامعه حمایتی از او نمیشود، گاه موضوع را اصلا مطرح نمیكند، اگر در خانواده مطرح كند به احتمال زیاد محكوم میشود.
جامعه و قانون نیز احتمالا از او حمایتی همهجانبه نخواهد كرد. با چنین پیشبینیای بسیاری از این زنان، ترجیح میدهند در خلوت درونگرای خود موضوع را پنهان كنند، اما بدون شك پیامدهای آن روی فرد باقی خواهد ماند و به اطرافیان و خانواده او تسری خواهد یافت، در حالی كه ممكن است، پدر، همسر، فرزندان و خانواده آن زن متوجه نشوند كه ریشه بسیاری از مشكلات او چیست؟
دكتر صابری درباره پیامدهای روانی تجاوز جنسی در قربانیان میگوید: مواردی از این آزارهای جنسی منجر به اختلالی به نام «استرس پس از حادثه» میشود كه نوعی اختلال روانی دیرپا و مزمن است. این اختلال زمانی بروز میكند كه ضربه و آسیب روانی جدی به فرد وارد شود، به طوری كه قربانی خود را در معرض خطر جدی جانی مشاهده میكند، اما پس از آنكه از آن حادثه جان سالم به درد میبرد، دچار چنین اختلالی میشود.
عضو هیاتعلمی مركز تحقیقات پزشكی قانونی هم چنین توضیح میدهد: این افراد دچار اضطراب دایمی نیز میشوند و همیشه تصور میكنند كه حادثهای مشابه برای آنان در آینده نزدیك اتفاق خواهد افتاد. افرادی كه مورد تجاوز قرار میگیرند، از یادآوری آن حادثه و هر موضوع یا فردی كه موجب یادآوری آن شود، گریزان هستند. درنتیجه خود را حتی از كسانی كه دوستشان دارند، دور میكنند.
به گفته دكتر صابری، این افراد معمولا دچار افسردگیهای واكنشی و اضطرابهای شدید میشوند و همواره نگران و غمگین هستند و از روابط اجتماعی كنارهگیری میكنند. ترسهای مرضی- فوبیا- از دیگر علایم موجود در این افراد است كه موجب میشود، فرد از موقعیتهای طبیعی هم فرار كند، طوری كه مثلا وقتی زنی مورد تجاوز قرار میگیرد، حتی از برقراری ارتباط جنسی با همسر خود امتناع میكند.
این روانپزشك درباره سایر اختلالات در قربانیان تجاوز توضیح میدهد: بروز اختلالات شخصیتی، به ویژه اگر فرد در سنین كودكی و نوجوانی مورد تجاوز قرار گیرد، در این افراد جدی است. اختلال شخصیت مرزی، اختلال مهمی است كه فرد را مستعد میكند در بزرگسالی اقدام به خودزنی و خودآسیبی كند و روابط پرتنش و پرآسیبی را با دیگران داشته باشد.
وی میافزاید: این افراد بهشدت تحریكپذیر و آسیبپذیر هستند و نمیتوانند روابط پایداری با دیگران برقرار كنند. گاه نیز احساس پوچی در این افراد چنان شدت مییابد كه ممكن است بر اثر آن دست به خودكشی بزنند.
متجاوز، جانی یا قربانی؟
افرادی كه مورد آسیب و آزار جنسی قرار میگیرند، خود «قربانی» هستند، چون بدون رضایت، مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند، مانند زلزله یا هر حادثه ناخواسته دیگری كه زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و سرنوشت او را برای همیشه تغییر میدهد، اما متاسفانه در جامعهای مانند ایران بیشتر نگاهها به این سو معطوف میشود كه خود فرد تحریككننده و مسالهدار بوده است. چنین برداشتی به معنی آن است كه فرد از دایره قربانی بودن خارج و مقصر شناخته میشود، در این صورت او دچار احساس گناه میشود و همین موضوع به آسیبهای روانی او دامن میزند. اما موضوع متجاوزان به عنف نیز بسیار قابل توجه است، عاملان به این جنایت چه افرادی هستند؟ آیا هر مردی با قرار گرفتن در شرایطی خاص میتواند تبدیل به یك متجاوز به عنف شود یا نه، این افراد دارای ویژگیهای روانی خاصی هستند كه آنان را برای ارتكاب به چنین جنایتی مستعد میكند؟
دكتر صابری، روانپزشك و عضو هیاتعلمی مركز تحقیقات پزشكی قانونی درباره ویژگیهای روانی افرادی كه اقدام به تجاوز میكنند، میگوید: این افراد معمولا دارای اختلالات روانی و شخصیتی هستند و در زندگی با محدودیتهای جنسی مواجه و به عبارتی دچار نارضایتیهای جنسیاند. افراد متجاوز ممكن است، حتی از ارتباط با فردی كه به صورت قانونی با او رابطه دارند، رضایت نداشته باشند؛
این نارضایتی موجب میشود كه این افراد تصمیم بگیرند، تمایلات سركوب شده خود را با تجاوز به افراد بیگناه، پاسخ دهند.
وی با اشاره به وجود اختلال ضداجتماعی روانپریشی بیشتر متجاوزان به عنف میگوید: عواملی زمینهساز بروز چنین اختلالاتی در فرد میشود، مثلا در خانوادههای تكوالد یا خانوادههایی كه ثبات ندارند یا روابط میان افراد در آن سرد است و افراد نمیتوانند ارتباط درستی با یكدیگر برقرار كنند، زمینه شكلگیری این اختلال در افراد بیشتر است.
در خانوادههایی هم كه اعتیاد و افسردگی وجود دارد، احتمال ابتلا به اختلالات روانی مشابه و تجاوز، به ویژه به محارم افزایش مییابد. دكتر صابری میافزاید: ازدواج مجدد والدین، چه زن و چه مرد كه منجر به رفتوآمد افراد جدیدی به خانواده میشود، نیز ممكن است در بروز این اتفاق موثر باشد. درواقع اگر در حال حاضر آماری هم از میزان تجاوز جنسی در جامعه وجود داشته باشد، همچون كوه یخی است كه تنها قله آن از آب پیداست و قسمت عمده آن در لایههای پنهان جامعه در حال رخ دادن است، این آمار تنها بخش كوچكی از واقعیت است. به عنوان مثال ممكن است در طول یك ماه فقط 10 تا 15 نفر تحت عنوان تجاوز جنسی به پزشكی قانونی مراجعه كنند، اما آمار واقعی شامل تجاوز جنسی یا آزار جنسی كه حتی شامل حال كودكان نیز میشود و بیشتر در خانوادهها اتفاق میافتد ، بسیار بیش از اینهاست.
این خطوط مسدود است!
اگر دزدی به خانه شما حمله كند، شما خیلی سریع با پلیس تماس میگیرید، شكایت میكنید و خواستار پیگیری ماجرا میشوید، در اینكه جرمی اتفاق افتاده است، شكی نیست، اما اگر كودك یا زنی مورد تجاوز قرار بگیرد، نه تنها جسم او بلكه روح او دچار آسیبهایی شده است كه تا ابد قابل ترمیم نیست.
اما آیا افرادی كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند و جسم و جانشان به یغما میرود، میتوانند بهراحتی شكایت كنند؟ اصلا چگونه میتوانند ثابت كنند كه آنچه اتفاق افتاده، برخلاف میل آنان و با زور یا تهدید انجام شده است؟ و در ضمن با شرم و ننگ اجتماعی چه خواهند كرد؟ تجاوز، جرمی است كه اگر قربانی آن اعاده حیثیت كند، نهتنها ممكن است مورد سرزنش قرار گیرد، بلكه نخست باید بیگناهی خود را ثابت كند! باور عمومی، اگرچه نادرست، این است كه قربانی به نوعی خود محرك تجاوزگر بوده است و به گونهای همدست مجرم شناخته میشود و حتی اگر مسوولیت جرم به گردن تجاوزگر افتد، شرم آن بر گردن زن یا كودكی است كه مورد تجاوز قرار گرفته است.
دكتر صابری درباره شیوه حمایت از قربانیان تجاوز میگوید: در بسیاری از كشورهای توسعهیافته، خطوط تلفنی ویژهای برای تجاوز و آزارهای جنسی در نظر گرفته شده است تا اگر فردی مورد تجاوز قرار گرفت، بتواند با مراكزی كه برای این مورد پیشبینی شده است ارتباط برقرار كند و حتی اگر بخواهد مسایل خود را به صورت ناشناس مطرح كند، من فكر میكنم چنین خط ویژهای در ایران نیز باید راهاندازی شود تا قربانیان تجاوز بتوانند به راحتی با آنها تماس بگیرند و حتی به صورت ناشناس مسایل خود را در میان بگذارند و از خدمات مشاوره بهره بگیرند. این موضوع علاوه بر كاهش فشار روی این افراد كمك میكند تا آمار واقعیتری از قربانیان تجاوز و آزار جنسی در كشور به دست آید.
عوامل افزایش آمار تجاوز جنسی
عوامل زمینهساز در افزایش آمار تجاوز جنسی در یك جامعه چیست؟ در بروز این پدیده آیا فقط زنان مقصرند یا مردان نیز مانند زنان، قربانی شرایط اجتماعی اقتصادی و فرهنگی جامعه هستند؟ نقش دستگاه قضایی و امنیتی در كاهش آمار این پدیده ناهنجار اجتماعی چیست؟ اینها سوالاتی است كه با دكتر عالیه شكربیگی، استاد دانشگاه و جامعهشناس به تحلیل و بررسی آنها پرداختیم.
به گفته این استاد دانشگاه، تجاوز جنسی پدیدهای است كه از گذشته تاكنون در همه جوامع وجود داشته است و از این پس هم اتفاق خواهد افتاد، اما در بعضی جوامع، عواملی چون فقر اقتصادی، از هم گسیختگی اجتماعی، بحرانهای اجتماعی و نبود اعتماد و همدلی، ناامنی را در جامعه افزایش میدهد و در چنین شرایطی افراد به واكنشها، حركات و رفتارهای نامطلوب اجتماعی دست میزنند كه یكی از آنها تجاوز جنسی است.
این استاد دانشگاه پیش از پرداختن به مبحث اصلی تاكید میكند: برای تحلیل هر پدیده اجتماعی فقط یك عامل اثرگذار نیست. به همین دلیل در بررسیها باید مجموع عوامل اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی را مورد بررسی قرار داد. متاسفانه در تحلیل بسیاری از پدیدهها و ناهنجاریها در جامعه ایران، فقط به یك یا دو عامل تاكید میشود، مثلا در ارتباط با موضوع تجاوز جنسی فقط برنامههای ماهوارهای یا پوشش زنان مورد توجه قرار میگیرد، در حالی كه هر پدیده اجتماعی، تحت تاثیر عوامل گوناگونی شكل میگیرد. به طور كلی بر اساس نظریههای جامعهشناختی در یك جامعه سالم، انسان برای رسیدن به اهداف خود از یكسری ابزارهای خاص بهره میگیرد، اما اگر ابزارهای لازم برای رسیدن به اهداف از طریق درست وجود نداشته بود، در جامعه بحران به وجود میآید.
این جامعهشناس در ادامه به نظریه «متغیرهای الگویی پارسونز» اشاره میكند و میگوید: بر اساس این دیدگاه، رفتارهای افراد در ارتباط با جامعه، خانواده، نظام آموزشی و رسانهها شكل میگیرد و آنان رفتار خود را در این متغیرهای الگویی تعریف میكنند. این استاد دانشگاه با اشاره به اینكه نظم اجتماعی، فقط نظم در عین نیست و نظم در ذهن جامعه است، میگوید: در واقع گسترش پدیدههایی مانند تجاوز جنسی ناشی از بینظمی در ذهن انسانهاست. معتقدیم جامعه زمانی میتواند سالم باشد كه خانواده سالم داشته باشد. با توجه به شرایط خانوادههای ایرانی و گسترش تفردگرایی میتوان گفت شاهد بحران در ارتباط با نهاد خانواده هستیم كه در دل آن پدیدهای چون تجاوز به ویژه تجاوز به محارم اتفاق میافتد، اما چون این اتفاق در بستری از محرمیت اتفاق میافتد، متاسفانه گزارشی درباره آن ارایه نمیشود.
تاثیر سریالهای ماهواره
دكتر شكربیگی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در بررسی عوامل بروز تجاوز جنسی در حالی كه مهمترین عامل را عامل روانی میداند، میگوید: زمانی كه در یك جامعه به اندازه كافی آزادی وجود داشته باشد، امكان بروز بسیاری از رفتارها در سطح جامعه امكانپذیر میشود، اما وقتی در یك جامعه محدودیت افزایش مییابد، فشارهای ناشی از آن موجب میشود، افراد به محیطهای خلوت رو آورند و به خود اجازه دهند به دور از چشم جامعه، هر رفتاری را از خود نشان دهند. بر اثر محدودیتهای اجتماعی، فشار غریزه جنسی شدت مییابد.
وی میافزاید: ساختار جامعه ایران مردسالار است و پیامد آن عرفهای حقوقی و اجتماعی تبعیضآمیزی است كه موجب شكلگیری ذهنیتهای استبدادی در مردان نسبت به زنان میشود. برخوردهای تبعیضآمیز، باورهای كلیشهای را در جامعه بازتولید میكند و خانواده چون از دسترس فشارهای اجتماعی به دور است، به جای آنكه مامنی برای افراد باشد، ناهنجاریهایی چون تجاوز به درون آن رخنه میكند. وی در حالی كه در بروز پدیدههایی چون تجاوز جنسی، برنامههای ماهوارهای را هم موثر میداند، توضیح میدهد: امروزه ماهواره به خلوت خانوادهها، زنان و مردان نفوذ پیدا كرده و شكلدهنده بسیاری از رفتارهاست. آمارها نشان میدهد 85درصد خانوادههای ایرانی در نبود برنامههای جذاب رسانه ملی، سریالهای ماهوارهای را تماشا میكنند؛ سریالهایی كه در آنها روابط آزاد و خیانت به راحتی به تصویر كشیده و تكرار میشود. به عبارتی این موضوعها به صورت مرتب مخاطبان را در معرض بمباران قرار میدهد. اگر تا همین چند سال پیش برقراری ارتباط با جنس مخالف در جامعه ما برای دختران و پسران تابو بود، اما الان گروهی از جوانان فراتر از رابطه دوستی با جنس مخالف، تحت تاثیر این برنامهها به رابطه آزاد جنسی رو آوردهاند.
دكتر شكربیگی عوامل اقتصادی را نیز در بروز بسیاری از بحرانهای اجتماعی موثر میداند و میگوید: تنگناهای اقتصادی موجب شده است كه آمار ازدواج با در نظر گرفتن جمعیت جوان آن رو به كاهش رود، این موضوع جوانان را تحت فشار قرار میدهد، واقعیت آن است كه اگر امكان ازدواج در جامعه فراهم باشد، بسیاری از جوانان ترجیح میدهند نیازهای خود را در درون خانواده پاسخ دهند.
وی میافزاید: جدا از تجاوز جنسی كه بیرحمانهترین شكل تامین نیازهای جنسی است، ارضای این نیاز از طریق رابطه نامشروع و با توافق دو طرف در لایههای پنهان جامعه در حال گسترش است كه زنگ خطری جدی تلقی میشود.
متاسفانه شرایط جامعه بهگونهای است كه زمینه بروز برخی ناهنجاریها وجود دارد.
پیامدهای علنی شدن اخبار تجاوز
دكتر شكربیگی درباره پیامدهای علنی شدن برخی حوادث مثل حادثه تجاوز دسته جمعی در خمینیشهر توضیح میدهد: مطرح شدن موضوع تجاوزهای جنسی به دور از اغراض سیاسی، میتواند مفید باشد، به شرط آنكه دستگاه قضایی با عملكرد دقیق و به موقع خود بتواند پاسخگوی افكار عمومی باشد، در غیر این صورت طرح این مسایل در جامعه علاوه بر تشدید احساس ناامنی در جامعه موجب جری شدن افرادی میشود كه پتانسیل بروز چنین ناهنجاریها را در خود دارند.
اگر دستگاه قضایی و مسوولان، متجاوزان را در آن حدی كه لازم است مجازات نكنند، سودجویانی نیز پیدا میشوند كه با مشاهده عدم اقتدار دستگاه قضایی به خود اجازه میدهند به ناامنی در جامعه دامن بزنند كه این خود موجب رشد و پرورش اوباشیگری در جامعه میشود.
دكتر صابری روانپزشك و عضو هیات علمی مركز پزشكی قانونی نیز معتقد است: اطلاعرسانی درباره فجایع و حوادثی نظیر تجاوزهای جنسی در جامعه به شكلی كه این روزها در رسانههای ایران انجام میشود، برخلاف تصور، پیامدهای مطلوبی به دنبال نخواهد داشت.
چرا كه این اطلاعرسانی بدون برخورد سریع قضایی موجب دامن زدن به این جنایتها میشود. تحقیقات نشان میدهد، اطلاعرسانیهای نادرست و ناقص به جای آنكه موجب پیشگیری از موارد مشابه شود، موجب میشود كه برخی افراد كه به دنبال مقاصد مجرمانه هستند و تا آن زمان جرأت انجام آن را نداشتند با دیدن تعلل و ضعف در رسیدگی به موقع و كامل و صحیح به جرایم به ارتكاب جرم تشویق شوند. به همین دلیل توصیه میشود انعكاس این اخبار باید با برخوردهای قهرآمیز تنبیهگرایانه سریع همراه باشد و تا زمانی كه آثار جنایت از جامعه پاك نشده است، آثار تنبیهی قابل مشاهده باشد.
اما متاسفانه دیده شده است كه پیگیریهای قضایی آنقدر طول میكشد كه جامعه حساسیت خود را نسبت به موضوع از دست میدهد یا حتی افكار عمومی آن فراموش میكند، به همین دلیل مجازات این افراد تاثیری كه لازم است را در جامعه نمیگذارد.
منبع:روزنامه شرق
میخواهد از همسرش جدا شود یا بهتر است گفته شود، شوهرش دیگر حاضر نیست با او زندگی كند. شوهرش میگوید، با زنی كه افسرده و عصبی است و از او تمكین نمیكند، نمیتواند زندگی كند. اما زن نمیخواهد زندگیاش را از دست بدهد. میگوید ترجیح میدهد، اگر شوهرش او را طلاق میدهد، فكر كند او فقط افسرده و عصبی است تا اینكه بفهمد او بعد از اینكه مورد تجاوز قرار گرفت، اینچنین شد.
پنج سال پیش بود كه او از سوی برادر شوهرش مورد تجاوز قرار گرفت، اما این راز را در خود نگه داشت، چون میدانست اگر شوهرش از موضوع باخبر شود، هم او را خواهد كشت، هم برادرش را.
اما حالا هم كه از صفحه زندگی شوهرش پاك میشود، ترجیح میدهد بدون هیچ رسوایی این اتفاق بیفتد!
این داستان تلخ...
این داستان، تلخ است. این داستان تلخ، هر روز تكرار میشود. تكرار این داستان تلخ برای بسیاری از زنان و دختران كابوس است. كابوسی كه هر روز شكل تازهای از آن را در صفحات حوادث روزنامهها میبینیم. كابوسی كه ممكن است روزی برای هریك از ما تعبیر شود.
مورد تجاوز قرار گرفتن، رسوایی بزرگی است كه زندگی آنان را تباه میكند و پدر، شوهر، خانواده، جامعه و حتی قانون ممكن است نتواند از آنان حمایت كند. این كابوسی است كه اگر زمانی با وحشت از خیال آن برخیزند از به واقعیت پیوستن آن تا پایان عمر در هراس خواهند بود. اغلب یك راهحل باقی میماند؛ سكوت. سكوتی تلخ و فرساینده، اما انگار چاره فقط همین است.
به گفته دكتر سیدمهدی صابری، روانپزشك و عضو هیاتعلمی مركز تحقیقات پزشكی قانونی، تجاوز جنسی مسالهای است كه به فرد، طبقه اجتماعی یا شرایط خاصی محدود نمیشود و همه دختران و زنان در همه جوامع ممكن است در معرض چنین آسیبی قرار گیرند. حتی در جوامعی كه آزادیهای جنسی نیز وجود دارد، تجاوز جنسی اتفاق میافتد، اما تفاوت اینجاست كه در جوامعی كه فشارهای اجتماعی بالاست، درصد قابل توجهی از تجاوزها و آزارهای جنسی در درون خانواده و توسط آشنایان صورت میگیرد.
یعنی زن یا دختر از سوی فرد یا افرادی كه مورد اعتماد خانواده هستند و به درون خانواده رفتوآمد میكنند، مورد تجاوز قرار میگیرند. وی درباره ماهیت تجاوزهای جنسی در ایران میگوید: متاسفانه در جامعه ایران به نظر میرسد، آمار تجاوزها و آزارهای جنسی در خانوادهها و از سوی نزدیكان بیشتر است. البته آمار این واقعه در هیچ كشوری نمیتواند دقیق باشد، چون بسیاری از زنان و دخترانی كه با چنین مشكلی مواجه میشوند، بنا به ملاحظاتی برای پیگیری آن اقدام نمیكنند.
دكتر صابری درباره دلایل پیگیری نكردن قضایی این موضوع از سوی قربانیان میگوید: بسیاری از این افراد، به دلیل ترس از رسوا شدن، نگرانی از برخوردهای قهرآمیز، ترس از مقصر شناخته شدن یا نگرانی از تهدیدهای فرد متجاوز، موضوع را مطرح نمیكنند و احتمال چنین رفتاری در جوامعی كه محدودیت بیشتری وجود دارد، به مراتب بیشتر است.
این روانپزشك ادامه میدهد: بسیاری از روانشناسان و روانپزشكان در خلال جلساتی كه با برخی بیماران زن و دختر دارند، به طور ضمنی متوجه میشوند كه بسیاری از اختلالات روانی آنان ریشه در این اتفاقات دارد و فرد به دلایل گفتهشده، این موضوع را با كسی در میان نگذاشته است و این آسیب به صورت یك اختلال روانی در فرد آشكار میشود.
قربانیان و اختلالات روانی دیرپا
وقتی یك زن قربانی تجاوز میشود، در واقع قربانی جنسیت خود است و به دلیل اینكه مطمئن است از سوی جامعه حمایتی از او نمیشود، گاه موضوع را اصلا مطرح نمیكند، اگر در خانواده مطرح كند به احتمال زیاد محكوم میشود.
جامعه و قانون نیز احتمالا از او حمایتی همهجانبه نخواهد كرد. با چنین پیشبینیای بسیاری از این زنان، ترجیح میدهند در خلوت درونگرای خود موضوع را پنهان كنند، اما بدون شك پیامدهای آن روی فرد باقی خواهد ماند و به اطرافیان و خانواده او تسری خواهد یافت، در حالی كه ممكن است، پدر، همسر، فرزندان و خانواده آن زن متوجه نشوند كه ریشه بسیاری از مشكلات او چیست؟
دكتر صابری درباره پیامدهای روانی تجاوز جنسی در قربانیان میگوید: مواردی از این آزارهای جنسی منجر به اختلالی به نام «استرس پس از حادثه» میشود كه نوعی اختلال روانی دیرپا و مزمن است. این اختلال زمانی بروز میكند كه ضربه و آسیب روانی جدی به فرد وارد شود، به طوری كه قربانی خود را در معرض خطر جدی جانی مشاهده میكند، اما پس از آنكه از آن حادثه جان سالم به درد میبرد، دچار چنین اختلالی میشود.
عضو هیاتعلمی مركز تحقیقات پزشكی قانونی هم چنین توضیح میدهد: این افراد دچار اضطراب دایمی نیز میشوند و همیشه تصور میكنند كه حادثهای مشابه برای آنان در آینده نزدیك اتفاق خواهد افتاد. افرادی كه مورد تجاوز قرار میگیرند، از یادآوری آن حادثه و هر موضوع یا فردی كه موجب یادآوری آن شود، گریزان هستند. درنتیجه خود را حتی از كسانی كه دوستشان دارند، دور میكنند.
به گفته دكتر صابری، این افراد معمولا دچار افسردگیهای واكنشی و اضطرابهای شدید میشوند و همواره نگران و غمگین هستند و از روابط اجتماعی كنارهگیری میكنند. ترسهای مرضی- فوبیا- از دیگر علایم موجود در این افراد است كه موجب میشود، فرد از موقعیتهای طبیعی هم فرار كند، طوری كه مثلا وقتی زنی مورد تجاوز قرار میگیرد، حتی از برقراری ارتباط جنسی با همسر خود امتناع میكند.
این روانپزشك درباره سایر اختلالات در قربانیان تجاوز توضیح میدهد: بروز اختلالات شخصیتی، به ویژه اگر فرد در سنین كودكی و نوجوانی مورد تجاوز قرار گیرد، در این افراد جدی است. اختلال شخصیت مرزی، اختلال مهمی است كه فرد را مستعد میكند در بزرگسالی اقدام به خودزنی و خودآسیبی كند و روابط پرتنش و پرآسیبی را با دیگران داشته باشد.
وی میافزاید: این افراد بهشدت تحریكپذیر و آسیبپذیر هستند و نمیتوانند روابط پایداری با دیگران برقرار كنند. گاه نیز احساس پوچی در این افراد چنان شدت مییابد كه ممكن است بر اثر آن دست به خودكشی بزنند.
متجاوز، جانی یا قربانی؟
افرادی كه مورد آسیب و آزار جنسی قرار میگیرند، خود «قربانی» هستند، چون بدون رضایت، مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند، مانند زلزله یا هر حادثه ناخواسته دیگری كه زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و سرنوشت او را برای همیشه تغییر میدهد، اما متاسفانه در جامعهای مانند ایران بیشتر نگاهها به این سو معطوف میشود كه خود فرد تحریككننده و مسالهدار بوده است. چنین برداشتی به معنی آن است كه فرد از دایره قربانی بودن خارج و مقصر شناخته میشود، در این صورت او دچار احساس گناه میشود و همین موضوع به آسیبهای روانی او دامن میزند. اما موضوع متجاوزان به عنف نیز بسیار قابل توجه است، عاملان به این جنایت چه افرادی هستند؟ آیا هر مردی با قرار گرفتن در شرایطی خاص میتواند تبدیل به یك متجاوز به عنف شود یا نه، این افراد دارای ویژگیهای روانی خاصی هستند كه آنان را برای ارتكاب به چنین جنایتی مستعد میكند؟
دكتر صابری، روانپزشك و عضو هیاتعلمی مركز تحقیقات پزشكی قانونی درباره ویژگیهای روانی افرادی كه اقدام به تجاوز میكنند، میگوید: این افراد معمولا دارای اختلالات روانی و شخصیتی هستند و در زندگی با محدودیتهای جنسی مواجه و به عبارتی دچار نارضایتیهای جنسیاند. افراد متجاوز ممكن است، حتی از ارتباط با فردی كه به صورت قانونی با او رابطه دارند، رضایت نداشته باشند؛
این نارضایتی موجب میشود كه این افراد تصمیم بگیرند، تمایلات سركوب شده خود را با تجاوز به افراد بیگناه، پاسخ دهند.
وی با اشاره به وجود اختلال ضداجتماعی روانپریشی بیشتر متجاوزان به عنف میگوید: عواملی زمینهساز بروز چنین اختلالاتی در فرد میشود، مثلا در خانوادههای تكوالد یا خانوادههایی كه ثبات ندارند یا روابط میان افراد در آن سرد است و افراد نمیتوانند ارتباط درستی با یكدیگر برقرار كنند، زمینه شكلگیری این اختلال در افراد بیشتر است.
در خانوادههایی هم كه اعتیاد و افسردگی وجود دارد، احتمال ابتلا به اختلالات روانی مشابه و تجاوز، به ویژه به محارم افزایش مییابد. دكتر صابری میافزاید: ازدواج مجدد والدین، چه زن و چه مرد كه منجر به رفتوآمد افراد جدیدی به خانواده میشود، نیز ممكن است در بروز این اتفاق موثر باشد. درواقع اگر در حال حاضر آماری هم از میزان تجاوز جنسی در جامعه وجود داشته باشد، همچون كوه یخی است كه تنها قله آن از آب پیداست و قسمت عمده آن در لایههای پنهان جامعه در حال رخ دادن است، این آمار تنها بخش كوچكی از واقعیت است. به عنوان مثال ممكن است در طول یك ماه فقط 10 تا 15 نفر تحت عنوان تجاوز جنسی به پزشكی قانونی مراجعه كنند، اما آمار واقعی شامل تجاوز جنسی یا آزار جنسی كه حتی شامل حال كودكان نیز میشود و بیشتر در خانوادهها اتفاق میافتد ، بسیار بیش از اینهاست.
این خطوط مسدود است!
اگر دزدی به خانه شما حمله كند، شما خیلی سریع با پلیس تماس میگیرید، شكایت میكنید و خواستار پیگیری ماجرا میشوید، در اینكه جرمی اتفاق افتاده است، شكی نیست، اما اگر كودك یا زنی مورد تجاوز قرار بگیرد، نه تنها جسم او بلكه روح او دچار آسیبهایی شده است كه تا ابد قابل ترمیم نیست.
اما آیا افرادی كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند و جسم و جانشان به یغما میرود، میتوانند بهراحتی شكایت كنند؟ اصلا چگونه میتوانند ثابت كنند كه آنچه اتفاق افتاده، برخلاف میل آنان و با زور یا تهدید انجام شده است؟ و در ضمن با شرم و ننگ اجتماعی چه خواهند كرد؟ تجاوز، جرمی است كه اگر قربانی آن اعاده حیثیت كند، نهتنها ممكن است مورد سرزنش قرار گیرد، بلكه نخست باید بیگناهی خود را ثابت كند! باور عمومی، اگرچه نادرست، این است كه قربانی به نوعی خود محرك تجاوزگر بوده است و به گونهای همدست مجرم شناخته میشود و حتی اگر مسوولیت جرم به گردن تجاوزگر افتد، شرم آن بر گردن زن یا كودكی است كه مورد تجاوز قرار گرفته است.
دكتر صابری درباره شیوه حمایت از قربانیان تجاوز میگوید: در بسیاری از كشورهای توسعهیافته، خطوط تلفنی ویژهای برای تجاوز و آزارهای جنسی در نظر گرفته شده است تا اگر فردی مورد تجاوز قرار گرفت، بتواند با مراكزی كه برای این مورد پیشبینی شده است ارتباط برقرار كند و حتی اگر بخواهد مسایل خود را به صورت ناشناس مطرح كند، من فكر میكنم چنین خط ویژهای در ایران نیز باید راهاندازی شود تا قربانیان تجاوز بتوانند به راحتی با آنها تماس بگیرند و حتی به صورت ناشناس مسایل خود را در میان بگذارند و از خدمات مشاوره بهره بگیرند. این موضوع علاوه بر كاهش فشار روی این افراد كمك میكند تا آمار واقعیتری از قربانیان تجاوز و آزار جنسی در كشور به دست آید.
عوامل افزایش آمار تجاوز جنسی
عوامل زمینهساز در افزایش آمار تجاوز جنسی در یك جامعه چیست؟ در بروز این پدیده آیا فقط زنان مقصرند یا مردان نیز مانند زنان، قربانی شرایط اجتماعی اقتصادی و فرهنگی جامعه هستند؟ نقش دستگاه قضایی و امنیتی در كاهش آمار این پدیده ناهنجار اجتماعی چیست؟ اینها سوالاتی است كه با دكتر عالیه شكربیگی، استاد دانشگاه و جامعهشناس به تحلیل و بررسی آنها پرداختیم.
به گفته این استاد دانشگاه، تجاوز جنسی پدیدهای است كه از گذشته تاكنون در همه جوامع وجود داشته است و از این پس هم اتفاق خواهد افتاد، اما در بعضی جوامع، عواملی چون فقر اقتصادی، از هم گسیختگی اجتماعی، بحرانهای اجتماعی و نبود اعتماد و همدلی، ناامنی را در جامعه افزایش میدهد و در چنین شرایطی افراد به واكنشها، حركات و رفتارهای نامطلوب اجتماعی دست میزنند كه یكی از آنها تجاوز جنسی است.
این استاد دانشگاه پیش از پرداختن به مبحث اصلی تاكید میكند: برای تحلیل هر پدیده اجتماعی فقط یك عامل اثرگذار نیست. به همین دلیل در بررسیها باید مجموع عوامل اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی را مورد بررسی قرار داد. متاسفانه در تحلیل بسیاری از پدیدهها و ناهنجاریها در جامعه ایران، فقط به یك یا دو عامل تاكید میشود، مثلا در ارتباط با موضوع تجاوز جنسی فقط برنامههای ماهوارهای یا پوشش زنان مورد توجه قرار میگیرد، در حالی كه هر پدیده اجتماعی، تحت تاثیر عوامل گوناگونی شكل میگیرد. به طور كلی بر اساس نظریههای جامعهشناختی در یك جامعه سالم، انسان برای رسیدن به اهداف خود از یكسری ابزارهای خاص بهره میگیرد، اما اگر ابزارهای لازم برای رسیدن به اهداف از طریق درست وجود نداشته بود، در جامعه بحران به وجود میآید.
این جامعهشناس در ادامه به نظریه «متغیرهای الگویی پارسونز» اشاره میكند و میگوید: بر اساس این دیدگاه، رفتارهای افراد در ارتباط با جامعه، خانواده، نظام آموزشی و رسانهها شكل میگیرد و آنان رفتار خود را در این متغیرهای الگویی تعریف میكنند. این استاد دانشگاه با اشاره به اینكه نظم اجتماعی، فقط نظم در عین نیست و نظم در ذهن جامعه است، میگوید: در واقع گسترش پدیدههایی مانند تجاوز جنسی ناشی از بینظمی در ذهن انسانهاست. معتقدیم جامعه زمانی میتواند سالم باشد كه خانواده سالم داشته باشد. با توجه به شرایط خانوادههای ایرانی و گسترش تفردگرایی میتوان گفت شاهد بحران در ارتباط با نهاد خانواده هستیم كه در دل آن پدیدهای چون تجاوز به ویژه تجاوز به محارم اتفاق میافتد، اما چون این اتفاق در بستری از محرمیت اتفاق میافتد، متاسفانه گزارشی درباره آن ارایه نمیشود.
تاثیر سریالهای ماهواره
دكتر شكربیگی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در بررسی عوامل بروز تجاوز جنسی در حالی كه مهمترین عامل را عامل روانی میداند، میگوید: زمانی كه در یك جامعه به اندازه كافی آزادی وجود داشته باشد، امكان بروز بسیاری از رفتارها در سطح جامعه امكانپذیر میشود، اما وقتی در یك جامعه محدودیت افزایش مییابد، فشارهای ناشی از آن موجب میشود، افراد به محیطهای خلوت رو آورند و به خود اجازه دهند به دور از چشم جامعه، هر رفتاری را از خود نشان دهند. بر اثر محدودیتهای اجتماعی، فشار غریزه جنسی شدت مییابد.
وی میافزاید: ساختار جامعه ایران مردسالار است و پیامد آن عرفهای حقوقی و اجتماعی تبعیضآمیزی است كه موجب شكلگیری ذهنیتهای استبدادی در مردان نسبت به زنان میشود. برخوردهای تبعیضآمیز، باورهای كلیشهای را در جامعه بازتولید میكند و خانواده چون از دسترس فشارهای اجتماعی به دور است، به جای آنكه مامنی برای افراد باشد، ناهنجاریهایی چون تجاوز به درون آن رخنه میكند. وی در حالی كه در بروز پدیدههایی چون تجاوز جنسی، برنامههای ماهوارهای را هم موثر میداند، توضیح میدهد: امروزه ماهواره به خلوت خانوادهها، زنان و مردان نفوذ پیدا كرده و شكلدهنده بسیاری از رفتارهاست. آمارها نشان میدهد 85درصد خانوادههای ایرانی در نبود برنامههای جذاب رسانه ملی، سریالهای ماهوارهای را تماشا میكنند؛ سریالهایی كه در آنها روابط آزاد و خیانت به راحتی به تصویر كشیده و تكرار میشود. به عبارتی این موضوعها به صورت مرتب مخاطبان را در معرض بمباران قرار میدهد. اگر تا همین چند سال پیش برقراری ارتباط با جنس مخالف در جامعه ما برای دختران و پسران تابو بود، اما الان گروهی از جوانان فراتر از رابطه دوستی با جنس مخالف، تحت تاثیر این برنامهها به رابطه آزاد جنسی رو آوردهاند.
دكتر شكربیگی عوامل اقتصادی را نیز در بروز بسیاری از بحرانهای اجتماعی موثر میداند و میگوید: تنگناهای اقتصادی موجب شده است كه آمار ازدواج با در نظر گرفتن جمعیت جوان آن رو به كاهش رود، این موضوع جوانان را تحت فشار قرار میدهد، واقعیت آن است كه اگر امكان ازدواج در جامعه فراهم باشد، بسیاری از جوانان ترجیح میدهند نیازهای خود را در درون خانواده پاسخ دهند.
وی میافزاید: جدا از تجاوز جنسی كه بیرحمانهترین شكل تامین نیازهای جنسی است، ارضای این نیاز از طریق رابطه نامشروع و با توافق دو طرف در لایههای پنهان جامعه در حال گسترش است كه زنگ خطری جدی تلقی میشود.
متاسفانه شرایط جامعه بهگونهای است كه زمینه بروز برخی ناهنجاریها وجود دارد.
پیامدهای علنی شدن اخبار تجاوز
دكتر شكربیگی درباره پیامدهای علنی شدن برخی حوادث مثل حادثه تجاوز دسته جمعی در خمینیشهر توضیح میدهد: مطرح شدن موضوع تجاوزهای جنسی به دور از اغراض سیاسی، میتواند مفید باشد، به شرط آنكه دستگاه قضایی با عملكرد دقیق و به موقع خود بتواند پاسخگوی افكار عمومی باشد، در غیر این صورت طرح این مسایل در جامعه علاوه بر تشدید احساس ناامنی در جامعه موجب جری شدن افرادی میشود كه پتانسیل بروز چنین ناهنجاریها را در خود دارند.
اگر دستگاه قضایی و مسوولان، متجاوزان را در آن حدی كه لازم است مجازات نكنند، سودجویانی نیز پیدا میشوند كه با مشاهده عدم اقتدار دستگاه قضایی به خود اجازه میدهند به ناامنی در جامعه دامن بزنند كه این خود موجب رشد و پرورش اوباشیگری در جامعه میشود.
دكتر صابری روانپزشك و عضو هیات علمی مركز پزشكی قانونی نیز معتقد است: اطلاعرسانی درباره فجایع و حوادثی نظیر تجاوزهای جنسی در جامعه به شكلی كه این روزها در رسانههای ایران انجام میشود، برخلاف تصور، پیامدهای مطلوبی به دنبال نخواهد داشت.
چرا كه این اطلاعرسانی بدون برخورد سریع قضایی موجب دامن زدن به این جنایتها میشود. تحقیقات نشان میدهد، اطلاعرسانیهای نادرست و ناقص به جای آنكه موجب پیشگیری از موارد مشابه شود، موجب میشود كه برخی افراد كه به دنبال مقاصد مجرمانه هستند و تا آن زمان جرأت انجام آن را نداشتند با دیدن تعلل و ضعف در رسیدگی به موقع و كامل و صحیح به جرایم به ارتكاب جرم تشویق شوند. به همین دلیل توصیه میشود انعكاس این اخبار باید با برخوردهای قهرآمیز تنبیهگرایانه سریع همراه باشد و تا زمانی كه آثار جنایت از جامعه پاك نشده است، آثار تنبیهی قابل مشاهده باشد.
اما متاسفانه دیده شده است كه پیگیریهای قضایی آنقدر طول میكشد كه جامعه حساسیت خود را نسبت به موضوع از دست میدهد یا حتی افكار عمومی آن فراموش میكند، به همین دلیل مجازات این افراد تاثیری كه لازم است را در جامعه نمیگذارد.
منبع:روزنامه شرق
بیانیه آداپ در خصوص جان باختگان، مجروحین و بازداشت شدگان در تظاهرات دریاچه ارومیه
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران (آداپ) سرکوب وحشیانه ی اعتراضات مسالمت آمیز پنجم شهریور ۱۳۹۰ در شهرهای آذربایجانی اورمیه و تبریز را به شدت محکوم می کند. هزاران تن از مردم در اعتراض به سوء مدیریت جمهوری اسلامی ایران در فاجعه زیست محیطی پیش روی دریاچه ارومیه، سومین دریاچه آب شور بزرگ جهان، در عصر این روز در بخش های مرکزی شهرهای اورمیه و تبریز تجمع کردند. معترضین آرام با گاز اشک آور، گلوله های ساچمه ای و ضربات باتوم پلیس ضد شورش مواجه شدند. صدها نفر از حامیان دریاچه در اورمیه، تبریز و شهرستان های اطراف دستگیر شدند .
آداپ با نهایت تاسف خبر کشته شدن سه تن از تظاهرکنندگان و مجروح شدن تعداد کثیری از مردم در طی درگیریها با پلیس ضد شورش را گزارش می دهد. همچنین گزارش شده است که بسیاری از بازداشتها زمانی صورت گرفته که افراد مجروح در بیمارستانها تحت درمان بوده اند .
دریاچه اورمیه یکی از قدیمی ترین دریاچه های آب شور جهان است که مابین استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی ایران قرار دارد، منطقه ای که ترک های آذربایجان در آن ساکنند. در سال های اخیردولت به صورت فزاینده ای به احداث سدهای متعدد بر روی بیش از بیست رودخانه منتهی به دریاچه اقدام کرده و در نتیجه هفت متر از عمق آب دریاچه کاسته شده است. به نظر کارشناسان مسائل محیط زیست، این سدها و احداث بزرگراه ارتباطی مابین شهرهای اورمیه وتبریز باعث کاهش جریان آب های جاری به دریاچه و در نتیجه کاهش و تبخیر شصت در صد از آب دریاچه اورمیه شده است .
نمایندگان مجلس ایران ، با طرح دو فوریتی جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه از طریق انتقال و پمپاژ آب از رودخانه ی ارس مخالفت کردند. نمایندگان مجلس، در عوض از کوچ دادن ساکنان منتطقه صحبت کردند که وحشت و هراس جمعیت منطقه را موجب شوند. بیشترین نگرانی از برجا ماندن میلیاردها تن نمک است که باد آنها را پراکنده خواهد کرد. سرازیر شدن نمک در منطقه موجب شیوع بیماریها، از بین رفتن محصولات کشاورزی و ایجاد شرایط زندگی خطرناک در شعاع گسترده ای از اطراف دریاچه خواهد شد. و این نه تنها مناطق آذربایجانی در ایران بلکه کشورهای همجوار آذربایجان، ترکیه، عراق و ارمنستان رانیز را تحت تاثیرو شعاع خود قرار خواهد داد. نگرانی فعالان محیط زیست آذربایجانی از سرنوشت دریاچه اورمیه مشابه سرنوشت غم انگیز دریای آرال است و به همین خاطربرای انجام و اقدام راه حلی به جمهوری اسلامی ایران فشار می آورند .
تظاهرات های گسترده پنجم شهریور، ادامه سری تظاهرات مشابه برگزارشده در ۱۳ فروردین ۱۳۹۰ درحمایت از دریاچه اورمیه ومجددا در جریان بازی فوتبال تبریزدر سوم شهریورماه بود. در ویدئوی معروف پخش شده در اینترنت جمع کثیری ازآذربایجانی های حاضر در استادیوم حین مسابقه فوتبال با سردادن شعار «دریاچه ارومیه جان می دهد، مجلس فرمان قتل دریاچه را می دهد.» در حمایت از دریاچه اورمیه شعار می دهند. در نتیجه این اعتراضات بیش از ۷۰ نفر درتظاهرات ۱۳ فروردین وعلاوه برآن ۳۰ نفر در سوم شهریور بازداشت شدند. شعارهای مشابهی در تظاهرات هزاران نفری پنجم شهریور هم سرداده شد. تظاهراتهایی که در اعتراض به بی تفاوتی دولت ایران در مورد خشک شدن دریاچه صورت می گیرند. محتملاً اعتراض های بعدی ابعاد و شدت بزرگ تری خواهند داشت .
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران (آداپ) خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط بیش از صد نفر از بازداشت شدگان تظاهرات اخیر و همچنین لحظه ای سکوت برای احترام به سه نفر از فعالان محیط زیست که جان خود را برای نجات دریاچه کهنسال نثار کردند، می باشد. سرکوب وحشیانه ی تظاهرات توسط دستگاه امنیتی ایران، باید دغدغه ای جدی نه فقط برای ایرانیان و دیاسپورای ایرانی، بلکه برای تمام جهان باشد .
مهدی کروبی: استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد
پس از 195 روز حصرخانگی در پاسخ به خبرسازی ها
جرس: بدنبال خبرسازی های اخیر مبنی بر اظهار ندامت مهدی کروبی از مواضع گذشته اش، وی در دیدار با خانواده اش تاکید کرد: من بر مواضع و عقاید فکری خود استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد.
روز گذشته خانواده مهدی کروبی با وی دیدار کردند. به گزارش سحام نیوز، در این دیدار حسین کروبی به همراه همسر و فرزندانش و نیز فاطمه کروبی حضور داشتند. حسین کروبی در خصوص این دیدار به خبرنگار ما گفت: ” نزدیک هفت ماه بود که پدرم را ندیده بودم؛ یعنی از همان روز نخست حصر خانگی. امروز به صورت ناگهانی از موافقت نیروهای امنیتی برای دیدار من و خانواده ام به همراه مادرم برای دیدار با پدر مطلع شدیم. لذا حوالی ظهر امروز به همان ساختمانی که پدر از یک ماه قبل در آن سکونت یافته اند رفتیم.”
حسین کروبی در ادامه در خصوص وضعیت روحی و جسمی آقای کروبی افزود: “ایشان هم به لحاظ روحی و هم از نظر جسمی در شرایط مطلوبی به سر می بردند و در تمام طول دیدار با روحیه ای قوی، همچون گذشته در خصوص مسائل صحبت می کردند و همچنان بر مواضع خود بیش از پیش تاکید می کردند. ”
فرزند ارشد مهدی کروبی با شایعه خواندن اخبار و اطلاعات منتشره در سایت های حکومتی مبنی بر نوشتن توبه نامه از سوی آقای کروبی؛ به خبرنگار ما گفت: ” در این ملاقات من خبرهای منتشر شده در سایت های حکومتی مبنی بر نوشتن توبه نامه را به ایشان منتقل کردم و ایشان در پاسخ گفتند «من بر مواضع و عقاید فکری خود استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد.»
حسین کروبی همچنین با ذکر نقل قول دیگری از آقای کروبی، افزود: ” حکومت و نیروهای اطلاعاتی طی مدت هفت ماه اخیر با روحیات من به خوبی آشنا شده اند و مواضع مرا می دانند و فهمیده اند که من چگونه فکر می کنم، لذا به خود اجازه نمی دهند که مرا راهنمایی و ارشاد کنند، چه برسد به اینکه بخواهند وارد چنین فازهایی در خصوص نوشتن توبه نامه و ندامت نامه با من بشوند.”
به گزارش سحام، با توجه به نگرانی در خصوص وضعیت ایشان؛ ماموران امنیتی در این دیدار به خانواده آقای کروبی قول مساعد داده بودند که طی ۱۵ روز آینده آقای کروبی را به مکان مناسبی منتقل نمایند تا ایشان بتوانند از حیاط و هوای آزاد بهره مند شوند. ایشان همچنین از احتمال موافقت مقامات در خصوص حضور خانم فاطمه کروبی در کنار آقای کروبی در آن مکان جدید خبر داده اند. در حال حاضر مایحتاج غذایی و خوراکی ایشان توسط وزارت اطلاعات تهیه می گردد.
لازم به توضیح است که در روزهای اخیر سایت های منتسب به جریان حاکم با انتشار مطالبی کذب، خبر از انتشار توبه نامه آقای کروبی داده بودند. این سایت ها با انتشار دروغین بخش هایی از این “به اصطلاح توبه نامه” سعی در تخریب چهره آقای کروبی دارند.
اعتصاب غذای نامحدود اشکان ذهابیان در اعتراض به ادامه بازداشت و شرایط اسفبار زندان
اشکان ذهابیان دانشجوی محروم از تحصیل و عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، روز گذشته در اعتراض به شرایط نامناسب و ادمه بازداشت خودسرانه و غیرقانونی اش در زندان متی کلا بابل دست به اعتصاب غذا نامحدود زد.
به گزارش دانشجو نیوز، اشکان ذهابیان، از فعالان دانشجویی زندانی که نزدیک به چهار ماه از سومین بار بازداشت موقت خود در زندان استان مازنداران می گذراند، تصمیم به اعتصاب غذا نامحدود گرفته و اعلام کرده که تا تحقق خواسته هایش در اعتصاب غذا خواهد بود.
بر اساس این گزارشات از خواسته های این فعال دانشجویی می توان به "مشخص شدن فوری تکلیف وی" و همچنین "رسیدگی به وضعیت جسمی و شرایط نامساعد زندان" این دانشجو اشاره نمود که علی رغم گذشت بیش از ۴ ماه از زمان آخرین بازداشت وی همچنان در بلاتکلیفی مطلق بسر برده و مقامات قضایی از آزادی این دانشجو خودداری می کنند.
گفته می شود این عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که به علت فعالیت های دانشجوی اش از دانشگاه فردوسی مشهد اخراج شده است ، اعلام کرده که "تنها چند لیوان اب و چای و چند حبه قند در روز" مصرف خواهد کرد.
بر اساس گزارشات قبلی دانشجونیوز، اشکان ذهابیان ۱۲ اردیبهشت ماه سال جاری برای بار سوم در دو سال اخیر بازداشت و به زندان اداره اطلاعات ساری منتقل شد. وی پس از تحمل ۴۳ روز بازداشت در انفرادی و فشار های روحی و جسمی برای اجرای حکم شش ماه حبس تعزیری از پرونده ی قبلی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به زندان متی کلای بابل منتقل شده است.
این فعال دانشجویی که چندین بار به نامساعد بودن شرایط خویش اعتراض نموده و خواستار تعیین تکلیف خویش بوده، در آخرین روز ماه مبارک رمضان دست به اعتصاب غذا زده است.
گفتنی است این دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد در این مدت در زندان متی کلا از حقوق اولیه ی یک زندانی سیاسی همچون "حق مرخصی"، "استفاده نامحدود از تلفن"، "عدم انتقال به بند مجرمین خطرناک"، "رفتار های مناسب"، "داشتن وسایل شخصی و کتاب" نیز محروم بوده است.
گفته می شود بندی که این دانشجو در آن زندانی است از هرگونه امکانات رفاهی اولیه خالیست و از نظر بهداشتی در شرایط اسفباری می باشد.
این در حالی است که این زندان بند ویژه ای برای زندانیان سیاسی داشته که در سال گذشته تعدادی از فعالین سیاسی و دانشجویی در آن زندانی بوده اند و توسط خود زندانیان تجهیز شده است.
گزارش ها حاکی از آن است که مسئولین زندان از انتقال این دانشجو به بند زندانیان سیاسی به دلایل نامشخص خودداری کرده اند.
طبق قانون سازمان زندان های ایران متهم پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود حق استفاده از آزادی مشروط را داشته است و این در حالی است که با گذشت بیش از ۲۰ روز از این زمان و علیرغم درخواست وی به دلیل نامعلومی با مرخصی این دانشجو پاسخی داده نشده و از آزادی قانونی وی ممانعت بعمل آمده است.
بر اساس آخرین گزارشات، این فعال دانشجویی محروم از تحصیل بامداد روز سه شنبه در اعتراض به محرومیت از حقوق اولیه در زندان دست به اعتصاب غذا زده و نگرانی ها از وضعیت جسمی وی در حال افزایش است.
اشتراک در:
پستها (Atom)
مطلب را به بالاترین بفرستید: