۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه


«آماده‌کردن مهدی کروبی برای اعتراف تلويزيونی»

کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران می‌گويد مقامات امنيتی جمهوری اسلامی ايران، مهدی کروبی يکی از رهبران مخالفان را تحت «فشار سنگينی» قرار داده‌اند تا «اعتراف تلويزيونی» کند.
اين انجمن مدافع حقوق بشر به نقل از يک «منبع آگاه و موثق» که نامش فاش نشده، اعلام کرده «حکومت ايران چند روانشناس را استخدام کرده تا کروبی رو برای حضور در تلويزيون آماده کنند.»
به گفته اين منبع، مهدی کروبی در ۴۲ روز گذشته در «انزوای مطلق» بوده و «هيچ ارتباطی» با کسی نداشته است.
فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی روز گذشته گفته بود مأموران امنيتی از اول ماه رمضان (۱۰ مرداد ماه جاری) مهدی کروبی را به يک آپارتمان يک خوابه کوچک منتقل کرده‌اند.
به گفته وی به مهدی کروبی در طول ۱۹۰ روز حبس خانگی فقط يک بار اجازه حضور در فضای باز و هواخوری در حياط منزل داده شده است و آخرين ملاقات وی با خانواده‌اش در ۲۶ تير جاری مصادف با سالروز ميلاد دوازدهمين امام شيعيان بوده است.
کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران گفته است: «افراد موسوم به روانشناس که در ادبيات اعترافات اجباری يک واژه آشنا و به معنای کارشناسان ورزيده نيروهای امنيتی در شکنجه روانی متهمان و رساندن آن‌ها به مرحله از هم گسيختگی فکری و روانی برای قبول درخواست مصاحبه اجباری تلويزيونی است؛ هم اکنون با استفاده از حداکثر فشار روانی تلاش می‌کنند ذهن و روان مهدی کروبی را تخريب و او را برای مصاحبه تلويزيونی آماده سازند.»
اين انجمن حقوق بشری «نگرانی شديد خود را در مورد وضعيت جسمی و روانی اين روحانی ۷۴ ساله ابراز داشته و خواهان آزادی فوری وی و ميرحسين موسوی، يکی ديگر از رهبران مخالفان» شده است.
ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به همراه همسرانشان از بهمن ۱۳۸۹ در بازداشت خانگی به‌سر می‌برند.
هادی قائمی، سخنگوی کمپين گفته است: «همگان بايد بسيار نگران سلامتی و جان کروبی باشيم، مخصوصاً اينکه برای شش هفته گذشته هيچ‌کس از او خبری ندارد، نه همسرش، نه هيچ عضو ديگر خانواده يا نزديکانش. چنين شرايطی، اسارت ظالمانه و غير قانونی و کاملاً غير قابل توجيه است.»
وی افزوده: «قوه قضاييه ايران وشخص آقای صادق لاريجانی (رئيس قوه قضائيه) نه تنها در برابر اقدامات مقامات امنيتی دست و پا بسته ناظر است، بلکه خود در ادامه واستمرار روند نقض حقوق قضايی مشارکت عامدانه و جدی دارد و اين جز آن نيست که رهبر ايران خود بر چگونگی رفتارکنونی با مهدی کروبی و ميرحسين موسوی مهر تأييد زده باشد.»

ضرب و جرح وحشیانۀ زندانیان سیاسی بیمار در زندان گوهردشت کرج


روز جمعه ۴ شهریور ماه زندانی سیاسی جعفر اقدامی که مدتها است از بیماری حاد جسمی رنج می برد روز گذشته وضعیت جسمی اش به حدی وخیم گردید که او را به بهداری زندان منتقل کردند. او به دلیل وضعیت حاد جسمی اش قادر به راه رفتن نبود و به این دلیل فعال دانشجویی علی اعجمی برای گرفتن زیر بغلش وی را همراهی می کرد.
هنگام ورود به بهداری زندان از معاینه و درمان زندانی سیاسی جعفر اقدامی تحت عنوان اینکه روز جمعه است و کسی در بهداری نیست خوداری کردند زندانی سیاسی جعفر اقدامی با شرایط حاد جسمی به سالن ایزوله شده در حال بازگشت بودند.در این هنگام افسر نگهبان پاسدار که به او شیخ می گویند بدون هیچ دلیل شروع به توهین کردن و هل دادن دانشجوی زندانی علی اعجمی نمود که باید سریعتر به بند بازگردند. دانشجوی زندانی علی اعجمی برای این فرد توضیح می داد که زندانیان سیاسی جعفر اقدامی قادر به راه رفتن نیست و باید با احتیاط او را جابجا نماید.
در این هنگام افسر نگهبان پاسدار شیخ همراه با ۳ پاسدار دیگر شروع به ضرب و شتم وحشیانه فعال دانشجویی علی اعجمی نمودند ضربات مشت و لگد آنها متوجه سر و صورت این فعال دانشجویی شده بود در اثر این ضربات چشم چپش کبود و پیشانی وی جراحاتی برداشت و همچنین لباسهای وی پاره گردید.
زندانی سیاسی جعفر اقدامی که قادر به حرکت نبود شروع به اعتراض به رفتارهای وحشیانۀ آنها نمود.شیخ و ۳ پاسدار همراه او به وی حمله ور شدند و او را وحشیانه مورد ضرب و جرح قرار دادند که در اثر این ضربات کتف،پشت گردن،کمر و سایر قسمتهای بدنش مجروح و کبود گردید.
پیش از این زندانیان سیاسی بیمار مهدی محمودیان و عیسی سحر خیز در بهداری زندان مورد توهین و برخوردهای وحشیانه قرار گرفته بودند.
در چند هفتۀ اخیر سرکوب وحشیانۀ زندانیان سیاسی به اشکال مختلفی مانند؛ ضرب و جرح ، انتقال به سلولهای انفرادی ،شکنجه های وحشیانه،عدم درمان و غیره به شکل جنون آمیزی شدت گرفته است.در حال حاضر ۵ زندانی سیاسی به نام های بهروز جاوید طهرانی، محمد علی منصوری،فرزاد مدد زاده ،صالح کهندل و ارژنگ داودی در سلولها انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین تحت شکنجه های بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارند.
ولی فقیه علی خامنه ای سیاست سرکوب وحشیانه را علیه مردم و بخصوص زندانیان سیاسی را در پیش گرفته است . این سیاست توسط صادق لاریجانی منصوب وی در قوۀ قضاییه،بازجویان وزارت اطلاعات و سازمان زندانها به اجرا گذاشته می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ضرب و جرح وحشیانۀ زندانیان سیاسی بیمار که در شرایط حاد جسمی بسر می برند را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام گزارشگر و یژه سازمان ملل متحد به ایران جهت بازدید از زندانها و ملاقات با زندانیان سیاسی و خانواده های آنها برای تهیۀ گزارشی از جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای و ارائۀ آن به سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

هجوم ارازل و اوباش پلیس به بیمارستان مطهری اورمیه برای بازداشت مجروحان و پناه بردگان به این بیمارستان

به گزارش منابع خبری ایران، تجمع غیر سیاسی مردم شهرهای ارومیه و تبریز که در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه برگزار شد، با شلیک گلوله پلاستیکی و گاز اشکاور روبرو شد.
سایت های خبری ایران به نقل از منابع خبری استان آذربایجان، درگیری های پراکنده ای از سطح شهر های ارومیه و تبریز گزارش داده اند.
گفتنی است در جریان اعتراض شهروندان ارومیه و تبریز به وضعیت دریاچه ارومیه این درگیری ها رخ داده است.
بنا بر خبرهای رسیده عصر شنبه 27-8-2011 اما مردم ارومیه و تبریز برای دفاع از دریاچه‌ ارومیه به خیابان‌ها آمدند. بر اساس تصاویری که در اینترنت منتشر شده، در خیابان‌های هر دو شهر ارومیه و تبریز، موتورسواران پلیس ضد شورش و نیروهای لباس شخصی حضور پرتعدادی داشته‌ اند که این نشانه نگرانی از احتمال گسترش اعتراضات از مناطق ترک نشین به دیگر شهرهای ایران است.
به گزارش سایت “کلمه” گزارش های غیر رسمی از به‌کارگیری گاز اشک‌آور و شلیک گلوله‌های پلاستیکی علیه مردم خبر داده‌اند و شاهدان عینی متعددی نیز ضرب و شتم شدید معترضان و بازداشت‌های گسترده را روایت کرده‌اند. در مقابل، از به آتش کشیده شدن دو موتورسیکلت پلیس ضد شورش توسط معترضان خشمگین نیز سخن به میان آمده است.
همچنین شاهدان عینی به سایت‌های منعکس‌کننده‌ اخبار اعتراضات آذربایجان خبر داده‌اند که تجمعات در خیابان‌های مختلف ارومیه گسترده بود، شبکه‌ تلفن همراه در ارومیه و بخش هایی از شهر تبریز با اختلال همراه بود، سرعت اینترنت در این دو مرکز استان‌های آذربایجان به شدت کند شده و نیروهای امنیتی مغازه‌داران را به زور وادار به بستن مغازه‌های خود می‌کرده‌اند. گزارش‌هایی از شکسته شدن شیشه‌های مغازه‌ها و باجه‌های تلفن به دست نیروهای لباس شخصی نیز وجود دارد.
اما سایت “ندای سبز آزدی” به نقل از منابع خبری آذربایجان گزارش داد که ماموران به بیمارستان مطهری اورمیه برای بازداشت مجروحان و پناه بردگان به این بیمارستان هجوم برده اند. در میدان خیام یک جوان را ماموران در حد مرگ ضرب و شتم کرده و با خود بردند. خیابانهای امام ، بعثت ،مطهری ، منتظری، طالقانی، امینی، کاشانی و غیره اورمیه به طور کامل تعطیل شدند.
پس از آن درگیریها در شهر اورمیه به دروازه شاپور کشیده شد. بنا بر گزارش های ارسالی از شهر اورمیه به وبسایت جنبش دانشجویی آذربایجان اؤیرنجی در گیریها به بازار یکانیان اورمیه و دوشابچی خانا کشیده شد. شدیدترین درگیری ها از بازار یکانیان اورمیه گزارش شده است. بر اساس گفته شاهدان عینی به برنامه نوبت شما تلویزیون بی بی سی تعداد شرکت کنندگان به 10 الی 15 هزار نفر می رسید.
بعد از درگیریهای گسترده در خیابانهای اصلی شهر اورمیه بازار سرپوشیده این شهر کاملا تعطیل شد. در ساعت های شب خبر از بازگشت آرامش نسبی به شهر گزارش شده است.
العربی.
ما اسطوره ایم ...!!!

وقتي ميخوايم از كسي تعريف كنيم بهش فحش ميديم مثلا ً:
عجب نقاشيه پفیوز
چه دست فرمونی داره تخم سگ
چقدر خوب ميخونه بی پدر مادر...
چه گیتاری ميزنه ناکس
خدای كامپيوتره لامصب
عجب گلی زد حرومزاده
اما وقتي ميخوايم فحش بديم تعريف ميكنيم ...
برو شازده ...
چي ميگی مهندس ...
بابا نابغه ....
آخه آدم حسابی ...
خيلي دكتری ...
خیلی باحالی ...

وضعیت اضطراری فرح واضحان در زندان اوین

میهن: به گزارش وبسایت جرس، فرح واضحان که پس از عاشورای سال ۱۳۸۸ دستگیر و در ابتدا به اعدام محکوم شد اکنون در زندان اوین دچار وضعیت جسمانی خطرناکی شده است.

بنا به این گزارش، یک منبع آگاه از زندان اوین می‌گوید این زندانی در شرایطی است که حتی بیمارستان مدرس از پذیرفتن وی خودداری کرده است. همچنین پاره شدن مویرگ‌های وی باعث شده تا در حال حاضر گرفتن فشار خون او برای پزشکان غیرممکن شود.
فرح واضحان پس از دستگیری به مدت ۴۵ روز در بازداشتگاه سازمان اطلاعات سپاه نگهداری می‌شد که در این مدت به علت فشارهای ناشی از بازجویی و شکنجه، دچار بیماری قلبی ناشی از نوسان شدید و آنیِ فشار خون شد.
پزشکی قانونی تا کنون سه بار تأکید کرده که فرح واضحان به علت بیماری قلبی و همچنین بیماری زنان باید تحت عمل جراحی قرار گیرد.
این زندانی که شهریور ماه سال ۱۳۸۹ با شدت یافتن وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده بود بدون طی کردن مراحل درمان یک‌باره از بخش سی. سی. یو به زندان منتقل شد و مسئولان پرونده با درمان کامل او موافقت نکردند.
نزدیک به یک ماه پیش عباس جعفری دولت‌آبادی که در زندان اوین حضور پیدا کرده بود با مرخصی چهار تن از زندانیان سیاسی زن از جمله فرح واضحان و بهاره هدایت، مشروط به تامین وثیقه، موافقت کرد.
دادستان تهران مبلغ وثیقه برای موافقت با مرخصی فرح واضحان را یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان اعلام کرد.
بر اساس این گزارش، از آن‌جا که فرح واضحان و خانواده‌اش امکان تامین وثیقه‌ای به مبلغ یک میلیارد و نیم تومان را نداشتند دادستان تهران ابتدا با کاهش این رقم به یک میلیارد تومان موافقت می‌کند؛ اما دادستان تهران نیز پس از وعدۀ خود هرگز حاضر نمی‌شود پروندۀ این زندانی را برای اعلام وصول وثیقه به جریان بیندازد.
با وجود آنکه عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران ۲۲ روز پیش با مرخصی فرح واضحان موافقت کرده، اما هنوز وثیقۀ او مورد پذیرش قرار نگرفته است.
دربارۀ دلایل عدم پذیرش فرح واضحان از سوی بیمارستان مدرس به دو عامل اشاره می‌کنند؛ از یک سو وضعیت فرح واضحان به حدی وخیم اعلام شده که بیمارستان حاضر نیست ریسک بستری کردن او و مسئولیت‌های درمان و خطرهای احتمالی آن را بپذیرد و از دیگر سو پیش از این هم منابع دیگری به مسالۀ قرارداد‌ها و تعهدات مالی به تعویق افتادۀ زندان اوین در قبال بیمارستان مدرس اشاره کرده بودند.
گفتنی است فرح واضحان زمستان سال ۱۳۸۸ برای دیدن دخترش به ایران بازگشته بود که به دنبال دستگیری‌های پس از تظاهرات عاشورا در خانه‌اش دستگیر و ابتدا به همکاری با سازمان مجاهدین خلق متهم و به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام او یک سال بعد در دی ماه سال ۱۳۸۹ در دیوان عالی کشور لغو و پرونده‌اش به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارجاع داده شد. دادگاه انقلاب نیز او را به ۱۷ سال حبس تعزیری محکوم کرد.



مسئله‌ی زن در اسلام



محمدرضا نیکفر − موضوع زن در اسلام با موضوع‌های مختلفی گره خورده است. در این نوشته "اسلام" همچون عنوانی بر مجموعه‌ای از مسئله‌های اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته می‌شود. تبعیض در مورد زنان جزئی است از یک نظام تبعیضی. آنگاه که این نوع تبعیض در همپیوندی‌هایش بررسی شود، مبرمیت مسئله‌ای که شاخص آن است، نمایان‌تر می‌شود. این نوشته، حاوی نکته‌هایی است یادداشت‌شده برای سخنی که رانده شد در جلسه‌ای (در دانشگاه بوخوم به تاریخ ۶ مارس ۲۰۱۱) به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن.

۱. تبعیض علیه زن جزئی از یک نظام تبعیضی است. سویه‌هایی از این نظام تبعیضی در اسلام − افزون بر خوارشماری زنان − از این قرارند: برتری مسلمان بر غیر مسلمان، برتری محمد و آل او بر دیگر مسلمانان، برتری سنت محمدی بر هر سنت دیگری در همه‌ی زمان‌ها و در همه‌ی مکان‌ها، برتری صحابه بر دیگران، برتری قبیله‌‌ی قریش بر دیگر قبایل، برتری زبان عربی بر دیگر زبان‌ها، برتری نقل بر عقل، برتری صاحب امر بر تحت امر، برتری ولی بر مَولی (تحت ولایت)، برتری آزاد بر اسیر و برده.
جایگاه زن در نظام تبعیض بستگی به ترکیب عوامل دارد. والاترین جایگاه از آن کسانی است که قشر اجتماعی‌شان در موضع فرمانروایی باشد، و از میان آنان در طول تاریخ والاترین جایگاه طبعاً از خانواده‌ی پیغمبر است. مردان ارج ویژه‌ی خود را دارند، ولی زنانی که مقدس خوانده شده‌اند، تنها به عنوان مادر یا همسر یا دختر مردی مقدس، ارجی دینی یافته‌اند. فروترین جایگاه از آن کنیزان و اسیرانِ غیر مسلمان است. آنان از هیچ حقی برخوردار نیستند. درست با نظر به موقعیت آنان می‌توان دریافت که اسلام، در تظاهرِ تاریخی خود در دوره‌ی شکل‌گیری‌اش، چه نظری نسبت به زن داشته است. زنِ غیرِ مسلمانِ اسیر هیچ حقی ندارد. او غنیمتِ جنگی است؛ فروخته می‌شود؛ بدین هیچ تشریفات دینی‌ای که از او "زوجه" بسازد، به او تجاوز می‌شود؛ زدنش و کشتنش مجازاتی در بر ندارد.

۲. گفته می‌شود که پاگیریِ اسلام دگرگونی‌های مهم مثبتی را در زندگیِ زنان از پی آورده است. در این باره اطمینانی وجود ندارد. نکته‌ای را که می‌توانیم، با مقایسه‌ی جامعه‌ی شبه جزیره عربستان پیش از اسلام با بعد از اسلام، با اطمینان بگوییم این است: جامعه‌ی عرب پیش از اسلام روادارتر از جامعه‌ی عرب پس از اسلام بوده است. روایت‌های رسمیِ زندگیِ محمد هم گواه این موضوع هستند. او توانسته به باورهای دیگری بگرود و آنها را تبلیغ کند، بی آنکه با مزاحمت‌های جدی‌ای مواجه شود. پس از او اما مجازات گرایش به باوری دیگر مرگ بوده است. پس از سلطه‌ی دین او دیگر حتّا هیچ مسیحی و یهودی‌ای نتوانست در شبه جزیره‌ی عربستان زندگی کند تا چه برسد به کسانی که به اصطلاح اهل کتاب نبودند. کاهش تساهل طبعاً به زیانِ حضورِ اجتماعی زنان بوده است. پس از اسلام دیگر در خطه‌ی کانونی این دین به زنانی برنمی‌خوریم که به عنوان آنچه خود هستند، یعنی بدون در نظر گرفتنِ وابستگی‌شان به مردی خاص، شخصیتِ بارزی داشته باشند. خدیجه و عایشه، دو زن نامدار محمد، دو تن از آخرین چهره‌های زنان قدرتمند عرب بوده‌اند.
مبلغان اسلام در عصر ما به این فخر می‌فروشند که اسلام باعث شد زنان از بی‌حقوقیِ مطلق درآیند و در موردهای اساسیِ مختلفی چون ارث بردن و نفقه گرفتن، موضوعِ احکامِ دینیِ مثبتِ روشنی قرار گیرند. از این بابت نمی‌توانیم به اسلام امتیاز ویژه‌ای دهیم. اطلاعات محدودی که از جامعه‌ی عرب در دوران شکل‌گیری اسلام داریم حاکی از آن نیستند که زنان هیچ حقوقی نداشته‌اند. خود زندگیِ خدیجه، همسر نخست محمد، شاهدی بر بهره‌مندیِ زنان از یک پایگاه حقوقی در عرصه‌ی مالکیت است. بسطِ اسلام در سرزمین‌های غیر عربی، موقعیتِ زنان را فروکاسته است.
برای دادن امتیازی ویژه به اسلام در بحث بر سر مسئله‌ی زن، مبلغان اسلام در عصر ما مدام تکرار می‌کنند که رواج دین محمدی باعث شد اعراب از زنده‌به‌گور کردن دختران دست بردارند. سندهای تاریخی بر این موضوع گواهی نمی‌دهند که کشتن نوزادانِ دختر‌، عملی رایج بوده باشد. تحلیل منطقی هم ما را به این نتیجه می‌رساند که جامعه در کلیت آن به رسمی نمی‌گرود که با بازتولیدِ خود منافات داشته باشد. این جنایت شاید در میان برخی خانواده‌های اشرافی رایج بوده، اما نمی‌توانسته است بنابر منطق زندگی و نیاز به بازتولید آن، در میان مردم عادی رواج و رسمیت یابد.
ما از آنچه نیز در مورد موضوع زنده به گور کردن نوزادان دختر در جامعه‌ی عرب‌، در آستانه‌ی اسلامی شدن آن نقل می‌شود، به این نتیجه می‌رسیم که با جامعه‌ای مواجه بوده‌ایم که در آن مردان ثروتمندش، که زنان متعددی داشته‌اند، دچار این کمپلکس بوده‌اند: می‌خواسته‌اند زن ندهند، اما زن بستانند. اطفای شهوت این مرد، ننگ آن مرد دیگر تعبیر می‌شده است. شهوتِ جنسی در این جامعه موضوع رابطه‌ای است که یک سوی آن مردانگی است که نشان قدرت و برتری است، و سوی دیگر زنانگی است که فروافتادگی و ننگ شاخص‌های آن‌اند. در این جامعه مرد نام‌آور است، زن ننگ‌آور.
فرهنگی که اسلامی خوانده می‌شود، به این دلیل که دین محمدی آموزگار آن بوده است، همچنان زیر تأثیر این کمپلکس است. اسلام نه تنها این کمپلکس را علاج نکرده، بلکه آن را کنسرو کرده و تا روزگار ما رسانده است.

۳. گفتیم که اسلام با مجموعه‌ای از تبعیض‌ها مشخص می‌شود. تا زمانی که جامعه‌های اسلامی نظم سنتی خود را داشتند، این تبعیض‌ها از دید کسانی که در آن جامعه‌ها می‌زیستند، نابهنجار نمی‌نمودند. ساختارهای کهن که به هم ریخت، آن نظام تبعیضی ویژه‌ی اسلام نیز، هم در سطح ایده و هم در سطح واقعیت اجتماعی، بحران‌زده شد. در سطح ایده کوشش‌های فراوانی شد برای توجیه آن تبعیض‌ها و بازتفسیر موجه‌ساز آنها یا معطوف به فاصله‌گیری محترمانه از آنها. برخی تبعیض‌ها فراموش شدند. مثلاً در رابطه‌گیری با اجانب غیرمسلمان، احکام مربوط به نجاست آنان و کراهت ارتباط با آنان مصلحت‌گرانه در عمل تعدیل شدند. آنچه در اسلامِ جزمی تعدیلی کیفی نیافت، احکامِ جزمیِ تبعیض‌آور در مورد زنان بود. هر چه پیش آمده‌ایم، مشخص‌تر شده که مسئله‌ی زن جایگاهی کانونی در کمپلکس اسلام دارد.

۴. مسئله‌ی زن به معنای اختصاص جایگاه اجتماعی کهتر به زن و آلوده پنداشتن زنانگی و نمادهای زنانه به گناه و ننگ است. این مسئله را در خطه‌ی فرهنگی ما اسلام ایجاد نکرده است. اسلام باورهای رایج روزگار پیدایش خود را برگرفته و احکام خود را بر پایه‌ی آنها بنیان گذاشته است. در تاریخ‌نویسیِ رسمی اسلامی نیز هیچ شاهد قابل اعتنایی در این باره نمی‌یابیم که معاصرانِ محمد در دعوت دینی او ابتکار تازه‌ی تحول‌برانگیزی در رابطه با وضعیت زنان دیده باشند. دستورهای او در مورد حجاب، حقی که برای خود در تصاحب زنان قایل شده و نیز امتیازهایی که به مجاهدانش برای تصاحب زنان اسیر داده است، همه طبیعی پنداشته شده و به سادگی از طرف جامعه‌ی مردانِ عربِ گرویده به محمد پذیرفته شده‌اند. مخالفان نیز در این رابطه زبان به انتقاد از او نگشودند. او را شاعر، ساحر و برهم‌زننده‌ی سنت سلف در پرستش‌گری خواندند، اما هیچگاه نگفتند او می‌خواهد در رابطه با جایگاه اجتماعی زن و تلقی از زنانگی سنت‌شکنی کند. خلاصه اینکه پذیرشی که جامعه‌ی مردان عرب نسبت به احکام اسلام درباره‌ی زنان داشته حاکی از آن است که دین تازه در این حوزه گسستی از سنت تلقی نشده است.
رابطه‌ی اسلام با فرهنگ‌ همچون دین‌های بزرگ دیگر، در قبال باورها و رسومی عمومی، هم شاگردی کردن بوده است، هم ایفای نقش آموزگاری. به عنوان شاگرد، خود، ساخته‌ی فرهنگ است و به‌عنوان آموزگار، خود، فرهنگ‌ساز است. به عنوان شاگرد، برگرفته و به عنوان آموزگار، برنهاده است.
اسلام تاریخی، دین احکام است. احکام دینی استخوان‌بندی سنت در جامعه‌های کهن را در حوزه‌ی اعتقادات و روابط اجتماعی تشکیل می‌دهند. ثبوتِ نسبی این احکام که در دوره‌ی حدوداً چهارصدساله‌ی پیدایش و استوار گشتنِ اسلام در مکاتب فقهی تقریر و انتظام یافتند، به جامعه نظم ایستایی داد. اسلام، ایدئولوژی مسلط و منبع صدور حکم و مبنای قضاوت بود. این نکته مهم است که در میان بحث‌ها و مشاجره‌هایی که میان مِلَل و نِحَل اسلامی درگرفت، موضوعِ زن هیچگاه اهمیتی نداشته است. شاید تنها استثنا، بحث میان شیعه و سنی بر سر "متعه" (صیغه) باشد.
پیش نیامد که پیش از عصر جدید یک موج انتقادیِ درون‌دینی شکل گیرد که مضمون آن ‌دست گذاشتن بر انحرافی از سنت محمدی در نگاه به زنان در خوانش‌های عمده از کتاب و حدیث باشد. در مجموع این توافق وجود داشته که وضعیت زنان متناسب با سنت محمدی است و این تناسب بیشتر می‌شود اگر در مورد زنان سخت‌گیری‌های بیشتری برای در پرده نگه داشتن آنان و مجبور کردن‌ِشان به تبعیت از مردان صورت گیرد. پیش آمده است که عالمانِ دینی موضعی انتقادی در برابر شاهی و سرکرده‌ای داشته باشند، ولی هیچگاه انتقادشان متوجه وضعیت زنان به دلیل خوار و زار کردنِ‌شان نبوده است. هرگاه در انتقادهایشان احیاناً به زنان هم اشاره‌ای کرده‌اند، گله از سست شدنِ اخلاقِ دینی است که رکنی از آن خوارداشتِ زنان و نمادهای زنانه است.
در مجموع می‌توانیم بگوییم که اسلام سنتی، یعنی اسلامی که بر بنیادِ سنتِ محمدی شکل گرفته و حضورِ مسلطِ مداومِ بی‌بحرانی را تا آغاز عصر جدید داشته، همه‌ی استعدادهای خود را در برداشت از زن و زنانگی بروز داده است. هیچ دلیلی نداریم که اسلام تاریخی را متهم کنیم که تاریخش تاریخِ سوءتفاهم بوده و از جمله برداشت‌های غلطی از کتاب و حدیث در مورد زنان داشته است. اسلام‌ همان تاریخِ اسلام است و حقوق زن در اسلام سنتی، همان حقوقِ متحقق‌شده‌ی زنان در طول تاریخ این دین است.

۵. مَقالِ اسلامی در متن‌های پایه‌ای آن ترکیبی از گفتار سلحشوران و تاجران در جامعه‌ای قبیله‌ای است. دین‌های جامعه‌های کشاورزی یا برآمده در جامعه‌های شهری، نگرشِ نرمتری به زن دارند. خودِ فقهِ اسلامی در شهر ایجاد شده است. بخشی از احکام آن در مورد زنان جنگجویانه است، آن جایی که از زن به عنوان غنمیت جنگی و برده سخن می‌رود. زمینه‌ی عمومی بحث در مورد زنان با تعصب قبیله‌ای همراه است. اخلاق قبیله، تعصب و غیرت است. تعصب، عاطفه ‌شدید به خودی‌ها و غیرت، نفرت شدید به غیرخودی‌هاست. زن از موضوع‌های اصلیِ منشِ غیرت است. او نباید با غیر ارتباط داشته باشد. دایره‌ی غیر در مورد زن، بسیار محدودتر از دایره‌ی غیر در مورد مرد است. مردی که زن، خواهر و مادر خود را در محدوده‌ی مقرر محصور نکند، بی‌غیرت است، یعنی گمان می‌رود که از تعصب و غیرت قبیله‌ای هم بی‌بهره باشد. یکی از نمادهای غیرت، حجاب است. حجاب، شکلی از دیوارهای اندرونی است. زن آن دیوار را با خود حمل می‌کند، اگر لازم شود از خانه پا را بیرون بگذارد. مطلوب دین آن است که زن همواره در خانه بماند. چنین تصوری از مطلوب، در جامعه‌ی کشاورزی پدید نمی‌آید. پس پرسیدنی است که فقه چه مدل اجتماعی را مبنای صدور احکام خود قرار می‌دهد.
جامعه‌ای که فقه بدان نظر دارد، از حالت جنگی،‌ یعنی موقعیت جهاد که به درآید، شهرِ قرونِ وسطایی می‌شود. توجه اصلی فقه در شهر به طبقه‌ی تاجران است. موقعیت تاجر موقعیت یک تیپِ ایده‌آل مسلمان است: مکنتی دارد، خمس و زکاتش را می‌پردازد و از این نظر روزی‌رسانِ علماست، می‌تواند اندرونی و بیرونی خود را جدا کند و زنان خانه‌ی خود را در اندرونی محصور کند. همپیوسته به ایدئولوژیِ "مکاسب"، یک فانتزی و اخلاق جنسی است. زن تاجر نیازی به کار کردن ندارد. دو وظیفه‌ی اصلی او در مقام زوجه برآوردن نیازِ جنسیِ مرد و زاییدن است. در ایدئولوژی "مکاسب"، کاسب‌کارانه اجرتی برای او تعیین شده است. این تعیینِ اجرت، باعث داعیه‌های اسلام در مورد رعایت عدالت در مورد زنان شده است.
مرد تاجر، در محدوده‌‌ی شرعی امکان فراوانی برای کامروایی دارد. فانتزیِ سکسیِ اسلامی، اساساً فانتزیِ مردِ تاجر است. او زنان متعدد دارد و کامروایی‌هایش هم کاسب‌کارانه است. برای کامروایی‌های شرعی او طبق ایدئولوژی "مکاسب" پاداش‌هایی در نظر گرفته شده است. او در آن جهان پاداش‌های خود را می‌گیرد: حور و غلمان در انتظار او هستند.
یک مبنای اخلاق و فانتزی جنسی مرد شاخص اسلامی این است که قادر است زنی را که می‌خواهد، به حرمسرای خود بیفزاید. در اندرونی همه چیز حلال است و هر مکروهی را هم می‌توان با دادن کفاره جبران کرد تا طبق ایدئولوژی "مکاسب" چیزی از امتیازات اخروی کاسته نشود. حریم حرمسرا مرز میان حلال و حرام است.
در عصر جدید حفظ حریم مشکل می‌شود. مطلوبِ تاجر مسلمان ای بسا زنی می‌شود که او را نمی‌تواند به حرمسرای خود بیفزاید، چون آن زن به او اعتنا نمی‌کند و اگر هم تصرف‌شدنی باشد، دیگر در حرمسرا مهارشدنی نیست. عصر جدید، با آشفتگیِ فانتزیِ جنسیِ مردِ تیپیکِ مسلمان همراه است. زن مطلوب، زنی که او در فیلم می‌بیندش، به او تن نمی‌دهد. او از پس چنین زنی برنمی‌آید و از پسِ زن برنیامدن بزرگترین ننگ برای مردِ تیپیکِ مسلمان است. او به آنچه مطلوب است، نفرت می‌ورزد؛ می‌خواهد او را از میان بردارد؛ می‌خواهد او نباشد. مرد ایده‌آل مسلمان دچار سادیسم است.
شهر اسلامی برای زنان شهر ناامنی است. در هیچ جایی در جهان همچون قاهره و تهران به زنان تعرضِ زبانی و چشمی و دستی نمی‌کنند. زن همواره باید در موضع دفاعی باشد. پدیده‌ی حجاب و سادیسم مردانه را باید با هم دید. هستند زنانی که حجاب را بر بی‌حجابی ترجیح می‌دهند، چون در حجاب یک سپر دفاعی می‌بینند. حل نهایی مسئله‌ی حجاب در گرو درمانِ سادیسم مردانه است. جامعه‌ی مردان به یک اصلاحِ اساسی فرهنگی نیاز دارد.

۶. عصر جدید، انقلابی در فانتزی جنسی انسان‌ها پدید می‌آورد. تحول در این عرصه نیز با پریشانی همراه است، بویژه در جامعه‌های اسلامی. کتاب‌های فقهی و کتاب‌هایی که در مورد اخلاق اسلامی نوشته‌ شده‌اند (نمونه‌ی مشهوری از آنها "حلیة المتقین" علامه محمدباقر مجلسی است)، منبع دست اولی برای شناختن فانتزی جنسی مرد تیپیک مسلمان است. مکانِ این فانتزی خلوتِ اندرونی است و موضوع آن زنانی است که مشخصه‌ی بارزشان این است که تمکین می‌کنند. عصر جدید این فانتزی را پریشان می‌کند. مناظر بیرونی در چشم مرد مسلمان شهوانی‌تر از مناظر درونی می‌شوند و زن سرکش می‌شود و از تمکین سرباز می‌زند، از جمله در خلوت خود او.
انقلاب اسلامی، خیزشی برای احیای زمینه‌ی تحقّقِ فانتزیِ جنسیِ سنتیِ اسلامی بود. جانمایه‌ی نقد تیپیک اسلامی بر "فساد" و "جاهلیت" دوران مدرن، عذابی است که مرد تیپیک مسلمان به خاطر پریشان شدنِ آن فانتزی می‌کشد. او احساس ناتوانی می‌کند و سرخودگی‌اش را با سادیسم در رفتار و منشی فاشیستی در حرکاتِ سیاسی نشان می‌دهد.
بخش بزرگی از مردان ایرانی، در نظام اسلامی نجات فانتزی جنسی خود را دیدند. آنان ممکن بود با بسیاری از کارکردهای رژیم اسلامی موافق نباشند، اما سیاست سکسیستی آن را می‌پذیرفتند. رژیم نمی‌توانست این سیاست را پیش برد، اگر بخش بزرگی از مردان به همدستی با آن نمی‌گرویدند.
مشکلِ پریشانیِ مردِ ایرانی با احیای فانتزی جنسی گذشته و تلاش برای ایجاد زمینه‌های تحقق آن حل نشد. توپولوژیِ شهوت (مکانِ ارضا) سیاق سنتی خود را نیافت و زنان تمکین نکردند. انقلاب اسلامی شکست خورد. شهوت‌رانیِ اسلامی نتوانست بدیلِ اروتیسم مدرن شود و جامعه را ارضا کند. تأثیر آن، پریشانیِ بیشتر بود. این پریشانی منشأ خشونت‌های مهلکی است.

۷. سادیسم مردانه در جامعه‌های اسلامی بیماری تازه‌ای نیست. عیان‌شدگیِ آن به خاطر بحرانی شدنِ نظمی است که آن سادیسم در آن طبیعی می‌نمود. بحرانی شدنِ آن نظم باعث برجسته شدنِ مسئله‌ی زن در اسلام به عنوان همتفافته‌ای (کمپلکسی) ‌از مسائل شده است. موضوع زن، افزون بر این که جایگاه و وزن ویژه‌ی خود را دارد، به مسئله‌ی آزادی سیاسی و تعیین تکلیف با قدرت سیاسی گره خورده است.
ساختارِ کنونیِ قدرت در ایران بر پایه‌ی تبعیض است: تبعیض به نفع فقیهان و واعظان و دیگر عُمّالِ دینی، تبعیض میان خودی و غیرخودیِ حکومتی، تبعیض میان مسلمان و نامسلمان، شیعه و سنی، دیندار و بی‌دین، و تبعیض میان مرد و زن. این تبعیض‌ها با مجموعه‌ای از تبعیض‌های اجتماعی دیگر، که از پیش وجود داشته‌اند یا در دوره‌ی اخیر پا گرفته‌اند، ترکیب شده‌اند.
شرط رفع تبعیض، شرط گام‌برداری به سوی آزادی و عدالت، جدایی دین و دولت است. موضوع زن موضوع کانونی سکولاریزاسیون در ایران و دیگر کشورهای اسلامی است. ممکن است با تحولی سیاسی منصب‌های حکومتی از فقیهان گرفته شود، اما تنها آنجا می‌توان با قطعیت گفت که دین، از دخالت در دولت دست برداشته که امکان لغو همه‌ی قانون‌هایی که در مورد زنان تبعیض‌آور بوده‌اند فراهم شود و در مقابل این امکان پدید آید که زنان از حقوق برابر با مردان بهره‌مند گردند.

۸. در میان طیف دینی نیز بسیار کسان هستند که با اعمال تبعیض در مورد زنان، در این یا عرصه مخالف‌اند، به رفتاری که با توجیه دینی در طول تاریخ با زنان شده است، انتقاد می‌کنند و صمیمانه در صدد تفسیری از دین هستند که آن را برای پذیرشِ آزادی و برابری، دست کم در وجوهی از آنها، آماده کند. خود این اصلاح‌طلبان از طرف نظام دینی حاکم زیر فشار قرار دارند. شرط این که آنان متن‌های دینی را آزادانه تفسیر کنند و بتوانند تفسیرهای اصلا‌ح‌طلبانه‌ی خود را به جامعه عرضه کنند، این شده است که بساط سانسور و سرکوب دینی برچیده شود، یعنی دین از عرصه‌ی قدرت دولتی بیرون گذاشته شود. بر این قرار شاخصِ باور به ضرورتِ دین‌پیرایی نیز باور به ضرورت سکولار شدن نظام سیاسی است.
خلافِ اصول آزادمنشی است که از کسی این آزادی گرفته شود که هم مؤمن باشد و هم آزادی‌خواه. این که او چگونه جهان را برای خود تفسیر می‌کند، مسئله‌ی خود او است و یک باور یقینی به این که او تناقض دارد، نبایستی منجر به آن شود که حق او در این که هر گونه که می‌خواهد بیندیشد، برشناخته نشود. بحث حقیقت یک چیز است و بحثِ همزیستیِ صلح‌آمیز و همبستگی برای دموکراسی یک چیز دیگر.
جامعه‌ی ایران در سه دهه‌ی اخیر بسیار دگرگون شده است. در میان طیف مذهبی جامعه نیز نسلی سربرآورده که بسیاری از وجوه فرهنگ پدرسالاری را نمی‌پذیرد، در عین حال که هنوز اکثر بخش‌های آن پایبندی‌ عمیقی به مذهب دارد. در میان این نسل، رفتار دو جنس در چارچوب الگوی ولایت و تمکین نیست. هم زنان و هم مردان تحول یافته‌اند. برای پذیرش برابرحقوقی، زمینه‌های عینی و ذهنی مناسبی پدید آمده است.

۹. سکولاریزاسیون سیاسی، نقطه‌ی عطفی در حل مسئله زن است، اما مشکل تنها با این تحول حل نمی‌شود. سادیسمی که بدان اشاره شد، با تحول سیاسی از میان نمی‌رود و نیز محافظه‌کاری عمیقی که در فرهنگ ایرانی وجود دارد − و آن را در میان مهاجران ایرانی در غرب هم، که زیر فشار استبداد نیستند، می‌توان مشاهده کرد − به یکباره رنگ نمی‌بازد.
به لحاظ اجتماعی، پدرسالاری یک نظام تأمینی است. نظام تأمینیِ دیگری باید ایجاد شود که در آن پدر و شوهر و پسر ستون‌های اصلی تأمین اجتماعی برای زن نباشند. از این نظر، حل مسئله‌ی زن در گرو حل مسئله‌ی تأمین اجتماعی، یعنی حل مسئله‌ی نان، شغل و مسکن است. پیشرفت و عدالت، بنیادهای حل مسئله‌ی تبعیض جنسیتی هستند.

 هفتاد زندانی سیاسی امروز از زندان آزاد شدند 
بنا بر گزارش دریافتی، در میان زنان زندانیان سیاسی آزاد شده نام اکرم حیدریان، سما شاملو، زهرا جباری، سوسن تبیانیان، فاطمه درویش و نازنین حسن نیا و لاله حسن پور به چشم می خورد. هم‌چنین به دنبال عفو عمومی امروز سورنا هاشمی، ارسلان ابدی، سجاد مرادی، آرتین غضنفری، محسن غمین، کیوان فرزین، محمد پورعبدالله ، احسان عبده تبریزی، امید شریف دانا، حسین فرجی، حسین حیدری منش، امیر اصلانی، ابولفضل قاسمی، محسن مختاری، حمید رضا نجومی، غلامرضا آزادی، امیرحسین قنبری، میثم رودکی، روح اله میرزاخانی، مسعود یزدچی، کورش قاسمی و بهنام انصاری نیز تا زمان دریافت این گزارش از زندان آزاد شده اند. هنوز از زمان و نحوه آزادی سایر زندانیان مشمول عفو عمومی اطلاعی در دست نیست.

گسیل نیروهای امنیتی به شهرهای ارومیه و تبریز/ آغاز درگیری‌ها در ارومیه


در پی فراخوان فعالین مدنی آذربایجان برای اعتراض به رد طرح دو فوریتی «آبرسانی به دریاچه ارومیه» در مجلس شورای اسلامی نیروهای امنیتی برای جلوگیری از برگزاری هر گونه تجمع در خیابان‌های شهرهای ارومیه و تبریز مستقر شده‌اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در همین راستا از ساعاتی پیش سرعت دسترسی به اینترنت در این شهر‌ها به شدت افت کرده است.

نیروهای امنیتی در میادین و خیابان‌های اصلی شهر مستقر شده و اکثر فروشگاه‌ها و مغازه‌های خیابان‌های اصلی در هماهنگی با خواست نیروی انتظامی تعطیل شده است.
پلیس ضد شورش در خیابان باکری، امام، عطایی و چهارراه عسگر آبادی شهر ارومیه مستقر شده و از شکل گیری هر گونه تجمعی جلوگیری می‌کنند.
علی رغم تدابیر لحاظ شده بر اساس گزارش شاهدان عینی هزاران نفر از شهروندان در ارومیه در پی ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری تجمع با پلیس درگیر شده‌اند.
بر اساس گزارشات رسیده دست کم ۱۲ تن از شهروندان بر اثر شلیک گاز اشک آور و برخورد خشونت آمیز نیروهای ضد شورش آسیب دیده‌اند.
کانون درگیری‌ها خیابان امام ارومیه اعلام شده است که به دلیل برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی با تظاهرات کنندگان و به دلیل کثرت شرکت کنندگان درگیر‌ها به خیابان عطایی و عسگر آبادی نیز کشیده شده است.
طبق گزارش شاهدان عینی شهروندان معترض اقدام به آتش زدن دو موتور سیکلت متعلق به نیروی‌های ضد شورش نموده‌اند.
ساعاتی پیش نمایندگان مجلس شورای اسلامی با انتشار نامه‌ای در رسانه‌ها دولتی رای منفی خود به طرح دو فوریتی «آبرسانی به دریاچه ارومیه را تکذیب کردند.

فراموش نکنیم که آذربایجان سر ایران است و جرقه تمام انقلابهایی که در ایران به پیروزی رسیده اند از آذربایجان زده شده است.
پس به یاری مردم دلیر آذربایجان برخیزیم .تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد.


گام اول، بدور انداختن دیکتاتورها!
دیکتاتوری سرهنګ معمر قذافی آخرین سنګهای بنایش فرو ریخت. مردم کوچه و خیابان لیبی بکمک دولت‌های غربی، دیکتاتور را از آشیانه‌ی بیابانی اش بیرون راندند.

اینکه حکومت بپا خواسته و غالب جدید دست پرورده غربی‌هاست و پیروزی ایشان مدیون کمک و پشتیبانی کامل ایشانست، حرفی نیست و اینکه این حکومت لاجرم منافع دولت‌های غربی را حراست خواهد نمود، باز تردیدی نیست. ولی بهره مندی مردم از پیشبرد این جنبش بسیار با ارزش و تاریخی خواهد بود و بدون تردید پیروزی این جنبش آزادی‌های آینده مردم و فضائی باز برای شکوفائی آرمانهای جنبش را نوید می‌دهد. اگرچه رسیدن به آزادی‌های واقعی و تبدیل یک جامعه اکثرآ قبیله‌ای به جامعه‌ای زنده و آزاد، تنها در ګرو آګاهی‌های هرچه بیشترمردم و مبارزه پیوسته برای کسب آزادی‌های بیشتر و گسترده تر خواهد بود .

یک ملت هفت ملیونی در کشوری پهناور، بزرګترین مملکت قاره افریقا، با درآمد نفت بیلیونی، در صحنه‌های تلویزیونی شاهد آن هستیم که لباس و زندګی مردمانش هرگز با چنین درامدی خوانائی ندارد. کشوری که مردمش از نظر اقتصادی می‌توانند ده‌ها مرتبه از مردم کشورهای پر جمعیت منطقه زندګی بهتری داشته باشند و ندارند. در ماههای اخیر پیوسته در دفاع از سرهنګ قذافی‌ای میلی را پراکنده می‌کنند که کمک‌ها و بخشش‌های دولت لیبی به مردم لیبی چنین و چنان است. می‌ګویند تحصیلات دانشګاهی مجانی است، هرکس احتیاجی مادی دارد فراهم می‌شود. اګر بیکار شوند زندګیشان تآمین است ووو . ولی بقول معروف ما صحبت چریدن ګوسفندان را می‌شنویم ولی دنبه ګوسفندان را نمی‌‌بینیم. ما این شرایط را در ایران هم داشته ایم که تحصیلات از جمله دانشګاهی برای همه رایګان بود، دانشګاه ساخته‌اند و ساختمان ساخته‌اند ، راه ساخته‌اند ووو ولی دهان مردم و دانشجویانش را چنان بسته‌اند و فضای مملکت را چنان خفقان آور کرده‌اند که زندګی شهروندان بصورت زندګی موجوداتی تنها برای زنده ماندن و در خدمت نظام دیکتاتوری موجود تلاش کردن خلاصه شده بود و خلاصه شده است. در این‌ای میل‌ها هرگز صحبتی از بیلیونها دلاری که دیکتاتور لیبی برای ارضای امیال و جاه طلبی‌های شخصی خود به مصرف رسانده نیست. باید به ایشان گفت که زنده ماندن نمی‌تواند تنها هدف زندگی برای مردم باشد. چه تنها در آزادی و فضای آزاد است که شکوفایی جامعه را خواهیم دید و مملکت بجلو می‌رود و مردم از زندگی خود لذت می‌برند.

بدون تردید حکومت آینده لیبی در جهت حفظ منافع دولتهای غربی و امریکا حرکت خواهد داشت ولی شق دیګر کار این بود که مردم در خدمت سرهنګ قذافی، در مقابل این حرکت بایستند. در حالیکه آنچه پدید آمد، گامی بزرګ در کسب آزادی و قدمی بجلو بود. بعد از فرو ریزی بنای دیکتاتوری فردی قذافی، که تنها یک نفر و بطور عمده در تآمین منافع شخصی خود برای مملکت تصمیم ګیری نماید، مطمئنآ شکل حکومتی آینده جمعی بوده و به گونه‌ای بشکل حکومت‌های غربی برای مملکت تصمیم ګیری می‌شوډ. دیکتاتور لیبی شکل چادر نشینی را حتی در شهر نیویورک، در شرکت در سازمان ملل برای خود باقی نګهداشته بود. او نمی‌‌خواست که فکر و انتظارات مردم از زندګی و رسومات چادر نشینی فرا تر رود، تا او بزعم خود همچنان پدر مردم لیبی باقی بماند!

این جنبش با کمک اساسی و ترغیب دولتهای غربی و ناتو، بجلو رفت. ولی مایه اصلی آن بالغ بر چهل سال دیکتاتوری قذافی بود که مردم و جامعه را آماده چنین جنبشی ساخته بود و پیدایش جنبش آزادیخواهی و پیروزی ابتدایی آن در کشورهای همسایه، تونس و مصر، جرقه آغازی این جنبش ګردید. پیروزی مردم در خیابانها و درعرصه نبرد با دیکتاتور، نوید آنرا با خود دارد که دیګر دوران بخود بستن عنوان "پدر ملت" و تشویق به ادامه زندګی چادر نشینی بسرآمده است. عنوان پدر ملت برای دیکتاتور‌ها، که همچون تاج شاهی که بسر می‌نهادند، آنرا بخیال خود چون نور الهی سایه افکن در جامعه می‌پنداشتند، شگردی تازه نیست، و مردم ما سالهاست که با این عنوان و دیکتاتورهای پدر خوانده مردم آشنا می‌باشند. حکومت جدید لیبی با تمام گرایش‌های الزامی بغرب که انتظار آن می‌رود، از این زمان به بعد بدون تردید بگسترش حضور مردم دراداره امور مملکتی خواهد کوشید. و در تجربه می‌دانیم که استقرار آزادی واقعی مردم و تسلط ایشان بر سرنوشت خویش، سالها در ګرو مبارزه و آګاهی دادن به مردم اکثرچادر نشین لیبی خواهد بود.

صحبت تغییر نقشه خاور میانه می‌شود و می‌بینیم که منطقه شمال افریقا هم به آن افزوده شده است. و شواهدی برای وجود چنین نقشه‌ای از سالهای پیش هم وجود دارد. ولی اګر انجام این نقشه قدم اولش فرو ریختن بنای دیکتاتوری‌های منطقه باشد که آزادی‌های نسبی مردم منطقه را نیز در پی داشته باشد، چنانکه می‌بینیم باین شکل جلو می‌رود، حداقل آغاز کار درجهت منافع مردم منطقه و آزادی‌های نسبی ایشان بجلو رفته است. حمله به حرکت این تغییر و تحولات اساسی منطقه، و آنرا نقشه‌ای در خلاف جهت منافع مردم شمردن، تنها بدلیل حضور امریکا در فضای حاضر منطقه و استفاده‌های استراتژیکی حال و آینده برای امریکا، که آنهم بدقت قابل حساب نیست، اقدامی تنها در خدمت حکومتهای دیکتاتوری مسلط منطقه خواهد بود. مبارک را پایین کشیده اند، مردم خیابانها را دردست دارند، مملکت بسوی نوعی آزادی پیش می‌رود. آیا معنی دارد بدنبال استراتژی جمهوری اسلامی تنها در منطقه شعار مرګ بر امریکا بدهند! و امروزه معنی دارد تا با شعاری شبیه که امریکا می‌خواهد پای خود واسراییل را در منطقه بیشتر باز نماید، از مبارزات خونین و با استقامت مردم آزادیخواه سوریه دفاع نکنیم؟ و در خدمت استراتژی جمهوری اسلامی در حفظ بشر اسد، دیکتاتور سوریه در آئیم؟

تردید نیست که ادامه این جنبش‌ها، نقشه منطقه را دګرګون خواهد کرد و منطقه‌ای جدید با دستور جدیدی را بوجود خواهد آورد و مطمئنآ امریکا و سایر دول غربی در آن منافعی برای خود خواهند داشت. ولی درعین حال روشن است که فرو پاشی بنای دیکتاتوری‌های حاضر در منطقه، فضا را برای پیشبرد مردم آزادیخواه در برقراری آزادی و دمکراسی در منطقه آماده می‌کند. اینکه انتظار داشته باشیم که چشم طمعی بر اینهمه ثروت منطقه دوخته نشده باشد و کشور‌های صاحب منافع در این مناطق ساکت بنشینند و از آب ګل آلود به صرف خود استفاده نکنند، ساده اندیشی است. آنچه مهم است اینست که بدنبال نضج این جنبش‌ها، دیکتاتورها از میان می‌روند و فضا و زمینه برای ګسترش تسلط مردم بر سرنوشت خویش آماده می‌شود.

کنار نشستن یا به جنبش‌های مردم تنها بدلیل استفاده‌هایی که امریکا، اسرائیل و سایر کشور‌های صاحب منافع در منطقه در این میان می‌برند، با سو‌ء ظن نګاه کردن و بدتر از همه همصدا با جمهوزی اسلامی تنها علیه امریکا و اسراییل در منطقه شعار دادن، نه تنها عملی در خدمت مردم منطقه و برقراری آزادی برای مردم منطقه نیست، بلکه کورکورانه در خدمت دیکتاتورهای منطقه قرار ګرفتن است.

پیروز باد مبارزات مردم منطقه خاورمیانه و شمال افریقا در برقراری آزادی و دمکراسی در کشورهای خویش.

محسن قائم مقام – نیویورک
از: ايران امروز

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin